loading...
فرهنگی
maryam بازدید : 23 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

تبيين "اصلاح الگوي مصرف" در کلام قران , امام علی و مقام معظم رهبري "دام ظله"


ضرورت اصلاح الگوی مصرف:
«ما بايستي الگوي مصرف را اصلاح کنيم، بايستي به سمت اصلاح الگوي مصرف حرکت کنيم، مسئولين کشور در درجة اول و اشخاص و شخصيت‌ها در رتبه‌هاي مختلف اجتماعي و آحاد مردم از فقير و غني بايستي به اين اصل توجه کنند که بايد الگوي مصرف را اصلاح کنند».
(پيام نوروزي سال 1388)


«يك اقدام اساسى در زمينه‏ى پيشرفت و عدالت، مسئله‏ى مبارزه‏ى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگيرى از ولخرجى‏ها و تضييع اموال جامعه است».
(سخنراني در مشهد مقدس فروردين 88)

اسراف به عنوان معضلي ملي:

«مصرف گرايي براي جامعه بلاي بزرگي است. اسراف روز به روز شکاف هاي طبقاتي بين فقير و غني را بيشتر مي کند».
(خطبه‌هاي نماز عيد فطر سال 81)


«مصرف‌گرايي به صورت اسراف يکي از بيماري‌هاي خطرناک هر ملتي است».
(سخنراني شيراز ارديبهشت 87)


«اين که مي‌بينيد برخي دولت هاي خارجي چندين سال است که ما را تهديد مي‌کنند که تحريم مي‌کنيم، به خاطر اين است که چشم اميدشان به همين خصوصيت منفي ماست».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

موارد اسراف:

«در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت ميگيرد. تجمل‏گرائى‏ها، چشم و هم‏چشمى‏ها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاى غير لازم خريدن؛ اينها از موارد اسراف است».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)


«اسراف فقط در زمينه‏ى فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود... اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مى‏افتد».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

معناي صرفه جويي:

«صرفه‏جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه‏جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

اصلاح الگوي مصرف از ديدگاه آيات و روايات
قرآن کريم:

«کُلُوا وَ اشرَبُوا و لاتُسرِ فُوا : بخوريد و بياشاميد و زياده‌روي نکنيد».
(سوره عراف، 31)


رسول اکرم (ص): «هر کس نابجا مال و امکانات را مصرف کند، اسراف کرده است».
(الحياه، ج 4، ص 231)


امام علي(ع):
«اسراف و تبذير يعني صرف مال و ثروت در غير موضعي که براي آن ضرورت دارد».
(نهج‌ البلاغه، خطبه 126)


«اسراف به نابودي امکانات زيادي مي‌انجامد».
(الحياه ج4 ص 256)


«تدبير خوب، ثروت و مال اندک را زياد و تدبير بد مال بسيار را نابود مي‌کند».
(غرر الحکم ودرر الکلم ، ج1 ص 356)

 

تعاريف و مفاهيم علمي - مقايسة مصرف در ايران و جهان

مصرف (Consumption):

به معناي استفاده و کاربرد کالاها و خدمات براي رفع نيازهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است.

الگوي مصرف (Consumption Pattern):
رابطه نوع رفتار افراد با منابع و اموال تحت اختيار شان مي‌باشد که داراي سه مولفه اساسي «انگيزه»، «رفتار و قواعد رفتار» و «محدوديتهاي نهادي و فردي» است.

اصلاح الگوي مصرف:
انطباق الگوي مصرف جامعه با موازين ديني، عقلي و منطقي به طوري که در آن حد کمي و کيفي مصرف، شايسته و مبتني بر منافع ملي باشد.

ابعاد مصرف:
چه چيزي مصرف شود؟
چقدر مصرف شود؟
کي مصرف شود؟
کجا مصرف شود؟
چگونه مصرف شود؟
توسط چه کسي مصرف شود؟

مقايسة مصرف در ايران و جهان:
1
. سرانه مصرف برق در ايران 3 برابر ميانگين جهاني است. متوسط مصرف جهاني برق در دنيا براي مشترکان خانگي، 900 کيلووات ساعت است. اين ميزان در ايران 2900 کيلووات در ساعت است.
2. مصرف سرانه انرژي در ايران به ازاي هر نفر، بيش از پنج برابر مصرف سرانه اندونزي با 225 ميليون نفر جمعيت، دو برابر چين با يک ميليارد و 300 ميليون نفر جمعيت و چهاربرابر هند با يک ميليارد و 122 ميليون نفر جمعيت است.
3. مصرف انرژي هر 10 سال يکبار در ايران دوبرابر مي‌شود.
4. ايرانيان 70درصد بيش از الگوي جهاني آب مصرف مي‌کنند.
5. سرانه مصرف گاز ايران در رتبه سوم جهاني است.
6. بالاترين نرخ مصرف نان جهان متعلق به ايران است. سرانه مصرف نان در ايران حدود 160 کيلوگرم، در کشورهاي اروپايي مثل فرانسه 56کيلوگرم و آلمان 70 کيلوگرم است.
7. مصرف سرانه شکر در ايران 3 کيلوگرم و مصرف سرانه روغن 5/4 کيلوگرم بالاتر از ميانگين مصرف جهاني است.

مقايسه مصرف برق در بخشهاي مختلف در ايران (ميليون کيلووات ساعت)

اهداف و ضرورت هاي اصلاح الگوي مصرف
1. اصلاح فرهنگ مصرف بي رويه به مثابه پديده نکوهيده، غيرفرهنگي و ضدتوسعه در عرصه‌هاي مختلف
2. جلوگيري از هدر رفتن و اتلاف منابع مهم کشور بويژه در حوزه منابع تجديدناپذير
3. تخصيص بهينة منابع و دستيابي به اقتصاد قويتر، رشد افزونتر و توسعه فراگير و پايدار
4. کاهش هزينه‌ها در سطوح مختلف و کاهش وابستگي به ويژه به درآمد نفت
5. ايجاد بستر مناسب براي بسط عدالت و کاهش فاصله بين طبقات مختلف جامعه
6. ايجاد بستر مناسب براي دستيابي به اهداف تعيين شده در سند چشم انداز بيست ساله کشور

مقايسه مصرف گاز طبيعي در ايران با چند کشور جهان(ميليارد متر مکعب در روز)

maryam بازدید : 26 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مهندسي فرهنگي در سيره نظري و عملي شهيد مطهري (ره)

متفكر شهيد استاد مطهري به عرصه هاي متنوع علمي پرداخته و از فلسفه محض تا فلسفه دين، فلسفه اخلاق، معرفت شناسي، انسان شناسي، فلسفه تاريخ، فلسفه علم الاجتماع، دين پژوهي، عرفان و الهيات در آثار خود مورد كاوش و بررسي قرار داده است و توانسته است در مقام يك متكلم بصير و مطلع و دانشمند بسياري از پرسش هاي فكري را عالمانه پاسخ دهد و تشنه كامان وادي معرفت را راه بنمايد.

استاد مطهري به اين موضوع اشاره كرده است:

«نوشته هاي اين بنده برخي فلسفي، برخي اجتماعي، برخي اخلاقي، برخي فقهي، برخي تاريخي است با اينكه موضوعات اين نوشته ها كاملاً با يكديگر مغاير است، هدف از همه اينها يك چيز بود و بس. دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است، حقايق اين دين تدريجاً در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسي گريز گروهي مردم، تعليمات غلطي است كه به اين نام داده مي شود.»(1)

حضرت امام خميني (ره) درباره استاد شهيد فرمودند:

«مرحوم آقاي، مطهري يك فرد بود، جنبه هاي مختلف در او جمع شده بود، و خدمتي كه به نسل جوان و ديگران مرحوم مطهري كرده است، كم كسي كرده است. آثاري كه از او هست، بي استثنا همه آثارش خوب است؛ و من كس ديگري را سراغ ندارم كه بتوانم بگويم: بي استثنا آثارش خوب است. ايشان بي استثنا آثارش خوب است، انسان ساز است... مطهري در طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود... آثار قلم و زبان او بي استثنا آموزنده و روانبخش است، و مواعظ و نصايح او - كه از قلبي سرشار از ايمان و عقيدت نشات مي گرفت براي عارف و عامي سودمند و فرح زاست. من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مي كنم كه كتابهاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه هاي غيراسلامي فراموش شود.»

استاد فرزانه و انديشمند گرانمايه به عنوان متفكري دردمند و عالم به مقتضيات زمان، در طول حيات فكري خود تلاشهاي فراواني در حوزه احياي دين، آسيب شناسي ديني و آسيب شناسي عقايد ديني و زدودن تحريفات از معارف و مفاهيم ديني نمود. استاد شهيد در اين خصوص چنين مي فرمايند:

«اين بنده از حدود بيست سال پيش كه قلم به دست گرفته، مقاله يا كتاب نواشته ام تنها چيزي كه در همه نوشته هايم آن را هدف قرارداده ام حل مشكلات و پاسخگويي به سؤالاتي است كه در زمينه اسلامي در عصر ما مطرح است.»

متفكر شهيد بيشترين فعاليت احياگرانه خويش را در حوزه احياي دين انجام داد و در طول حيات پربركت خود كوشش نمود تا مفاهيم و معارف ديني را مهندسي فرهنگي كرده و آنها را از شكل مسخ شده در آورده و به شكل درست و معقول به جامعه بخصوص نسل جوان و تحصيل كرده عرضه نمايد.

استاد در اين خصوص چنين مي فرمايند :

«توحيد ما مسخ شده است، نبوت ما مسخ شده است، ولايت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قيامت كم و بيش مسخ شده است، تمام دستورهاي اصلي اسلام در فكر ما همه تغيير شكل داده است. در دين صبر هست، زهد هست، تقوي هست، توكل هست، تمام اينها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است.»(2)

«افرادي مانند من كه با پرسشهاي مردم درباره مسائل مذهبي مواجه هستيم كاملا اين حقيقت را درك مي كنيم كه بسياري از افراد تحت تأثير تلقينات پدران و مادران جاهل و مبلغان بي سواد افكار غلطي در زمينه مسائل مذهبي در ذهنشان رسوخ كرده است و همان افكار غلط اثر سوء بخشيده و آنها را درباره حقيقت دين و مذهب دچار ترديد و احيانا انكار كرده است. از اين رو كوشش فراواني لازم است صورت بگيرد كه اصول و مباني مذهبي به صورت صحيح و واقعي خود به افراد تعليم و القا شود. اين بنده شخصاً سالها است كه اين مطلب را احساس كرده ام وظيفه خود دانسته ام كه فعاليتهاي مذهبي خود را تا حدودي كه توانايي دارم در راه تعليم صحيح و معقول مفاهيم ديني و مذهبي متمركز كنم. تجربه نشان داده كه اين گونه فعاليتها بسيار ثمربخش است.»(3)

حوزه هاي فعاليت هاي فكري

مجموعه تلاشهاي فكري متفكر شهيد استاد مطهري در حوزه تفكر ديني را مي توان اين گونه تقرير كرد:

الف- آسيب داني و توليد تئوري هاي ديني مبتني بر منابع اصيل اسلامي.

ب- آسيب شناسي و كارشناسي عميق معارف و مفاهيم ديني.

ج- تبيين و آسيب درماني از معارف و مفاهيم ديني.

د- تفكيك انديشه هاي التقاطي از حوزه معارف و مفاهيم ديني.

ه- مقابله با آراء و انديشه هاي متحجرين.

و- تنوير و تعميق انديشه اسلامي در محافل خاص و عام.

ز- تعليم و تربيت و كادرسازي نيروي انساني كارآمد در عرصه شبكه تفكر ديني.

انديشمند فرزانه استاد شهيد مطهري در سه جبهه فعاليتهاي گسترده در راستاي اصلاحات و مهندسي تفكر ديني برپايه مباني و اصول اسلام ناب محمدي(ص) داشتند:

مبارزه در جبهه اول

«استاد مطهري در جبهه مبارزه با رژيم، سرسختانه و دائمي بود و براساس شرايط، شيوه خود را تغيير مي داد چنانچه سازمان اطلاعات و امنيت كشور او را يك روحاني افراطي و بدگو مي دانست كه مترصد فرصت بود تا به دستگاه ضربه بزند. اين فرصت طلبي همان هوشياري انقلابي و مبارزه منطقي بود؛ در تمامي مراحل زندگي نسبت به رژيم سلطنتي بدبين و معترض بود.وقتي مطهري توفيق رژيم پهلوي را در ايجاد مراكز فحشا، مبارزه با حجاب، سوق دادن جامعه به سمت زندگي مصرفي غربي و تبليغات شديد عليه احكام مسلم اسلامي مشاهده كرد، متوجه اين واقعيت شد كه عوامل و ريشه ها در عمق جامعه نهفته است و مبارزه با تمامي اين نمادها زماني موفقيت آميز خواهد بود كه يك مبارزه حساب شده و اصولي با زيربناي فكري و فلسفي عليه فرهنگ مسلط غربي طرح ريزي شود؛ بايد ريشه ها را هدف قرارداد؛ از جايي به دشمن ضربه زد كه دارد ضربه مي زند. يقينا اسلام زدايي محمدرضا با رضاشاه تفاوتهاي آشكار داشت، لذا در مقام مقابله و دفاع نيز شگرد خاصي، آن هم براي زماني خاص ضرورت داشت. استاد مطهري در يك گفت وگوي دوستانه به آقاي هاشمي رفسنجاني گفته بود:

اين دفعه مثل گذشته نيست؛ مبارزه بسيار دشوار است؛ اينها رفته اند در جلد اصلاحات عميق اجتماعي و شعارهايي را مطرح كرده اند كه رد آن كار مشكلي است.»(4)

فصل جديد

«پس از اين دوران، فصل جديدي در زندگاني و مبارزات استاد مطهري آغاز مي شود. از طرفي قيام15 خرداد سركوب شده و امام خميني به خارج از كشور تبعيد شده اند و جمعيت مؤتلفه اسلامي نيز منقرض شده است و از طرف ديگر رعبي از سركوب آن قيام در دل مردم افتاده است. بايد به فكر زمينه چيني براي حركات بعدي بود: فرضاً قيام 15خرداد پيروز مي شد، ايدئولوژي مدوني براي اداره حكومت مهيا نبود و تعداد كافي افراد متدين و متخصص براي اداره كشور وجود نداشتند، و بعلاوه آگاهي مردم از اسلام راستين در حد مطلوبي نبود؛ پس بايد به تدوين ايدئولوژي اسلامي به زبان روز و به طور متقن و به كادرسازي براي نهضت اسلامي پرداخت؛ و اين چيزي بود كه استاد مطهري بيشتر و بهتر از ديگران از عهده اين كار برمي آمد. بايد چهره اسلام آن طور كه هست براي مردم نمايان شود، آنگاه خود مردم به سائقه حسن زيبايي دوستي فطري خود به سوي آن جذب خواهند شد و نهضت با بنيه فكري به انجام خواهد رسيد.»(5)

«فعاليت علمي استاد مطهري پس از مهاجرت از قم به تهران ابتدا به تدريس در مدرسه سپهسالار كه امروز به نام خود ايشان است- و مدرسه مروي مي پردازند و تدريس استاد در مدرسه مروي تا سه سال قبل از شهادت ادامه داشته است. مقدمه و پاورقي بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 به پايان رساند، و شرح جلد دوم آن را نيز در سال بعد به انجام مي رسانند. با اينكه بيش از سي وهفت سال از تأليف اين كتاب مي گذرد، گردش ايام از طراوت بيان و استحكام منطقي آن، چيزي نكاسته است. جلد سوم اين كتاب نيز در سالهاي بعد، از چاپ خارج مي شود. تأثير اين كتاب در خنثي كردن تبليغات ماركسيستي حزب توده در آن زمان- كه در اوج اقتدار خود بود- و به طور كلي تأثير آن در نجات مبارزان از افكار مادي تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن، به كسي پوشيده نيست.

احسان طبري، ايدئولوگ حزب توده كه در اواخر عمر خود ماركسيسم را مردود اعلام كرد و به اسلام گرايش پيدا نمود، در مصاحبه اي اين تغيير ايدئولوژي خود را نتيجه مطالعه آثار استاد مطهري خصوصا اصول فلسفه و روش رئاليسم دانست.»(6)

«استاد شهيد از سال 1334 فعاليت علمي خود را در دانشكده الهيات و معارف اسلامي شروع نموده، و كار تعليم و تدريس را در آنجا عليرغم مشكلاتي كه از ناحيه رژيم شاه و برخي استادان وابسته براي ايشان به وجود مي آمد به مدت بيست و دوسال ادامه مي دهد.»

مبارزه در جبهه دوم

«دومين جبهه مبارزه استاد مطهري، سنگر بسيار دشوار و پيچيده متحجرين بود. جنگيدن در اين جبهه و كسب پيروزي و موفقيت، به ظرافتهاي خاص و هنرمندانه بستگي داشت. از آنجا كه اين جريان از درون افراد مؤمن به اسلام رشد مي كند، مبارزه با آن سخت ظريف و پيچيده است. جبران تهمتي كه فرد از اين ناحيه متحمل مي شود، بسيار زمان بردار است. اسلام اگر صرفاً در ادعيه و عبادات خلاصه شود و فاقد روحي اجتماعي و سياسي باشد، نمي تواند مدعي دين كامل و جامع خداوند باشد.

استاد مطهري(ره) به هنگام بحث درباره اصلاحات حوزه در كنار امام خميني(ره) بودند اما نفوذ جريان اسلام سنتي اجازه نداد تا طرح مذكور پياده شود و با شكست مصلحين، امام خميني منزوي شد و استاد مطهري(ره) نيز راهي تهران شد. مطهري از همان آغاز به فضل و عنايات خاص الهي، ديدگاهي روشن و ناب نسبت به اسلام داشت. با آنكه خود فردي بسيار عابد و زاهد و ملتزم به احكام اسلامي بود، ولي هيچ وقت يك بعدي به مسائل ننگريست و يك بعدي نيانديشيد. از حالات معنوي و عبادي براي تكميل شخصيت الهي خود بهره مي جست. نيت پاك و خالصانه مطهري و ديگر ياران امام، جريان زلالي بود كه اجازه نداد اين حركت در جامعه شيعي شكل بگيرد و با پيرايش چهره اسلام از پيرايه ها و خرافات مانع دورشدن جوانان و سرخوردگي آنان از اسلام شدند. درعين حال اجازه ندادند نسل جوان مؤمن و كارآمد جذب اسلام سنتي شوند و با فعاليتهاي منطقي و حساب شده مجموعه آن روز روحانيون و روشنفكران، نسل انقلابي بيمه شدند و در خلال سالهاي ستم شاهي هرچه كه به زمان انقلاب نزديكتر مي شديم، جوانه هاي اين بذرافشاني خودنمايي مي كرد. ساواك درسال 1353 در يكي از گزارشهاي خود، بعد از آنكه مسجد «كرامت» به امامت آيت الله خامنه اي بسته شد، از واكنش استاد مطهري چنين گزارش مي كند: «يادشده از اينكه نمازجماعت سيدعلي خامنه اي را در مشهد تعطيل كرده اند، به شدت ناراحت شده و اظهار داشت همه مراكز حساس را كه اثري دارد مي بندند و دعاي ندبه كافي را رواج مي دهند. انسان متحير مي ماند چه كند و چه بگويد. وي گفت: سيدعلي خامنه اي از نمونه هاي ارزنده اي است كه براي آينده موجب اميدواري است و دراين مدت كوتاه در مشهد كارهاي پرثمري انجام داده كه يكي از آنها جمع كردن جوانان روشنفكر و بيدار بود.» (8)

استاد شهيد با قرارگرفتن در برهه اي خاص از وضعيت فرهنگي و اجتماعي ايران به نقش تاريخي و حساس خود در قبال هجوم فرهنگي غرب از يك سو و افكار التقاطي شرق ومتحجرين ازسوي ديگر، به خوبي ايفاي نقش كرد و چون خود يك فيلسوف بود، با مباني تفكرات انحرافي- به شيوه اي كاملا علمي و نقادانه- برخورد كرد. در يك نگاه كلي استاد مطهري به مسائلي توجه نمود كه درجامعه مطرح بودند و غالبا به شكل معما باقي مانده بود و خصوصا نسل جوان را دچار سردرگمي و تخريب مي كرد. استاد شهيد در اين خصوص مي فرمايد:

«مهمتر از اينكه طرحي براي اين نسل تهيه كنيم، اين است كه اين فكر در ما قوت بگيرد كه مسئله رهبري و هدايت از لحاظ تاكتيك و كيفيت عمل در زمانهاي متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت، فرق مي كند و ما بايد اين خيال را از كله خود بيرون كنيم كه نسل جديد را با همان متد قديم رهبري كنيم.» (9)

«مسائل رهبري با روان بشر سرو كار دارد، جلب همكاري روانها و به حركت درآوردن آنها به سوي هدفي مقدس و عالي مهارت و ظرافت فوق العاده اي مي خواهد. كار هر كس نيست. امروز پس از پيشرفتهاي حيرت انگيز روان شناسي و جامعه شناسي و بالاخره انسان شناسي، هنگامي كه سيره رهبري اولياء را مطالعه كنيم، مي بينيم بر دقيق ترين ملاحظات رواني و به اصول دقيق علمي رهبري منطبق است.» (10)

«حسينيه ارشاد با نام استاد شهيد مطهري پيوند خورده است. وي كه هدفي جز روشنگري نسل جوان درباره معارف اسلامي نداشت، به دنبال آن بود كه مؤسسه اي ايجاد كند تا پيام نو و نسل نو را در فضا و محيطي نو با هم آشتي دهد. به اين ترتيب، بحث مؤسسه تبليغاتي و فرهنگ حسينيه ارشاد كه مطابق با نيازها و آرمانهاي نسل جديد طراحي شده بود، درسال 1344 آغاز شد.» (11)

«هسته اصلي برخي از كتابهاي استاد شهيد مانند عدل الهي، خدمات متقابل اسلام و ايران و جاذبه و دافعه علي(ع) سخنرانيهايي است كه در حسينيه ارشاد ايراد شده است. همچنين بخش اعظم كتاب حماسه حسيني و كتاب گفتارهاي معنوي متن سخنرانيهاي استاد دراين مؤسسه است كه بعد از شهادت ايشان به چاپ رسيده است. (12)

 

مبارزه در جبهه سوم

«دوره تاريخي 1332- 1357 فصل مهمي در تاريخ معاصر ايران است. به دنبال شكست انديشه هاي مادي پس از كودتاي 28 مرداد، دوره تجديد حيات اسلامي آغاز مي شود. در يك چارچوب كلي سه جريان فكري عمده با قالب اسلامي براي حل مشكل جامعه تلاش مي كردند: جريان راست اصلاح طلب، جريان چپ التقاطي و جريان اسلام ناب.جريان هاي التقاطي راست كه به مراتب در بحثهاي علمي قوي تر بودند، سعي مي كردند با تطبيق علوم تجربي با قرآن و روايات، به دين يك رويكرد اجتماعي بدهند و خود نيز از اين موضع در مقام دفاع از دين برآيند.

استاد مطهري به عنوان برجسته ترين چهره اسلام ناب در عصري كه نيازمند مباحث عقلي و فلسفي بود، با شيوه اي بسيار شفاف و رسا، ضمن آن كه در جمع روشنفكران اين جريان حضوري دوستانه و وحدت آميز داشت، به تبيين مسائل پرداخت. دربين اعضاي نهضت آزادي، كانون مهندسي، مجالس مذهبي جبهه ملي و به طور كلي، محافلي كه در منازل اين افراد برپا مي شد، استاد مطهري حضور داشت و با احترام و خوشرويي وسعه صدر فراوان كه حاكي از تعادل روحي و ايمان بسيار محكم ايشان بود، برخورد مي كرد. از آنجا كه استاد مطهري به واقع يك شخصيت علمي بود، با اشتياق فراوان به دنبال سؤالات و شبهات بود و از هر مطلب تازه و جديد استقبال مي كرد.» (13)

«باري، دراين سالها تلاش بي وقفه استاد مطهري صرف تدوين ايدئولوژي اسلامي به عنوان يك مكتب و يك دستگاه هماهنگ فكري و صرف آشكار كردن چهره واقعي اسلام و زدودن زنگارهاي بدعت و خرافه اي مي شد كه در طول تاريخ بر چهره تابناك آن نشسته بود. در واقع استاد شهيد به دنبال آن چيزي بود كه در قيام پانزده خرداد كمبود آن احساس شد، يعني يك ايدئولوژي مدون و يك مكتب جامع به زبان روز و پاسخگو به شبهات جديد كه نهضت براساس آن به حركت خود ادامه دهد و انقلابيون به انحراف كشيده نشوند و پس از پيروزي نيز داراي برنامه باشند.(14)

«كتاب مسئله حجاب كه تاثير شگرفي در قبل و بعد از انقلاب اسلامي در جامعه ما داشته است، تفصيل و تدوين يافته سخنراني هاي استاد در انجمن اسلامي پزشكان در سال 48 است. كتابهاي علل گرايش به ماديگري، امدادهاي غيبي در زندگي بشر و سيري در نهج البلاغه نيز كه در اصل سخنراني هايي بوده اند در مجامع مختلف و بعدا توسط استاد شهيد تفصيل و تدوين يافته اند، درهمين سالها منتشر شده اند.» (15)

«كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم» كه مقدمه ها و پاورقي هاي آن به قلم استاد شهيد مطهري مي باشد، كتابي است در رد ماترياليسم در ايران و خنثي كردن فعاليتهاي گسترده حزب توده كه مي رفت پايه اعتقادات بسياري از جوانان اين سرزمين را ويران سازد.

كتابهاي مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام در مخدوش كردن سياست شوم رژيم شاه در دريدن پرده هاي عفاف و تحقير و تحريف قوانين اسلام در باب حقوق زن، نقش بسزايي داشته و بسياري از بانوان مسلمان را كه مي خواستند ضمن ادامه تحصيل، دين خود را نيز حفظ كنند از بن بست نجات داد و چه بسيار مي ديديم كه بانوان با حجاب كامل اسلامي در دانشگاه ها حاضر مي شدند و خط بطلاني بر تضاد تحصيل علم و دينداري مي كشيدند و با حضور خود جو نامطلوب دانشگاه ها را بهبود مي بخشيدند.» (16)

«كتاب علل گرايش به ماديگري نيز در زماني به نگارش درآمد كه جوانان كه مايه مسلمان ولي پرشور و انقلابي، مگس وار در تارعنكبوت انديشه هاي ماركسيستي گرفتار مي شدند و استاد براي آنكه راه را از چاه نشان دهند اقدام به نگارش آن كردند و گرچه آثار استاد از سوي رهبران منافقين بايكوت شده بود ولي اين كتاب نيز تاثيرات مثبت زيادي داشته و بسياري از جوانان را از ورطه هولناك ارتداد و گمراهي سياسي نجات داده است.» (17)

منبع:روزنامه کیهان

maryam بازدید : 21 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

مديريت در هر سازماني عبارت از هماهنگ‏سازی كوشش‏‏هاي افراد انسان و استفاده مؤثر از منابع براي تحقق اهداف سازمان است.

در سازمان‏هاي فرهنگي اين هدف‏‏ها مربوط به امور توسعه و تقويت و تعالي فرهنگي است؛ بنابراين منظور از مديريت در سازمان‏هاي فرهنگي، تحقق هدف‏‏ها و سياست‏هاي فرهنگي است.

مديريت فرهنگي را گاهي مترادف با مديريت به معناي اعم می‏توان تعريف نمود. در اين صورت مديريت فرهنگي عبارت از برنامه‏ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل امور و فعالیت‏هاي فرهنگي در چهارچوب اهداف مورد نظر است، اما مديريت فرهنگي به معني اخصِ آن گاهي بر يكي از كاركرد‏هاي فرهنگ از جمله كاركرد اطلاع رساني يا تبليغ، ترويج و يا آموزش تأكيد دارد كه در اين صورت می‏توان مديريت فرهنگي را با كاركرد آموزشي، برنامه‏ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل همه امور و فعالیت‏هاي مربوط به آموزش و پرورش ناميد.

همچنين اگر مديريت را مترادف با تصميم‏گيري و اجراي تصميم تعريف كنيم، مديريت فرهنگي عبارت خواهد بود از تصميم‏گيري در مورد يك سياست فرهنگي و اجراي تصميم‏ها در چهارچوب همان سياست.

اگر مديريت را « فرايند به کارگیری مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در برنامه‏ريزي سازماندهي، بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل براي دستيابي به اهداف سازماني براساس نظام ارزشي مورد قبول » بدانيم، می‏توان مديريت فرهنگي را فرآيند برنامه‏ريزي،سازماندهي، بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل مجموعه فعالیت‏هايي دانست كه هدف آن انتقال، تثبيت، ترويج و تكامل فرهنگي بر اساس نظام ارزشي مشخص با تمامي اجزا و عناصر آن است.

همچنين اگر فعاليت فرهنگي را در سطح سازمان‏هايي كه مسئوليت عمليات فرهنگي را بر عهده دارند، ايجاد، حفظ، ارتقا و تغيير رفتار بدانيم، بدون شك می‏توان گفت، سازمان فرهنگي در اين سطح وظيفه دارد مجموعه فعالیت‏هاي فرهنگي خود را به گونه‏ای مديريت و هدايت نمايد، تا به ايجاد، حفظ، ارتقا و ترويج باور‏ها، ارزش‏ها، هنجار‏ها و الگو‏هاي رفتاري صحيح در چهارچوب سياست‏هاي فرهنگي منجر شود.

 بر مبناي توضيحات بالا اين تعريف را می‏توان براي سازمان پذيرفت:

« سازمان عبارت است از هماهنگي معقول تعدادي از افراد كه براي تحقق هدف يا منظور مشتركي، از طريق انجام وظايف و برقراري روابط منظم و منطقي، به طور مستمر فعاليت می‏کنند.»

با توجه به توضيحاتي كه در مورد مفهوم فرهنگ، مديريت فرهنگي و سازمان ارائه كرديم، منظور از سازمان فرهنگي، فعاليت و عملي در يك موقعيت سازمان يافته، براي هماهنگي و هدايت امور فرهنگي در جهتِ هدف‏‏هاي معيّن است. مديران فرهنگي نيز كساني هستند كه نگرش، رفتار و عمل آنها در سازمان فرهنگي، جريان فرهنگي را هدايت و تحت تأثير قرار می‏دهند.

در تمام كشورها دو نوع مديريت فرهنگي وجود دارد:

يكي مديريت فرهنگي عمومي (دولتي) كه معمولاً در سه سطح مختلف ملي، منطقه‏ای و محلي وجود دارد. توزيع مسئوليت بين اين سطوح، معمولاً به ميزان تمركز گرايي يا تمركز زدايي قدرت سياسي بستگي دارد. ديگري، مديريت نهادها و انجمن‏هاي فرهنگي، صرف‌نظر از پايگاه اجتماعي، وظايف، اندازه و اهميت آنهاست.

می‏توان گفت مديريت فرهنگي دولتي در برگيرنده ابزاري براي پيشبرد يك راهبرد يا سياست فرهنگي در تمام سطوح است. اين ابزار در كشورهاي مختلف و برحسبِ سياست‏هاي مختلف، ممكن است ويژگي‏هاي متفاوتي داشته باشد. الگوهاي سازماني متفاوت مديريت فرهنگي را براساس معيارهايي همچون متمركز بودن يا غيرمتمركز بودنِ ساختار سياسي می‏توان به‌آساني از يكديگر متمايز نمود. به ‌علاوه در بسياري از كشورها وزارت كاملاً مستقلي با عنوان وزارت فرهنگ وجود ندارد و خدمات فرهنگي دولت در وزارتخانه‏هاي ديگر همچون وزارت آموزش و پرورش، اطلاعات، جوانان و ورزش و... انجام مي‏گيرد.

بنابراين مديريت فرهنگي، مفهوم جديد و نويني است كه طي سال‏هاي اخير در حوزه مديريت به منظور مواجهه با محيط‏هاي پيچيده‏ای بوجود آمده است كه سازمان‏هاي فرهنگي با آنها روبه‏رو هستند. اين امر به معناي نبود فرهنگ در جوامع پيشين يا نبود وجود فعالیت‏ها و برنامه‏هاي فرهنگي در پيشينه جوامع بشري نيست. اساساً از هنگامي كه بشر زندگي جمعي خويش را شروع كرده، با فرهنگ و فعاليت فرهنگي ارتباط داشته است، اما مديريت بر حوزه فرهنگ و مديريت فعالیت‏هاي فرهنگي به معناي خاص كه از اين واژه توضيح داده خواهد شد،

سابقه‌ ديرينه‏اي ندارد. اين ساخت نوين سازماني با تأكيد بر حل و فصلِ مسائل فرهنگي اساساً متوجه بر موضوعات پيچيدهاي است كه نياز به دانش و مهارت‏هاي متنوع دارد. اين امر معلولِ عللي است كه از جمله آنها می‏توان به موارد زير اشاره نمود:

1- نگرشي وجود دارد كه مي گويد فرهنگ در تار و پود اجزاي يك جامعه جريان دارد و از اين رو اگر هريك از بخش‏هاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي انجام دهند و مديريت در هر يك از حوزه‏هاي اقتصادي، سياسي، آموزشي و... كارآمد باشد، در حقيقت، موجباتِ بساماني فرهنگ آن جامعه و تعالي آن را فراهم شده است. در اين نگرش، فرهنگ، امري در عرض و متمايز از فعالیت‏هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، نظامي و... نيست، بلكه عينِ آنها است. از اين رو وجود مديريت خاصي به نام مديريت فرهنگي ضروري

نیست.

2- تا مدت‏هاي مديدي و حتي امروزه، مديريت آموزشي يا مديريت بر آموزش و پرورش در جوامع، تنها وظيفه آموزش را برعهده نداشته، بلكه فرهنگ پذيري، انتقال و تكامل فرهنگ نيز از كاركردها و وظايف اين مديريت بوده است. به همين سبب ازاين منظر، ديگر نيازي به مديريتي به نام مديريت فرهنگي احساس نمي‏شود.

3- عدم درك معني، مفهوم، نقش و كاركردهاي اساسي و بسيار مهم فرهنگ، و حاشيه‏اي و در درجه دوم تلقي كردن آن تا پيش از دهه1990 سبب شده بود تا اهتمام لازم براي ساماندهي به امور فرهنگي ايجاد نشود و ضرورتي براي طرح مديريت فرهنگي نباشد. حتي تا مدت‏ها پيش از اين جزء و عنصري از فرهنگ به جاي كليّت مفهوم آن تلقي مي‏شد. مثلاً فرهنگ را مترادف با روابط اجتماعي يا بخش هنر و ادبيات می‏دانستند، اما امروزه معناي وسيعي از فرهنگ مدّ نظر بوده و اين نگرش كاملاً متحول شده است. 

اهتمام به مديريت فرهنگي به عنوان يك مقوله جدّي مديريت، در اواخر قرون نوزدهم مطرح شد. در اين ميان، سازمان يونسكو بيشترين فعاليت را در اين زمينه انجام داده است. از سال 1970 به بعد، يونسكو، كنفرانس‏هاي بين دولتي متعددي در سطح جهاني و منطقه‏ای درباره سياست فرهنگي برگزار كرده است. يونسكو در تمام اين كنفرانس‏ها، موضوع مديريت فرهنگي را مطرح نمود و خواستار نهادي آموزشي براي تربيت كاركنان دارای صلاحيت در توسعه فرهنگي، به ويژه در رشته‏هاي برنامه‏ريزي و مديريت فرهنگي، پژوهش در زمينه‌ فرهنگ و ارتقای فرهنگ شده است. در نتيجه اين تلاش‏ها و آگاهي هرچه بيشتر دولت‏ها و جوامع به اهميت و نقش فرهنگ، امروزه ترديدي براي وجود نهاد يا نهادهايي كه عهده‏دار مديريت فرهنگي باشند، باقي نگذاشته است. اما همچنان اين موضوع به عنوان يك شاخه‌ خاص علمي چنانكه بايد و شايد، جاي خود را در حوزه علوم مديريتي باز ننموده است.

maryam بازدید : 21 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضعيف است؟

فردي عمل كردن و داشتن روحيه فردگرايي برخلاف تصور برخي اصلا موضوع مثبتي نيست بلكه جنبه اي منفي دارد. در واقع چون انجام فعاليت هاي گروهي نياز به فعاليت و هم فكري و همكاري گروهي دارد فردگرايي در آن آسيب و افت تلقي مي شود. بنابراين شايد از نقد شدن مي ترسيم كه به فعاليت جمعي تن نمي دهيم.
شايد هم هنوز درك نكرده ايم كه يدالله مع الجماعه و يا از ابتدا يادمان داده اند كه بايد به تنهايي موفق باشي و از همه جلو بزني تا جايزه بگيري و پيشرفت كني! تقصيري هم نداري چون تفكرات ليبراليستي وجودت را فراگرفته و تبليغ مي شود.
چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضعيف است؟ اين سؤال يكي از سؤالات كليدي و مهمي است كه رهبرمعظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در سفر مهرماه سال جاري خود به استان خراسان شمالي بدان اشاره فرمودند و ما نيز درگزارش امروز و فرداي كيهان با استفاده از نظر كارشناسان و صاحب نظران به دنبال يافتن پاسخي براي آن هستيم.
اثربخشي كار جمعي
هر فعاليتي اگر با مشاركت انجام شود اثربخشي آن چندين برابر كاري است كه به تنهايي انجام شده است. از فعاليت در يك توليدي پوشاك گرفته تا توليد يك قطعه سخت افزاري و... با ايده هاي نو و جديد و متنوع همچنين كار از زاويه هاي مختلف ديده شده و نتايج بهتري خواهد داشت.
گاهي هراس از نپذيرفتن مسئوليت، عدم همكاري يكي از افراد گروه در نيمه هاي راه فعاليت جمعي، عامل مهمي است كه جوانان را به كار فردي سوق مي دهد.
گاهي اوقات ممكن است فردي توانايي ها و استعدادهايش كمتر از گروهي باشد كه با آنها همكاري مي كند. از اين جهت كه توانايي كمتري دارد و قادر به رقابت با آنها نيست سعي مي كند براي جبران خلا خود به نوعي مانع از حركت بقيه شود. قطعا اين يك حركت مخرب است و چاره اي جز حذف وي البته در شرايطي كه واقعا راه حل ديگري نباشد، وجود ندارد.
فرهنگ سازي سنگ بناي كار جمعي
وقتي افراد قصد انجام كاري دارند بايد كنار هم و با هم كار كنند و احتياج به مداراي بيشتري است. افراد بايد به يك سطح رشد شناختي و عاطفي رسيده باشند تا بتوانند خود را به جاي ديگران قرار دهند و از ديدگاه ديگران موضوع را بررسي كنند.اين احتياج به رشد يافتگي دارد و البته پيش از آن فرهنگ سازي.
اگر در سازمان ها اتاق فكري وجود داشته باشد و افراد مختلف فكرهايشان را روي هم بريزند و از همه كارشناسان نظرخواهي شود بيشتر افراد به كار جمعي و تضارب آرا سوق داده مي شوند.
محمد قيوم دهقاني، كارشناس مسايل فرهنگي و نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي بهترين راهكار تقويت روحيه انجام كارهاي جمعي را فرهنگ سازي مي داند و اظهار مي كند: از طريق رسانه ها و تلويزيون و حتي كتاب هر چند كه افراد كتابخوان زيادي نداريم اما مي شود اين روحيه را تقويت كرد.
وي كه مخالف خلأ قانوني در اين ارتباط است در گفت وگو با گزارشگر كيهان مي گويد: تمام قوانيني كه در اين راستا نياز باشد فراهم است بلكه نهادها و سازمان هاي فرهنگي بايد وارد صحنه شوند. رسانه ها به ويژه تلويزيون كه مخاطب و نفوذ زيادي دارد مي تواند موثر باشد ولي اين موضوع بايد در ديد كلان تري هم ديده شود. از ديد مديريتي اگر نگاه كنيم فرديت و فردگرايي ها كم نيست حتي در سطوح كلان. در سازمان هاي مختلف مي بينيم كه يك نفر تصميم مي گيرد و آن ايده و فكر به بدنه سازمان تزريق مي شود البته آثار بيروني آن هم بعدا مشاهده مي شود. بنابراين رسانه ها مي توانند به اين موضوعات جهت مثبتي داده و به فعاليت هاي گروهي تشويق كند.
وي ادامه مي دهد: بايد خيلي آرام كتاب ها و مجلات كارشان را شروع كنند چون در يك مقطع زماني قابليت اثربخشي دارند. به هر حال فرهنگ سازي احتياج به يك برنامه گسترده دارد آن هم در همه سطوح. از همان بدو تولد فرزند خانواده سپس مدرسه و بعد از آن جامعه بايد كار خود را شروع كنند. كم كم اين فكر تزريق شود نه به صورت آرايشي و نمايشي كه كارنامه اي پر شود و شعاري عمل شود. كادر مدرسه بايد اين موضوع را باور كنند كه كار گروهي چه مزيت هايي دارد.
از كودكان آغاز كنيد
جلب توجه جوانان به كار جمعي مي تواند آثار بزرگي برجاي بگذارد.
به طور مثال خلاقيت در بازي هاي رباتيك و مشابه آن نشان دهنده اين است كه چند نفر به صورت مشترك و طي يك همكاري خلاقه و اثربخش توانسته اند قدم هاي بزرگي را بردارند و آن را در بعضي زمينه ها به خط توليد برسانند.
درحالي كه يكي از اين افراد اگر به تنهايي مي خواست كاري انجام دهد قطعا زمان بيشتري مي برد و هم اشكالات زيادي مي توانست به آن وارد شود. اما تصور كنيد يك فكر مي خواست اين چيزها را توليد كند. قطعا موفق نمي شد.
عباس قاضي ها، استاد دانشكده مديريت به گزارشگر كيهان مي گويد: «كليد اصلي در نظام آموزش است و از زمان كودكي و نوجواني بايد آغاز شود. براي تقويت تفكر كار جمعي بايد بسيج شد و نظام آموزشي بايد دست به كار شود.»
وي همچنين به مديريت مشاركتي اشاره دارد كه در جهان مورد توجه قرار گرفته و تصريح مي كند: «وقتي اين ضرورت در ديگر كشورها مهم تلقي مي شود بايد ما هم الگو بگيريم اما آموزش مسئوليت هاي جمعي و فعاليت هاي گروهي را ياد بگيريم. براي نهادينه كردن تفكر كار جمعي از كودكي آغاز كنيم كه از اركان اصلي است اما براي بزرگترها هم بايد دوره هايي اختصاص دهيم چون هنوز نيروي كار هستند و مي توانند نسل بعدي را بسازند.»
دكتر مجيد كاشاني، جامعه شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه عوامل متعددي را براي توسعه كار دسته جمعي مهم مي داند و مي گويد: «نياز مشترك نخستين عامل است برگرفته از بطن زندگي اجتماعي و شيوه هاي برطرف كردن خواست انسان ها كه معمولا با پيچيده شدن روابط اجتماعي جز از طريق تقسيم كار و انجام كار دسته جمعي ميسر نيست. شبكه ارتباطات اجتماعي كه بسياري از نهادها و سازمان ها كه مي توانند در زمينه تسهيل روابط بين آحاد يك جامعه نقش داشته باشند نيز جز با روحيه كار جمعي ميسر نمي شود.»
وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان به رسوخ خرافات اشاره و تصريح مي كند: «اضافه شدن خرافات مي تواند مانع يا تسهيل كننده كار جمعي باشد. مثلا اگر شريك خوب بود خدا هم براي خودش شريك قائل مي شد» و يا «به ديگران اعتماد نكن» و غيره در ميان افكار عمومي خودش يك عامل است.»
وي مي گويد: «يكي از مشكلات جامعه امروز تفكرات ليبراليستي و فردگرايانه اي است كه به شكل بيماري مسري به كشورهاي درحال توسعه وارد مي شود اين افكار ميل انسان را از طريق فردگرايي و دنياطلبي به سوي آرامش و آسايش شخصي بيشتر تشويق مي كند كه علي رغم سخت كوشي هاست.»
اين استاد دانشگاه با بيان مطالب فوق تاكيد دارد كه دول غربي سعي دارند با ورود تفكرات ليبراليستي به كشورهاي درحال توسعه رفاه و آسايش را تنها در پناه جستن به انجام فعاليت هاي اقتصادي، آموزشي و سياسي و فرهنگي به شكل فردي آن توصيه كنند تا استعمار نو را در جوامعي كه نياز به پويش هاي جمعي و تعاوني ها دارد وارد و روحيه كار دسته جمعي كه به ضررشان است را تضعيف كنند.
البته عواملي هم در جامعه ما وجود دارد كه مي تواند به اين مانع اضافه شود. مثل وجود سازمان ها و نهادهاي دولتي يا شبه دولتي كه خدمات و تسهيلات به شكل بسته هاي حمايتي ارائه مي كنند و مانع آينده نگري و اميد داشتن به فرداي بهتر در واحدهاي اقتصادي كوچك براي تبديل شدن به واحدهاي بزرگ تر و كار مشاركتي مي شوند.
دكتر كاشاني، مي گويد: «در سال هاي بعد از انقلاب به واسطه جنگ و تبعات آن بسته هاي حمايتي ارائه شد و مردم هم راحت اين امكانات را تصاحب كردند مثل حمايت از مشاغل خانگي و حمايت از صنايع كوچك و اعطاي وام به تعاوني ها. البته فرهنگ كار و توليد هم مهم است. با زير سوال رفتن بخشي از هويت ملي روحيه كار جمعي هم به شدت درحال تضعيف است. افرادي كه براي مدرسه و محل و شهر و كشور خود ارزش قائل باشند به دنبال تحقق اهداف و آرمان خود مي گردند هرگز به منافع آني و زودگذر توجه نمي كنند.»
الگوهاي موفق گروهي را معرفي كنيد
الگوهاي موجود در جامعه، رفتارهاي اجتماعي، تقسيم امكانات براي برخي فعاليت هاي توليدي همه مبين اين است كه كار فردي مناسب تر است. بزرگان و نخبگان جامعه داراي وجهه محلي و قومي اند و از كار جمعي بهره مندند اما منافع كار دسته جمعي تقسيم نمي شود.
بسياري از گروه هاي موفق جامعه معرفي نمي شوند بلكه صرفا افراد موفق هستند كه مورد تشويق واقع مي شوند.
فرهنگ جنگ و دفاع مقدس روحيه فعاليت دسته جمعي را بين رزمندگان تشويق مي كرد ولي در بطن و صحن جامعه نشو و نما نيافت و همياري ها و از خودگذشتگي ها و اقدامات تخصصي بالا با اندك امكانات در جامعه به عنوان الگوهاي موفق مطرح نشد.
روحيه كار جمعي در جامعه شكل نگرفت و امروز برخي فعاليت هاي جهادي توسط دانشجويان يا فعاليت هاي عام المنفعه مثل بسيج سازندگي در روستاها و مناطق محروم توسط خيرين صورت مي گيرد بدون اين كه تبليغ شود و به قول برخي جامعه شناسان يا تقديس بيش از حد در روحيه كار جمعي بوده و يا باندهاي خلاف كاري كه زنجيره اي و دسته جمعي به اقدامات فساد و خارج از عرف و اخلاق پرداخته اند را بزرگ نمايي كرده ايم پس رويه و الگوي موفقي به جامعه معرفي نشده است.
اين ايراد به رسانه هاي گروهي هم وارد است كه مروج نوع خاصي از فعاليت هاي گروهي نبوده اند.
تا رسيدن به كار جمعي و روحيه جمعي هم به لحاظ فرهنگي و برنامه ريزي هاي اقتصادي، اجتماعي كار طولاني در راه داريم. تحريم ها و جنگ منشا دستيابي به پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي بود و علي رغم تجربه بالا و پرداخت هزينه هاي گزاف آن در جامعه هرگز پيوسته نشديم و همبستگي گروهي را براي راه انداختن چرخ جامعه استفاده نكرديم.
شناخت عناصر مهم كار جمعي
دكتر عليزاده، جامعه شناس معتقد است: «اگر اعتقاد داشته باشيم كه به صورت يك زنجيره به هم پيوسته هستيم به تلقي ها و ضرب المثل هايي كه افراد را به تفرد مي برند توجه نكنيم و به سمت حركت گروهي برويم و كتاب هاي درسي مان را باتوجه به احاديث نبوي و آيات قرآني بازنويسي كنيم و نگاه هاي صوفيانه و درويشي را كنار بگذاريم و عناصر مهم كار جمعي را از ادبيات بگيريم.»
قطره درياست اگر با درياست
ورنه او قطره و دريا درياست
دكتر فاطمه رهبر، نماينده مردم تهران مي گويد: «برخي اقدامات قانوني در بعضي موارد مي تواند كارگشا باشد اما كارهاي جمعي و موفقيت در اين عرصه نياز به فرهنگ سازي دارد. تقويت روحيه جمعي و فعاليت هاي دسته جمعي هم به اعتقاد من از اين دست هستند و احتياج به فرهنگ سازي دارد و ايجاد انگيزه كه از دوران دبستان بايد آغاز شود.»
وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان تاكيد مي كند: «اصلاح نگرش ها نسبت به مضرات كارهاي گروهي و فوايد فعاليت هاي جمعي مي تواند مثمرثمر باشد البته در برخي بخش ها هم با اقدامات قانوني و نظارت بر حسن اجراي كار مي توانيم روحيه كار جمعي را تقويت كنيم.»
يعني با اصلاح نگرش فرهنگي بايد نتيجه بگيريم. در زمينه آموزش وپژوهش كارهاي زيادي صورت گرفته اما نظارت هم در ارتقاي اين جايگاه مفيد خواهد بود.

maryam بازدید : 26 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 

مديريت زمان

آيا شما هم به اين فکر مي‌کنيد که کاش زمان بيشتري براي انجام کارهاي‌تان داشتيد؟ آيا به اين فکر مي‌کنيد که کاش مي‌توانستيد وقت خود را به کارهاي مفيدتري اختصاص دهید؟ آيا شما هم با کمبود وقت شديد درگير هستيد؟

مديريت زمان عنوان مهارتي است که به شما کمک مي‌کند تمام کارهاي خود را سر وقت و به موقع انجام دهيد و هيچ گاه دچار کمبود زمان نشويد.اما به دست آوردن مهارت مديريت زمان که فکر مي‌کنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستيم خيلي ساده نيست.

اگر با ديدن تيتر چشم‌هاي‌تان برق زد خوشحال باشيد.در ادامه 11 قانون طلايي مديريت زمان را که برگرفته از اين مقاله فوق‌العاده است با هم مرور خواهيم کرد.

 

يک/ باور داشته باشيد مديريت زمان يک افسانه است!

خوب اين خيلي عنوان خوبي براي اولين قانون يک مقاله درباره مديريت زمان نيست. اما شما که نمي‌خواهيد خود را گول بزنيد؟ براي شروع بايد باور داشته باشيد شما به هيچ عنوان نمي‌توانيد مديريت زمان داشته باشيد!

در واقع يک روز فقط و فقط 24 ساعت است و اين 24 ساعت هم خواه ناخواه مي‌گذرد. شما به جاي تلاش براي مديريت زمان، بايد «خودتان را مديريت کنيد» براي انجام به موقع کارها. اين راز بسيار مهم شما را وادار مي‌کند به شخصيت خودتان دقيق‌تر بشويد.

 

دو/برای مدیریت زمان به دنبال جاهايي بگرديد که زمان را تلف مي‌کنيد.

اولين قدم در مدیرت زمان اين است که به دنبال سارقين زمان بگرديد. ببينيد کجا وقت‌تان به صورت نادرست هدر ميرود و شما نمي‌توانيد از آن زمان‌ها استفاده مناسبي در جهت بهره‌وري ببريد.

خيلي وب‌گردي الکي مي‌کنيد؟ هميشه تلفن مي‌سوزانيد؟ به خداوندگار SMS تبديل شديد؟ براي وقت‌گذاري کارتون‌هايي مانند فوتباليست ها را هم نگاه مي‌کنيد؟ انتظار هم داريد وقت کم نياوريد؟

 

سه/ براي تلاش‌هايتان براي مديريت زمان هدف بگذاريد.

يادآوري مي‌کنم، توجه مديريت زمان روي تغيير رفتارهاي شماست و نه تغيير زمان  [گام شماره يک].  يکي از بهترين جاها براي شروع اين تغيير رفتار تلاش براي حذف جاهايي است که وقت شما الکي تلف مي‌شود [گام شماره دو]براي مثلا يک هفته سعي کنيد يک هدفي بگذاريد و حتما هم انجامش بدهيد. نگاه نکردن برنامه عمو پورنگ که سخت نيست! هدف مي‌تواند نزدن SMS براي يک هفته باشد.

 

چهار/ برنامه‌هاي مديريت زمان‌تان را اجرايي و گسترده کنيد.

اين شايد يک جورهايي با گام شماره سه از يک رده باشند. شما توانستيد يک هدف را براي يک مدت محدود تنظيم کنيد و به آن عمل کنيد.در اين گام شما بايد يک خورده به خودتان فشار بياوريد. نترسيد به ذخاير چربي شما آسيبي وارد نمي‌شود.

شما کم‌کم بايد اين زمان‌هاي محدود را افزايش بدهيد و در عين حال تعداد اهداف را هم زياد کنيد. براي مثال براي يک ماه نه SMS بزنيد. نه برنامه‌هاي وقت‌گير و بعضا وقت تلف‌کن تلوزيون را نگاه کنيد. نه وبگردي بيهوده کنيد و نه …

طبيعتا وقتي قدم سوم را با موفقيت برداشتيد با کمي تلاش اين قسمت را هم مي‌توانيد پشت سر بگذاريد. هر چند شايد خيلي ساده به نظر نرسد!

 

 

 

پنج/ از ابزارهاي مديريت زمان استفاده کنيد.

خوب بديهي است که حتي يک برگ کاغذ هم مي‌تواند ابزار مديريت زمان باشد، اگر شما کارهاي‌تان را مرتب و منظم روي آن بنويسيد و تحليل کنيد.در حقيقت قسمت مهم کار هم همين جاست.

چه نرم افزارهاي بسيار پيشرفته و چه Outlook ساده همه مي‌توانند شما را در رسيدن به مقصودتان کمک کنند.مهم اين است که شما خودتان بتوانيد به نوبه خودتان کمک کنيد.با استفاده از ابزارهاي زيادي که وجود دارد زمان بندي روزانه خودتان را بنويسيد و کلاه‌تان را قاضي کنيد ببينيد کجاي کار را اشتباه کرديد و کجاها را هم درست رفتيد.پشت گوش نندازيد خيلي زود عيب و ايرادهاي کارتان را متوجه مي‌شويد.

 

شش/در برنامه ریزی مدیریت زمان  بي‌رحمانه اولويت‌ بندي کنيد.

ممکن است شما 10 تا کار داشته باشيد. آيا شما انساني هستيد که بتوانيد در يک لحظه هر 10 کار را انجام دهيد؟ اگر مي‌توانيد انسان نيستيد. فرشته‌اي چيزي هستيد احتمالا!

کارهاي‌تان را اولويت‌بندي کنيد. مسلما به کارهايي برمي‌خوريد که سريع‌تر بايد انجام شوند يا کارهايي که اگر عقب بيافتند ضرر بيشتري را به شما تحميل مي‌کنند. يادتان باشد اگر اشتباه اولويت‌بندي کنيد ضرر مي‌کنيد پس براي جلوگيري از آسيب‌هاي زماني هم که شده است بي‌رحم و خشن باشيد.

 

هفت/ «به ديگران محول کردن» را ياد بگيريد.

اين بيشتر براي بيزينس و مديريت تجاري کاربرد دارد اما مي‌شود به زندگي شخصي هم تعميمش داد.شما مدير شرکت هستيد و نه کسي که بخواهد همه فن حريفي خود را به رخ ديگران بکشد.سعي کنيد ياد بگيريد چطور بار کارها را ميان افرادي که سوپروايزر يا سرپرستشان هستيد تقسيم کنيد.Decide To Delegate يک منبع انگليسي خوب براي آشنايي با مباني تقسيم کار به اين سبک است.

 

هشت/ يک برنامه روزمره تنظيم کنيم.

در برنامه مدیریت زمان يک برنامه روزمره براي خودتان درست کنيد.براي مثال فکر کنيد صبح که بيدار شديد کار شماره يک را بکنيد ( مثلا ايميل چک کردن ) و سپس کار شما دو را بکنيد ( مثلا رفتن به بانک براي امور مالي ) و … در آخر هم يک برنامه جمع‌بندي داشته باشيد[گام شماره پنج ].

در مواقع پيدايش بحران‌هاي زماني اگر بتوانيد هر چه بيشتر به برنامه روزمره خود وفادار بمانيد، کمتر دچار مشکل مي‌شويد. حالا شما کم‌کم به يک مدير زمان موفق تبديل مي‌شويد.

 

نهم/ عادت بدهيد به قرار دادن زمان‌هاي محدودي در ميانه فعاليت‌ها

یکی از قانون های طلایی مدیرت زمان این است که خودتان را عادت بدهيد بين کارهايي که مي‌کنيد يک زمان محدود هم در نظر بگيريد براي يک سري کارهاي خاص. بگذاريد مثال بزنم.

شما نمي‌توانيد کل روز را به ايميل جواب دادن بگذرانيد. ولي مي‌توانيد بين فعاليت‌هاي‌تان زمان‌هاي کوتاه 15 دقيقه‌اي به پاسخ دادن به Email اختصاص بدهيد. همان 15 دقيقه هم بايد اصولي پاسخ داد و بي‌جهت ايميل چک کردن را کش نداد!

 

دهم/ مطمئن بشويد همه چيز مرتب و منظم است.

یکی دیگر از قانونهای طلایی مدیریت زمان نظم است.از کودکي هميشه به ما ياد داده‌اند که هر چيز را که بر مي‌داريد سر جاي خود بگذاريد يا همه چيز را در جاي مناسب خود قرار دهيد اما ما وقتي کمي مشغوليت پيدا مي‌کنيم ديگر اين دو اصل را فراموش مي‌کنيم.

براي مثال هميشه به دنبال فايل‌ها در کامپيوتر خود مي‌گرديم در حالي که اگر يک بار آنها را در کامپيوتر مرتب کرده بوديم و نظم بخشيده بوديم ديگر هر بار اين همه دچار اتلاف وقت نبوديم. همين را تعميم بدهيد به چيزهاي ديگر در محيط کار.نظم و ترتيب بزرگترين عامل در جلوگيري از سرقت وقت شما توسط خودتان است. به زيردستان خود ( مثلا به بچه‌ها وقتي مادر آنها هستيد يا کارگران وقتي سرکارگر هستيد ) ياد دهيد چگونه با نظم در بهينه‌سازي وقت کل سيستم ياري‌گر باشند.

 

يازدهم/وقت‌تان را طوري تنظيم کنيد که اسير انتظار نشويد.

شما مي‌توانيد به مطب دندان‌ پزشک تان برويد و منتظر بمانيد تا وقت ويزيت‌تان برسد. اما راستش را بخواهيد شما اصلا نيازي نداريد برويد آنجا و با انگشت‌هاي‌تان بازي کنيد يا مجلاتي بخوانيد که تاريخشان حداقل براي سال 85 است.

با موبايل يا  PDA يک ليست از کارهايي که بايد بکنيد درست کنيد. براي يک زن خانه‌دار اين مي‌تواند خريد مايحتاج، تلفن زدن به مادر مثلا، انجام کارهاي خانه، رفتن دنبال بچه‌ها يا کارهايي از اين دست باشد که بعضا بسيار وقت‌گير هم هست.

حالا خيلي راحت‌تر هستيد که طوري برنامه‌ريزي کنيد در صف يا انتظار نايستيد يا حداقل از قبل بتوانيد پيش‌بيني درستي از شرايط پيش رو داشته باشيد.تکنولوژي به کمک شما مي‌آيد.

ديگر شما هستيد که بايد تلاش کنيد اين 11 گام مدیرت زمان را به ترتيب در زندگي پياده کنيد و تاثيرات شگفت‌انگيز آن را در طولاني مدت ببينيد.

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به قالب سایت چه نمره ای میدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 65
  • بازدید کلی : 5,150
  • کدهای اختصاصی