loading...
فرهنگی
zanko hoseini بازدید : 29 سه شنبه 14 خرداد 1392 نظرات (1)

بیانات رهبر  در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی

سماللهالرّحمنالرّحيم
و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.

 خداوند متعال را سپاسگزاريم كه يك نوبت ديگر به ما فرصت داد، مجال داد، عمر داد تا بتوانيم در يك چنين روزى از امام عزيزمان تجليل كنيم و به آن بزرگوار عرض ارادت و اخلاص كنيم. اگرچه ياد امام در ميان ملت ما همواره زنده است، ولى روز چهاردهم خرداد مظهر دلبستگى ملت ايران به امام بزرگوار است. امسال اين روزها مصادف است با سالگرد شهادت جد بزرگوار اماممان، حضرت امام موسىبنجعفر (عليه الصّلاة و السّلام)؛ همچنين امسال مصادف است با پنجاهمين سال حادثهى تعيين كننده و مهم پانزده خرداد در سال ۱۳۴۲. مسئلهى پانزده خرداد، مسئلهى مهم و مقطع مهمى است. من مختصراً در اين باره عرايضى عرض ميكنم تا برسيم به مطالب اصلى و لازم.

 پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانيت و مردم نيست. قبل از پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۱ و آغاز سال ۱۳۴۲، قضاياى مهمى اتفاق افتاد: در دوم فروردين ۴۲، حادثهى مدرسهى فيضيه پيش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دينى و اهانت به مرجع عاليقدر مرحوم آيةالله گلپايگانى. قبل از آن، در اواخر سال ۱۳۴۱، قضاياى تظاهرات مردم در بازار تهران پيش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عاليقدر مرحوم آيةالله حاج سيد احمد خوانسارى. اينها نشاندهندهى اين است كه نهضت روحانيت در سال ۴۱ و آغاز سال ۴۲ به آنچنان اوج و نشاطى رسيده بود كه پليس دستگاه جبار و دستگاههاى امنيتى برخوردهاى خشنى با علما و طلاب و حتّى مراجع تقليد داشتند. ولى با اين همه، پانزدهم خرداد سال ۴۲ يك مقطع بسيار مهمى است. علت اين است كه در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثهاى كه اتفاق افتاد، پيوند مردم با روحانيت را در اين سطح خطرناك و حساس نشان داد. در روز عاشوراى آن سال - كه روز سيزدهم خرداد بود - امام بزرگوار در مدرسهى فيضيه يك سخنرانى تاريخىِ تعيينكنندهاى كردند. بعد كه امام را دستگير كردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنين در قم و در بعضى از شهرهاى ديگر، يك موج حركت عظيم مردمى به راه افتاد و رژيم طاغوت با همهى وجود، با ارتش خود، با پليس خود، با دستگاههاى امنيتى خود، دست به سركوب اين حركت مردمى زد. در پانزده خرداد يك قيام مردمى به وجود آمد. اين نشاندهندهى اين بود كه آحاد ملت ايران، با روحانيت، با مرجعيت - كه مظهر آن، امام بزرگوار بود - يك چنين پيوند مستحكمى دارند. و نكته اينجاست كه همين پيوند است كه ضامن پيشرفت نهضت، اوج نهضت و پيروزى نهضت ميشود. هر جا يك حركتى، يك نهضتى به مردم متكى بود و مردم با آن همراه شدند، اين نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با يك حركت اعتراضى پيوند نخوردند، ناكام خواهد ماند؛ كمااينكه بعد از حادثهى مشروطه در ايران قضايائى اتفاق افتاد، مبارزاتى شروع شد، هم از طرف گروههاى چپ، هم از طرف گروههاى ملى، اما همهى اينها در طول تاريخ نهضتهاى ايران، سرنوشتشان شكست و ناكامى بود؛ چون مردم با اينها نبودند. وقتى مردم وارد ميدان ميشوند و پشتوانهى يك نهضت، احساسات مردم، انديشهى مردم و حضور مردم ميشود، آن نهضت قابل ادامه است و پيروزى براى آن نهضت رقم ميخورد؛ حادثهى پانزده خرداد اين مطلب را نشان داد؛ نشان داد كه مردم پشت سر روحانيتند. با دستگيرى امام بزرگوار آنچنان قيامتى در تهران و در برخى از شهرستانهاى ديگر به راه افتاد كه دستگاه را وارد ميدان كرد و سركوب وحشيانهاى كردند؛ تعداد نامعلومى - بسيار زياد - از مردم كشته شدند؛ خيابانهاى تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور اين ملت، رنگين شد. در پانزده خرداد، چهرهى خشن ديكتاتور، چهرهى بيرحم رژيم طاغوت، كاملاً خود را نشان داد.

 اما نكتهى ديگرى كه در قضيهى پانزده خرداد وجود داشت - كه جوانهاى ما، مردم عزيز ما بايد به اين نكات توجه كنند؛ اينها مهم است - اين بود كه در مقابل اين كشتار بيرحمانهاى كه در تهران و برخى نقاط ديگر به وجود آمد، هيچ نهادى از نهادهاى دنيا، از اين سازمانهاى بهاصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هيچ كس اعتراض نكرد. مردم و روحانيت، در صحنه تنها ماندند. ماركسيستها و دولتهاى چپ و گروههاى چپ، حتّى حركت مردم در پانزده خرداد را محكوم كردند؛ گفتند اين يك حركت فئوداليستى بود! ملىگراهائى كه دم از مبارزه ميزدند، آنها هم اين حركت را محكوم كردند؛ گفتند يك حركت كور و بىهدف بود، يك حركت افراطى بود! هر جائى كه مردمان عافيتطلب و راحتطلب، در وسط ميدان مبارزه، جائى براى خود باز نميكنند و خطرپذيرى نميكنند، انسانهاى مؤمن و مبارز را به تندى و افراطىگرى متهم ميكنند؛ گفتند اينها افراطى بودند؛ حركت، حركت افراطى بود. امام به پشتوانهى اين مردم، تنها ماند در ميدان؛ اما به معناى حقيقى كلمه، يك رهبر آسمانى و معنوىِ قاطع و مصمم را در چهرهى خود به همهى مردم و به تاريخ نشان داد.
 سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همين سه باور به او قاطعيت ميداد، شجاعت ميداد و استقامت ميداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. اين سه باور، در وجود امام، در تصميم امام، در همهى حركتهاى امام، خود را به معناى واقعى كلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبيك گفتند، به وسط ميدان آمدند و مردانه ايستادند و حركتى كه از هيچ نقطهاى از دنيا نسبت به آن، نگاه محبتآميزى وجود نداشت و دست كمكى دراز نشد، بتدريج به سمت پيروزى حركت كرد و در نهايت به پيروزى رسيد.

 من اين سه باورى را كه در امام وجود داشت، اندكى باز كنم. اينها مطالب مهمى است كه اگر چنانچه در دل ما جائى باز كند، مسير حركت ما را روشن خواهد كرد.

 در باور به خدا، امام مصداق اين آيهى شريفه بود: «الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل».(۱) «حسبنا الله و نعم الوكيل» را امام با همهى وجود ادا ميكرد و از بن دندان به آن معتقد بود. امام به خداى متعال اعتماد داشت، به وعدهى الهى يقين داشت، براى خدا حركت كرد و كار كرد و حرف زد و اقدام كرد و ميدانست كه «ان تنصروا الله ينصركم»(۲) وعدهى الهى است و حتمى و تخلفناپذير است.

 در باور به مردم، امام بزرگوار، ملت ايران را به معناى حقيقى كلمه ميشناخت. امام اعتقاد داشت كه اين ملت، ملتى است با ايمان عميق، باهوش و شجاع؛ كه اگر پيشوايان لايقى در ميان آنها پيدا شوند، اين ملت ميتواند مثل خورشيد در ميدانهاى مختلف بدرخشد؛ امام اين را قبول داشت. اگر يك روز عنصر نالايقى مثل شاه سلطان حسين موجب شد كه ملت ايران در لاك خود فرو بروند، اما در روز ديگرى، مرد شجاعى مثل نادرقلى - بدون آن القاب و عناوين - وقتى در ميان مردم ظاهر ميشود و با شجاعت، پيشوائى مردم را به عهده ميگيرد، اين ملت ميتواند ميدان حركت افتخارآميز خود را از دهلى تا درياى سياه گسترش دهد؛ اين را امام در تاريخ ديده بود، نظائر آن را مشاهده كرده بود و اعتقاد و ايمان به اين مطلب داشت؛ ملت ايران را ميشناخت، به ملت ايران اعتماد داشت. ايمان عميق مردم كه در زير اندودهاى ساخته و پرداختهى دنياطلبان مخفى و پنهان شده بود، امام بزرگوار اين ايمان عميقِ تغييرناپذير را شكوفا كرد؛ غيرت دينى مردم را برانگيخت و ملت ايران الگوى استقامت و بصيرت شد. مردم در چشم امام بزرگوار، عزيزترين بودند؛ دشمنان مردم، منفورترين بودند. اينكه شما ملاحظه ميكنيد كه امام در مقابلهى با قدرتهاى سلطهگر لحظهاى از پا ننشست، عمدتاً بهخاطر همين بود كه قدرتهاى سلطهگر، دشمن سعادت مردم بودند و امام دشمن مردم را دشمن ميداشت.

 در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ايران «ما ميتوانيم» را تعليم داد. امام قبل از آنكه «ما ميتوانيم» را به مردم ايران تلقين كند و تعليم دهد، «ما ميتوانيم» را در وجود خود زنده كرد؛ اعتقاد خود را به توانائى شخصيتى خود، به معناى حقيقى كلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. در روز عاشوراى سال ۴۲ امام در عين غربت، در ميان طلاب و مردم قم در مدرسهى فيضيه، محمدرضا شاه را كه با اتكاى آمريكا و قدرتهاى خارجى، به طور بىقيد و شرط و بىمهارى بر كشور حكومت ميكرد، تهديد كرد كه اگر اينجور حركت كنى، اين راه را ادامه دهى، من به مردم ايران خواهم گفت تو را از ايران بيرون كنند! اين را چه كسى ميگويد؟ يك روحانى ساكن در قم، بدون سلاح، بدون تجهيزات، بدون پول، بدون پشتوانهى بينالمللى؛ فقط به اتكاء ايمان به خدا و اعتماد به نفس، كه ميتواند در اين ميدان بايستد. آن روزى كه امام از تبعيد برگشت، در همين بهشت زهرا دولت بختيار را تهديد كرد و با صداى بلند گفت: من توى دهن دولت بختيار ميزنم، من دولت تعيين ميكنم. اين، اعتماد به نفس بود. امام به خود و به نيروى خود و به توانائىهاى خود ايمان و باور داشت. همين باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ايران منتقل شد. عزيزان من! صد سال به ما ملت ايران تلقين كرده بودند كه شما نميتوانيد؛ نميتوانيد كشورتان را اداره كنيد، نميتوانيد عزت به دست بياوريد، نميتوانيد ساختوساز كنيد، نميتوانيد در ميدان علم حركت كنيد، نميتوانيد، نميتوانيد؛ ما هم باورمان شده بود.

 يكى از ابزارهاى مؤثر دشمنان براى تسلط بر ملتها، همين تلقين «نميتوانيد» است؛ كه ملتها مأيوس شوند، بگويند ما كه نميتوانيم كارى بكنيم. با اين ترفند، صد سال ملت ايران در ميدانهاى سياست، علم، اقتصاد و همهى ميدانهاى زندگى عقب افتاد. امام مطلب را برگرداند، اين ابزار تسلط ابرقدرتها را از دست آنها گرفت، به ملت ايران گفت «شما ميتوانيد»؛ شجاعت را به ما برگرداند، تصميم و قاطعيت را به ما برگرداند، اعتماد به نفس را به ما برگرداند، ما ملت ايران احساس كرديم ميتوانيم؛ حركت كرديم، اقدام كرديم؛ لذا ملت ايران در همهى ميدانها - كه حالا اشارهاى خواهم كرد - در اين سى و چند سال پيروز شده است.

 اين سه باور در امام - يعنى باور به خدا، باور به مردم، باور به خود - محور همهى تصميمگيرىهاى او، همهى اقدامهاى او و همهى سياستهاى او شد. در آغاز نهضت، همين سه باور به امام قدرت داد؛ در دوران تبعيد، همين جور؛ در وقتى كه امام به پاريس حركت كرد، همين جور؛ در وقتى كه به ايران آمد، همين سه باور به امام اين قدرت را داد كه در آن شرائط وارد تهران شود؛ در حوادث بهمن ۵۷، در فتنههاى داخلى، در اعلام نظام جمهورى اسلامى، در ايستادگى صريح در مقابل نظم ظالمانهى جهانى، در اعلام «نه شرقى، نه غربى»، در جنگ تحميلى، و در همهى قضاياى آن ده سالِ پرحادثهى زندگى امام، همين سه باور در امام متجلى بود. منشأ تصميم امام، منشأ اقدام امام، منشأ سياستهاى امام، همين سه باور بود.

 تا روزهاى آخر زندگى، هيچ كس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانى از افسردگى و ترديد و خستگى و وادادگى و تسليمطلبى پيدا نكرد. بسيارى از انقلابىهاى دنيا وقتى كه از دوران جوانى خارج ميشوند و به پيرى ميرسند، دچار ترديد ميشوند، دچار محافظهكارى ميشوند؛ حتّى گاهى حرفهاى اصلى خودشان را هم پس ميگيرند. بيانيههاى امام در سالهاى آخر عمر، حتّى از سخنان سال ۴۲ ايشان گاهى انقلابىتر بود، تندتر بود، قوىتر بود؛ پير ميشد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود؛ اين همان استقامتى است كه در قرآن كريم ميفرمايد: «و ان لو استقاموا على الطّريقة لاسقيناهم ماء غدقا».(۳) در آيهى ديگر ميفرمايد: «انّ الّذين قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة».(۴) اين سه باور، امام را زنده نگه داشت؛ جوان نگه داشت؛ فكر امام و راه امام و طريقهى امام را براى اين ملت، ماندگار و ثابت كرد؛ آن وقت همين سه باور بتدريج در مردم ما، در جوانان ما، در قشرهاى گوناگون، همگانى شد؛ اميد پيدا شد، اعتماد به نفس پيدا شد، توكل به خدا پيدا شد؛ اينها جاى يأس را گرفت، جاى تاريكنمائى را گرفت، جاى بدبينى را گرفت؛ مردم ايران روحيات خودشان را تغيير دادند، خداى متعال هم وضع آنها را تغيير داد: «انّ الله لايغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم»؛(۵) ملت ايران راه خود را، حركت خود را، انگيزههاى خود را اصلاح كردند، خداى متعال هم به آنها كمك كرد، به آنها نصرت داد و پشتيبانى كرد. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه ايرانِ وابسته تبديل شد به ايران مستقل.

 از وابستگى رژيم طاغوتى پهلوى - كه بدتر از رژيم مرتجعِ روسياهِ قاجار بودند - به انگليس و بعد به آمريكا، چيزهاى زيادى هست كه جوانهاى عزيز ما بايد بدانند. وابستگى اينها به حالت شرمآور رسيده بود. بعد از انقلاب، يكى از ديپلماتهاى برجستهى آمريكا اين را گفت و نوشت؛ گفت ما بوديم كه به شاه ميگفتيم شما به فلان چيز احتياج داريد، به فلان چيز احتياج نداريد! آنها بودند كه ميگفتند اين رابطه را بايد برقرار كنيد، اين رابطه را بايد قطع كنيد؛ نفت را اين مقدار توليد كنيد، اين مقدار بفروشيد؛ به كى بفروشيد و به كى نفروشيد! كشور با سياست آمريكا، با نقشهى آمريكا، و پيش از آن با سياست و نقشهى انگليس اداره ميشد. اين كشور وابسته تبديل شد به ايران مستقل، ايران سرافراز. سران فاسد و خائن و پولپرست و غرق در شهوات و لذتهاى مادى و حيوانى، بر اين كشور حكمرانى ميكردند؛ اين تبديل شد به نمايندگان مردم؛ جاى خود را دادند به زمامدارانى كه نمايندگان مردم بودند. در اين سى و چند سال كسانى بر اين كشور فرمانروائى كردند، قدرت را در دست گرفتند، سياست و اقتصاد را در دست گرفتند كه نمايندهى مردم بودند. با همهى ضعفها و با همهى قوّتهائى كه در اشخاص مختلف وجود داشت، اين خصوصيت همه بود كه اينها نمايندههاى مردم بودند؛ كسانى بودند كه كيسهاى براى خود ندوخته بودند - البته يكى ضعيفتر است، يكى قوىتر است - اين خيلى مسئلهى مهمى است. آن سياستمداران خبيثِ وابستهى طماعِ پستِ فرودست در مقابل دشمنان و خشمگين در مقابل مردم، تبديل شدند به نمايندگان مردم. كشور عقبماندهى ما از لحاظ علمى، تبديل شد به يك كشور پيشرفتهى علمى. ما قبل از انقلاب هيچ افتخار علمى در كشور نداشتيم. امروز ديگران دربارهى ما ميگويند، مراكز سنجش جهانى دربارهى ايران قضاوت ميكنند كه رشد و شتاب پيشرفت علمى، يازده برابرِ متوسط دنيا است. اين چيز كمى است؟ مراكز سنجش علمى پيشبينى ميكنند كه تا چند سال ديگر - تا سال ۲۰۱۷ - ايران در رتبهى چهارم علمى دنيا قرار ميگيرد. اين چيز كوچكى است؟ آن كشورى كه از لحاظ علمى هيچ افتخارى نداشت، تبديل شد به اين.

 ما كشورى بوديم كه اگر ميخواستيم يك جاده، يك بزرگراه، يك سد، يك كارخانه بسازيم، بايد به سمت بيگانگان دست دراز ميكرديم تا مهندسان خارجى بيايند براى ما سد درست كنند، جاده درست كنند، كارخانه احداث كنند. امروز جوانان اين ملت، بدون كمترين اعتنائى به بيگانگان، هزاران كارخانه، صدها سد و پل و راه و بزرگراه در كشور ايجاد ميكنند. امروز رشد علمى و فنى و توانائىهاى سازندگى در كشور به اين نقطهى از اوج رسيده است؛ آيا شايسته است كه ما اينها را نبينيم؟

 در زمينهى بهداشت و درمان، براى يك جراحىِ اندكى پيچيده، بيمار ما بايد ميرفت در بيمارستانهاى اروپا سرگردان ميشد، اگر پول داشت؛ و اگر پول نداشت، بايد ميمرد. امروز در كشور ما پيچيدهترين جراحىهاى بزرگ - پيوند كبد، پيوند ريه، كارهاى مهم در زمينهى جراحى و پزشكى - انجام ميگيرد؛ نه فقط در تهران، در بسيارى از شهرهاى دوردست. اين توانائىها امروز وجود دارد. ملت ايران در اين زمينه احتياجى به بيگانگان ندارد؛ در اين زمينهى بسيار مهم و حياتى، به استقلال و خودكفائى رسيده است.

 بسيارى از نقاط اين كشور، فراموششده بود - بنده در دوران پيش از انقلاب، به شهرستانهاى مختلف و جاهاى گوناگون زياد سفر ميكردم - كمترين نگاهى به مناطق دوردست كشور نميشد؛ اما امروز خدمات گوناگون در سرتاسر كشور گسترده است؛ در شهرهاى دوردست، در روستاهاى گوناگون. امروز معنا ندارد كه كسى بگويد فلان جا از نيروى برق يا فرضاً از زيرساختهاى جاده و امثال اينها محروم مانده است. آن روز اگر يك نقطهاى در نقاط دوردست برخوردار بود، مايهى تعجب بود؛ امروز عكسش مايهى تعجب است. آن روز در جمعيت سى و پنج ميليونى كشور، قبل از انقلاب، صد و پنجاه هزار دانشجو بود؛ امروز جمعيت شده است دو برابر، تعداد دانشجو شده است بيست برابر، بلكه سى برابر؛ اين يعنى توجه به علم. كثرت دانشجويان، كثرت اساتيد، كثرت دانشگاه، قابل توجه است. در هر شهر دورافتادهاى، يكى، دو تا، پنج تا، گاهى ده تا دانشگاه وجود دارد. آن روز استانهائى وجود داشت كه تعداد دبيرستانهايش به عدد انگشتان دو دست نميرسيد؛ امروز در همان استانها، در هر شهرش، چند دانشگاه، گاهى چندين دانشگاه وجود دارد. اين، حركت عظيم ملت ايران است كه به بركت انقلاب و با همت جوانان و همت مسئولان، در طول اين سى و چند سال اتفاق افتاده است؛ اينها حوادث مهمى است. به بركت انقلاب، زيربناهاى فراوان در اين كشور ساخته شد؛ هزاران كارخانه در اين كشور احداث شد؛ كارخانههاى مادر در اين كشور به وجود آمد؛ محصولاتى كه با منت بايد ذره ذره از بيگانگان ميخريديم و تهيه ميكرديم، امروز به‌وفور در كشور توليد ميشود؛ اينها را بايد ديد؛ اينها همه به بركت همان سه باورى است كه امام در اين ملت تزريق كرد و اين باورها را در آنها برانگيخت: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود.

 ما اين حرفها را نميزنيم براى اينكه غرور كاذب به وجود بيايد؛ شاد شويم، خوشحال شويم كه خب الحمدلله به پيروزى رسيديم، تمام شد؛ نه، ما هنوز خيلى راه در پيش داريم. من به شما عرض كنم؛ ما اگر خودمان را با ايران دوران طاغوت مقايسه كنيم، اين برجستگىها به چشم مىآيد؛ اما اگر خودمان را با ايران اسلامىِ مطلوب مقايسه كنيم - كشورى كه اسلام براى ما خواسته است، جامعهاى كه اسلام براى ما خواسته است؛ جامعهاى كه در آن، عزت دنيا هست، رفاه دنيا هست، ايمان و اخلاق و معنويت هم در آن هست؛ همه به حد وفور - راه طولانىاى در پيش داريم. من اين عرايض را ميكنم براى اينكه جوانان عزيز ما و ملت شجاع ما بدانند كه ادامهى اين راه را هم با همين سه باور ميتوانند در پيش بگيرند و پيش بروند. بدانيد راه، طولانى است؛ اما شما توانائيد، شما قدرت داريد، شما امكان داريد؛ ميتوانيد اين راه طولانى را تا رسيدن به قلهها، با توانائى كامل، با سرعت و شتاب لازم ادامه دهيد. اين حرفها براى اين است كه اگر دشمنان ميخواهند در دل ما يأس به وجود بياورند، بدانيد كه آنها دارند دشمنى ميكنند؛ همه چيز براى ما نمايشگر اميد است.

 نقشهى راه هم در مقابل ما است. ما نقشهى راه داريم. نقشهى راه ما چيست؟ نقشهى راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولى كه با تكيهى بر آن توانست آن ملت عقبافتادهى سرافكنده را تبديل كند به اين ملت پيشرو و سرافراز. اين اصول، اصولى است كه در ادامهى راه هم به درد ما ميخورد و نقشهى راه ما را تشكيل ميدهد. اصول امام، اصول روشنى است. خوشبختانه بيانات امام، نوشتهجات امام در بيست و چند جلد در اختيار مردم است؛ خلاصهى آنها در وصيتنامهى جاودانهى امام منعكس است؛ همه ميتوانند مراجعه كنند. ما مفيد نميدانيم كه به اسم امام تمسك كنيم، اما اصول امام را به فراموشى بسپريم؛ اين غلط است. اسم امام و ياد امام بهتنهائى كافى نيست؛ امام با اصولش، با مبانىاش، با نقشهى راهش براى ملت ايران يك موجود جاودانه است. نقشهى راه در اختيار امام است و آن را به ما عرضه كرده است؛ اصول امام مشخص است.

 در سياست داخلى، اصول امام عبارت است از تكيه به رأى مردم؛ تأمين اتحاد و يكپارچگى ملت؛ مردمى بودن و غير اشرافى بودن حكمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ كار و تلاش همگانى براى پيشرفت كشور. در سياست خارجى، اصول امام عبارت است از ايستادگى در مقابل سياستهاى مداخلهگر و سلطهطلب؛ برادرى با ملتهاى مسلمان؛ ارتباط برابر با همهى كشورها، بجز كشورهائى كه تيغ را بر روى ملت ايران كشيدهاند و دشمنى ميكنند؛ مبارزهى با صهيونيسم؛ مبارزه براى آزادى كشور فلسطين؛ كمك به مظلومين عالم و ايستادگى در برابر ظالمان. وصيتنامهى امام جلوى چشم ما است. نوشتههاى امام، فرمايشات امام، در كتابهائى كه متن كلمات آن بزرگوار را درج كردهاند، موجود است.

 در عرصهى فرهنگ، اصول امام عبارت است از نفى فرهنگ اباحهگرى غربى؛ نفى جمود و تحجر و نفى رياكارى در تمسك به دين؛ دفاع قاطع از اخلاق و احكام اسلام؛ مبارزه با ترويج فحشا و فساد در جامعه.

 در اقتصاد، اصول امام تكيهى به اقتصاد ملى است؛ تكيهى به خودكفائى است؛ عدالت اقتصادى در توليد و توزيع است؛ دفاع از طبقات محروم است؛ مقابلهى با فرهنگ سرمايهدارى و احترام به مالكيت است - اينها در كنار هم - امام فرهنگ ظالمانهى سرمايهدارى را رد ميكند، اما احترام به مالكيت، احترام به سرمايه، احترام به كار را مورد تأكيد قرار ميدهد؛ همچنين هضم نشدن در اقتصاد جهانى؛ استقلال در اقتصاد ملى؛ اينها اصول امام در زمينهى اقتصاد است؛ اينها چيزهائى است كه در فرمايشات امام واضح است.

 توقع امام از مسئولين كشور هميشه اين بود كه با اقتدار، با مديريت، با ادارهى عاقلانه و مدبرانه بتوانند اين اصول را اجرائى كنند و پيش ببرند. اين، نقشهى راه امام بزرگوار است. ملت ايران  با همتش، با جوانانش، با اين نقشهى راه، با ايمانى كه در دل او  راسخ است، با ياد امامش، ميتواند فاصلهى كنونى را با آن وضع مطلوب پر كند. ملت ايران ميتواند پيش برود. ملت ايران با توانائىهائى كه دارد، با استعدادهائى كه دارد، با انسانهاى برجستهاى كه بحمدالله در ميان كشور حضور دارند، ميتواند راه طىشدهاى را كه تجربهى سى و چند سالهى انقلاب است، با قدرت بيشتر و با همت جازمتر ادامه دهد و انشاءالله به صورت الگوى حقيقى و واقعى براى ملتهاى مسلمان در بيايد.

 و اما دربارهى انتخابات كه مسئلهى حساس و زندهى اين روزهاى ما است. برادران و خواهران عزيزم! ملت عزيز ايران! انتخابات مظهر هر سه باورى است كه در امام وجود داشت و بايد در ما وجود داشته باشد: مظهر خداباورى است، چون تكليف است. وظيفهى ما است، تكليف ما است كه در سرنوشت كشور دخالت كنيم؛ تكتك آحاد ملت اين تكليف را دارند. مظهر مردمباورى است، چون انتخابات مظهر ارادهى آحاد مردم است؛ مردمند كه مسئولان كشور را به اين وسيله انتخاب ميكنند. و مظهر خودباورى است، چون هر كسى كه رأى در صندوق مىاندازد، احساس ميكند كه به سهم خود در سرنوشت كشور دخالت كرده است، به سهم خود تعيين كرده است؛ اين خيلى چيز مهمى است. پس انتخابات هم مظهر خداباورى است، هم مظهر مردمباورى است، هم مظهر خودباورى است.

 اصل مطلب در مسئلهى انتخابات، ايجاد حماسهى سياسى است؛ حضور حماسى مردم در پاى صندوقها است. حماسه يعنى چه؟ حماسه يعنى آن كار افتخارآفرينى كه با شور و هيجان انجام ميگيرد. هر رأيى كه شما به يكى از اين نامزدهاى محترم بدهيد - اين هشت نفر آقايان محترمى كه در صحنه هستند - رأى به جمهورى اسلامى دادهايد. رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است؛ رأى اعتماد به نظام و سازوكار انتخابات است. اينكه شما وارد عرصهى انتخابات ميشويد؛ چه آن كسى كه نامزد رياست جمهورى است، چه آن كسى كه انتخاب ميكند - مثل من و شما - نفْس ورود در اين ميدان، به معناى اعتماد به جمهورى اسلامى و اعتماد به سازوكار انتخابات است؛ در درجهى دوم هم، رأى به كسى است كه يا شما، يا آن برادر و خواهر ديگر، يا بندهى حقير تشخيص دادهايم كه براى آيندهى كشور مفيدتر از ديگران است.
 دشمنان ما در خارج، بيچارهها در فكر اينند كه از اين انتخابات تهديدى درست كنند عليه نظام اسلامى؛ در حالى كه انتخابات فرصت بزرگ نظام اسلامى است. آنها اميد دارند كه انتخابات يا سرد باشد، تا بتوانند بگويند مردم به نظام اسلامى علاقهاى ندارند؛ يا دنبال انتخابات، فتنه به وجود بياورند؛ كمااينكه در سال ۸۸ به دنبال آن انتخابات پرشور، فتنه درست كردند. دشمنان اين ملت، دنبال اين چيزهايند. اما آنها اشتباه ميكنند، مردم ما را نشناختهاند. دشمنان اين ملت، روز نهم دى را فراموش كردهاند. آن كسانى كه فكر ميكنند در اين كشور يك اكثريتى خاموش و مخالف با نظام جمهورى اسلامىاند، يادشان رفته است كه سى و چهار سال است كه هر سال در بيست و دوم بهمن، در همهى شهرهاى اين كشور، جمعيتهاى عظيم به دفاع از نظام جمهورى اسلامى بيرون مىآيند و «مرگ بر آمريكا» ميگويند. براى اينكه فضاى انتخابات را سرد كنند، هيئتهاى فكرىشان پشت سر رسانهها و سخنگويان سياسى مىنشينند، مرتب حرف درست ميكنند و تحويل رسانهها ميدهند. يك روز ميگويند انتخابات مهندسىشده است، يك روز ميگويند انتخابات آزاد نيست، يك روز ميگويند انتخابات از نظر مردم مشروع نيست. نه مردمِ ما را مىشناسند، نه انتخابات ما را مىشناسند، نه نظام جمهورى اسلامى را مىشناسند؛ آنجائى هم كه مىشناسند، بىانصافى ميكنند و ابائى هم ندارند از اين بىانصافى.

 در كجاى دنيا - هر كس سراغ دارد، بيايد بگويد - به نامزدهاى گوناگون، از آن چهرههاى معروف تا چهرههاى گمنام، اجازه داده ميشود كه به طور مساوى از رسانههاى ملى و دولتى كشور استفاده كنند؟ كجاى دنيا چنين چيزى هست؟ در آمريكا هست؟ در كشورهاى سرمايهدارى هست؟ در كشورهاى سرمايهدارى اگر چنانچه عضو اين دو حزب يا سه حزب بودند و پشتيبانى سرمايهدارها و كارخانهدارها و پولدارها و مافياهاى ثروت و قدرت را با خودشان داشتند، ميتوانند تبليغات كنند؛ اما اگر نداشتند، اصلاً نميتوانند  تبليغات كنند. هر كسى كه انتخابات آمريكا را دنبال كرده باشد - بنده دنبال كردهام - اين را تصديق ميكند. افرادى بودهاند كه مورد حمايت صهيونيستها نبودهاند، مورد حمايت شبكهى سرمايهدارىِ خونخوارِ بينالمللى نبودهاند، هر كارى كردند، نتوانستند وارد ميدان انتخابات شوند؛ نه رسانهاى در اختيار آنها بوده، نه تلويزيونى در اختيار آنها بوده؛ براى هر ثانيه بايد چقدرها خرج كنند. در كشور ما نامزدهاى نمايندگى به طور مساوى و برابر، بدون خرج كردن يك ريال، مىنشينند آنجا، ساعتهاى متمادى، با برنامههاى گوناگون، با مردم حرف ميزنند؛ كجا چنين چيزى در دنيا وجود دارد؟

 براى وارد شدن در عرصهى انتخابات، تنها چيزى كه حاكم است، قانون است؛ بر طبق قانون يك عدهاى ميتوانند بيايند، يك عدهاى نميتوانند بيايند؛ قانون معين كرده شرائط چيست، صلاحيتها چيست؛ كسانى كه تشخيص صلاحيت ميدهند، چه كسانىاند؛ اينها همهاش بر طبق قانون دارد انجام ميگيرد. آن دشمن بيرونى مىنشيند، بر همهى اين واقعيتها چشم ميبندد، حرفى ميزند، و - همان طور كه بار ديگرى هم گفتم - متأسفانه حنجرههاى بىتقوا و زبانهاى بىتقوا هم همانها را تكرار ميكنند. اما ملت ايران به توفيق الهى، با حضور خود، با ايستادگى و عزم راسخ خود، به همهى اين ترفندها پاسخ خواهد گفت؛ و پاسخ ملت ايران، پاسخ كوبنده و قاطعى خواهد بود.

 يك جمله هم خطاب به نامزدهاى محترم عرض ميكنيم. نامزدهاى محترم در اين برنامههاى عمومى، خب زبان به نقد و انتقاد باز ميكنند؛ اين حق آنها است؛ ميتوانند از هر چيزى كه مورد انتقاد آنها است، انتقاد كنند؛ منتها توجه كنند كه انتقاد بايد به معنى عزم و نيت براى پيمودن آيندهى پرتلاش و افتخارآميز باشد، نه به معناى سياهنمائى و منفىبافى و بىانصافى؛ به اين نكته توجه كنند. من به هيچ كس نظر ندارم. از همين ساعت، رسانههاى بيگانه با غيظ و غرضورزى خواهند گفت: فلانى نظر به زيد يا به عمرو يا به بكر يا به خالد داشت. اين، خلاف واقع است؛ من به هيچ كس نظر ندارم؛ من حقايق را عرض ميكنم. من به برادرانى كه ميخواهند اطمينان اين مردم را به سمت خودشان جلب كنند، نصيحت ميكنم كه منصفانه حرف بزنند؛ انتقاد كنند، ليكن انتقاد به معناى سياهنمائى نباشد؛ به معناى انكار كارهاى بسيار برجستهاى نباشد كه چه در اين دولت، چه در دولتهاى قبلى انجام گرفته است و كسانى مثل خود آنها سر كار آمدهاند و شب و روز تلاش كردهاند و آن كارها را انجام دادهاند. انتقاد به معناى انكار جهات مثبت نيست؛ انتقاد اين است كه انسان كار مثبت را بگويد، نقص و ضعف را هم بگويد. امروز در كشور ما اگر كسى سر كار بيايد، احتياج ندارد كه از صفر شروع كند؛ هزاران كارِ برجسته انجام گرفته است. در سالهاى طولانى، در دورهى مسئوليتهاى مختلف دولتها، هزاران زيرساخت اساسى براى اين كشور به وجود آمده است؛ علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، كارهاى زيربنائى پيشرفت كرده است، امور بسيار مهم در زمينههاى مختلف برنامهريزى و اجرا شده است؛ اينها را نبايد از دست بدهند؛ هر كارى ميكنند، بايد از اينجا به بعد باشد. اين همه كار را نميشود فقط به بهانهى اين كه امروز مشكلات اقتصادى داريم، گرانى و تورم داريم، انكار كنيم؛ اين كه درست نيست. بله، مشكلات اقتصادى هست، تورم هست؛ انشاءالله آن كسى كه بعداً خواهد آمد، بتواند حلاّل اين مشكلات باشد، اين گرهها را هم باز كند؛ اين كه آرزوى ملت ايران است؛ اما اين معنايش اين نباشد كه اگر ما يك راه حلى براى مشكلات در نظر خودمان داريم، همهى آنچه را كه امروز انجام گرفته است و وجود دارد، انكار كنيم. بعد هم وعدههاى نشدنى ندهند. من به نامزدهاى گوناگون عرض ميكنم جورى حرف بزنيد كه اگر در خرداد سال آينده نوار امروز شما را جلوى خودتان گذاشتند يا پخش كردند، شرمنده نشويد؛ جورى وعده بدهيد كه اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما كشيدند، مجبور نباشيد تقصير را گردن اين و آن بگذاريد كه نگذاشتند، نشد. كارى را كه ميتوانيد انجام دهيد، وعده بدهيد.

 رئيس جمهور در كشور ما و طبق قانون اساسى ما، امكانات فوقالعاده زيادى در اختيار دارد. رئيس جمهور امكاناتش در قانون اساسى، امكانات وسيعى است؛ رئيس جمهور بودجهى كشور را در اختيار دارد، همهى اركان اجرائى كشور را در اختيار دارد، ترتيب اجراى قوانين را در اختيار دارد، توانائى استفاده از همهى افراد صاحبنظر را در سراسر كشور در اختيار دارد؛ رئيس جمهور در همهى مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدوديتى كه براى رئيس جمهور در كشور ما وجود دارد، محدوديت قانون است؛ قانون فقط به او محدوديت ميدهد، كه اين هم محدوديت نيست؛ قانون، هدايتكننده است؛ محدودكننده نيست. قانون، راه را نشان ميدهد كه چگونه حركت كنيم.

 آن كسانى كه امروز با مردم حرف ميزنند، آنچه كه توانائى انجام آن را دارند و مردم به آن احتياج دارند، آن را با مردم در ميان بگذارند؛ قول بدهند با عقل و درايت عمل خواهند كرد؛ اگر برنامهاى در هر موردى از مسائل دارند، آن برنامه را براى مردم ارائه كنند؛ قول بدهند كه با پشتكار و ثبات قدم در اين ميدان پيش خواهند رفت؛ قول بدهند كه از همهى ظرفيتهاى قانون اساسى براى اجراى وظيفهى بزرگِ خودشان استفاده خواهند كرد؛ قول بدهند كه به مديريت اوضاع كشور خواهند پرداخت؛ قول بدهند كه به مسئلهى اقتصاد - كه امروز ميدان چالش تحميلى بر ملت ايران از سوى بيگانگان است - بخوبى خواهند پرداخت؛ قول بدهند حاشيهسازى نميكنند؛ قول بدهند دست كسان و اطرافيان خود را باز نخواهند گذاشت؛ قول بدهند كه به منافع بيگانگان، به بهانههاى گوناگون، بيش از منافع ملت ايران اهميت نخواهند داد. بعضى با اين تحليل غلط كه به دشمنان امتياز بدهيم تا عصبانيت آنها را نسبت به خودمان كم كنيم، عملاً منافع آنها را بر منافع ملت ترجيح ميدهند؛ اين اشتباه است. عصبانيت آنها ناشى از اين است كه شما هستيد، ناشى از اين است كه جمهورى اسلامى هست، ناشى از اين است كه امام در اذهان مردم و در برنامههاى اين كشور زنده است، ناشى از اين است كه روز ۱۴ خرداد - روز رحلت امام - مردم در سرتاسر كشور به جوش و خروش مىآيند؛ عصبانيت آنها مربوط به اين چيزها است. عصبانيت دشمن را بايد با اقتدار ملى علاج و جبران كرد.

 اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نياز خود را كم كند، مشكلات خود را برطرف كند، و امروز كه مسئله‌ى اقتصاد مسئلهى اصلى است، بتواند اقتصاد خود را روبهراه كند، دشمن در مقابلهى با ملت ايران بىدفاع خواهد ماند. بههرحال آنچه كه مهم است، عزم و اراده، باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود، هم براى نامزدهاى انتخابات، هم براى آحاد مردم است. ده روز ديگر برادران من! عزيزان من! عرصهى يك امتحان بزرگى است و اميدواريم انشاءالله در اين امتحان بزرگ، حماسهاى پربركت و داراى نتائج درخشانى براى اين ملت از سوى پروردگار رقم بخورد. «و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلىّ العظيم».
 والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

zanko hoseini بازدید : 22 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 

امام‌ متقیان‌، حضرت‌ علی(ع) هواها و هوسها و خواسته‌های‌ دل‌ را این‌ چنین‌ توصیف‌ می‌فرماید: «خواسته‌های‌ دل‌ و هوسهای‌ آدمی‌ کشنده‌ و مایه‌ فتنه‌ و زمینه‌ رنجهاست‌.

در جهان هستی بخش و طبیعت زیبای الهی انسانها همچون نهالی هستند که دائما در حال رشد و تکامل می باشند .

 

وظیفه خود انسانها می باشد تا از نهال خویشتن در برابر گردباد حوادث و تلخی ها مراقبت کرده و آن را از شهوات و اذات مادی و زود گذر حفظ نماید.‌ مراقبت آدمی از نفس و ذات خویش همّت‌ می‌طلبد و تلاش‌ می‌خواهد؛ مراقبتی‌ که‌ لحظه‌ای‌ غفلت‌ در آن‌ راه‌ نیابد و عطر یاد و نام‌ خدا از آن‌ به‌ مشام‌ رسد.

 

 امام‌ متقیان‌، حضرت‌ علی(ع) هواها و هوسها و خواسته‌های‌ دل‌ را این‌ چنین‌ توصیف‌ می‌فرماید: «خواسته‌های‌ دل‌ و هوسهای‌ آدمی‌ کشنده‌ و مایه‌ فتنه‌ و زمینه‌ رنجهاست‌.

 

شهوات‌ انساهها همچون‌ سمومی‌ کشنده‌ است‌ که‌ آفت‌ نهال‌ انسانی‌ است‌؛ لذّت‌ آنی‌ دارد و پشیمانی‌ ابدی‌ در پی‌ خواهد داشت‌. خوشا به‌ حال‌ کسانی‌ که‌ از شهوات‌ و هواها و هوسها خود را دور کرده‌اند و به‌ مرحله‌ تهذیب‌ رسیده‌اند.»

 

در این نوشتار  چگونگی‌ سیر تهذیب‌ نفس‌ و آثار و برکات‌ آن‌ را از زبان فرزانه بزرگ قرن حضرت آیت الله بهاء الدینی به رشته تحریر در می آوریم‌:

 

«در چهارده‌ سالگی‌ مبتلا به‌ بیماری‌ سختی‌ شدم‌ که‌ مرتب‌ خونریزی‌ داشتم‌. حالم‌ سخت‌ بود. از خدا خواستم‌ که‌ با لطف‌ و عنایتش‌ مرا شفا دهد. بحمدالله شفا یافتم‌.

 

از همین‌ سن‌ بود که‌ توجه‌ و اعتماد بسیاری‌ به‌ دستگاه‌ خداوند پیدا کردم‌. به‌ طور جدّی‌ ـ اما معقول‌ و منطقی‌ ـ شروع‌ به‌ تهذیب‌ کردم‌. در کنار درس‌ و بحث‌، که‌ تمام‌ ساعات‌ روزانه‌ام‌ را فرامی‌گرفت‌، لحظه‌ای‌ از خدا غافل‌ نمی‌شدم‌.

 

خود را در برابر خداوند هیچ‌ می‌دانستم‌. از آن‌ روز، تحت‌ تأثیر تشویق‌، تعریف‌ و یا شهرت‌ قرار نمی‌گرفتم‌؛ روزها به‌ درس‌ و روزه‌ و شبها به‌ مطالعه‌، تفکر و تهجّد اشتغال‌ داشتم‌.

 

در خود امید عجیبی‌ به‌ خدا و قطع‌ امید از غیر خدا احساس‌ می‌کردم‌. از این‌ رو، سعی‌ فراوانی‌ در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزها داشتم‌. اوضاع‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ در آن‌ روز نیز چنین‌ بود.

 

به‌ یاد دارم‌، بیش‌ از شانزده‌ سال‌ نداشتم‌ که‌ یک‌ ساعت‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ در فیضیه‌ قدم‌ می‌زدم‌. و گاهی‌ که‌ نگاهم‌ به‌ حجره‌ها می‌افتاد، تمام‌ چراغهای‌ آنها را روشن‌ می‌دیدم‌، به‌ طوری‌که‌ بجز یک‌ حجره‌ همه‌ طلاّب‌ مشغول‌ تهجّد و شب‌زنده‌داری‌ بودند.

 

 آن‌ چنان‌ با نشاط‌ بودند که‌ گویی‌ اصلاً فشار فقر را متوجه‌ نمی‌شدند. در آن‌ روز بیشترین‌ وقت‌ طلاّب‌، صرف‌ مسأله‌ تهذیب‌ نفس‌ می‌شد.

 

برای‌ آنان‌ ملاک‌ خوبی‌ و بدی‌، علم‌، قدرت‌، خدمت‌، سخنوری‌ و دم‌ از ولایت‌زدن‌ و این‌ گونه‌ چیزها نبود، بلکه‌ تمامی‌ همّت‌ و هدف‌ آنان‌ تهذیب‌ نفس‌ بود و بس‌! با تهذیب‌ نفس‌ علم‌ به‌ بار می‌نشیند و ثمره‌ می‌دهد. قدرت‌، مفید می‌شود و خدمت‌، ارزش‌ می‌یابد.

 

ارج‌ و بهای‌ افراد به‌ خودسازی‌، تهذیب‌ نفس‌ و توجه‌ به‌ خداست‌. هر چه‌ تهذیب‌ افزایش‌ یابد، مشکلات‌ و نابسامانی‌ها آسان‌ و قابل‌ تحمل‌ می‌شوند و در پی‌ آن‌ تأیید الهی‌ مسائل‌ را حل‌ می‌کند و اگر خدای‌ ناکرده‌ این‌ وظیفه‌ اصلی‌ فراموش‌ شد، تمامی‌ زحمات‌ هدر می‌رود.

 

 آری‌، تهذیب‌ نفس‌ است‌ که‌ مسؤولین‌ را صالح‌ و دلسوز، روحانیت‌ را موفق‌ و مؤثر و سرانجام‌ جامعه‌ را پاک‌ و با صفا می‌کند.» این‌ پیر فرزانه‌، در جای‌ دیگری‌ از سخنان‌ خود، نعمت‌ فقر و ناداری‌ و ضرورت‌ خودسازی‌ را برای‌ طالبان‌ علم‌ این‌ گونه‌ بیان‌ می‌فرماید: «فقر طلبه‌ درآغاز تحصیل‌، مصلح‌ اوست‌.

 

 اگر اصلاح‌ شد و خود را از بند قیودات‌ مادی‌ و امکانات‌ بیش‌ از حد دنیوی‌ رها ساخت‌، زرِ و برِ اطرافش‌ و امکانات‌ چشمگیر ظاهری‌، توانایی‌ زمین‌ زدن‌ او را نخواهند داشت‌.

 

 درس‌ خواندن‌ و انباشته‌ کردن‌ معلومات‌، بدون‌ توجه‌ به‌ خودسازی‌ و مراقبت‌ از گوهر وجود خویش‌، موجب‌ ضربه‌ خوردن‌ و هلاکت‌ آدمی‌ خواهد شد، هر چند به‌ مقام‌ اجتهاد برسد.

 

زیرا علم‌ بدون‌ تهذیب‌ نفس‌، زهر است‌ و کشنده‌ جان‌ و آبرو و شخصیت‌ افراد.» خاطرات‌ سالهای‌ بسیار دور و حکایات‌ فراوان‌ از سرگذشتها، وجود این‌ اندیشمند پارسا و عالم‌ فهیم‌ را به‌ سان‌ دایرة‌المعارفی‌ بزرگ‌ کرده‌ است‌.

 

از جمله‌ این‌ حکایتها می‌توان‌ به‌ این‌ ماجرا اشاره‌ کرد: «یکی‌ از فضلا در کنار درس‌ و بحث‌ خود کشاورزی‌ می‌کرد و با استفاده‌ از ارث‌ پدری‌، که‌ قطعه‌ زمینی‌ بود و تحت‌ اجاره‌ وی‌ قرار داشت‌، با کارگران‌ مشغول‌ کار می‌شد.

 

او انسانی‌ پاک‌، ساده‌ و با صفا بود که‌ خود را از فریب‌ و نیرنگ‌ و مکر و ریا دور ساخته‌ بود، به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ از سادگی‌ و صمیمیت‌ او سوء استفاده‌ کرده‌، او را فریب‌ می‌دادند و گاهی‌ در آخر سال‌ پول‌ اجاره‌ زمین‌ هم‌ برای‌ او فراهم‌ نمی‌شد، آن‌ صفات‌ پسندیده‌ و نیک‌ موجب‌ شده‌ بود، همین‌ که‌ پای‌ طاقچه‌ و نزدیک‌ بخاری‌ می‌نشست‌، پول‌ برای‌ او ریخته‌ می‌شد و یا برخی‌ اوقات‌ چون‌ کتاب‌ را می‌گشود، چند اسکناس‌ مشاهده‌ می‌کرد.

 

این‌ برکات‌ بدین‌ خاطر بود که‌ خود را وقف‌ مادیات‌ نکرده‌ بود. از این‌ رو، خداوند بدین‌گونه‌ جبران‌ می‌کرد. اخیراً او را دیدم‌ و از او سؤال‌ کردم‌ که‌ هنوز پول‌ از طاقچه‌ برایت‌ ریخته‌ می‌شود؟! گفت‌: بد شدیم‌ و دیگر از آن‌ پولها خبری‌ نیست‌. گفتم‌: بد نشدی‌، دیگر احتیاج‌ نداری‌ و الاّ باز هم‌ ادامه‌ پیدا می‌کند

نکاتی اساسی در تهذیب نفس

در پاسخ به این پرسش که چگونه انسان می تواند خود را تهذیب کند باید به چند نکته اساسی توجه کرد.

 

۱- چنانکه در تربیت و سلامت بدن ریاضت و ورزش لازم است در خودسازی و تهذیب نیز ریاضت و جهاد با نفس ضرورت دارد.

 

۲- همان گونه که در تربیت جسم از اندک شروع کرده و به تدریج بالا می روند در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالا و بالاتر رسید.

پیامبر اسلام فرموده است : « به راستی این دین استوار و پابرجا است , با مدارا در آن وارد شوید و بندگان خدا را به زور وادار به عبادت نکنید, پس مانند سوار وامانده ای خواهید شد که نه راه را طی کرده و نه مرکب را سالم نگه داشته است » « اصول کافی ج ۲/ ص ۸۶»

و نیز امام صادق (ع) فرمود : « من در نوجوانی بیش از اندازه عبادت می کردم . پدرم به من فرمود پسرم ! بیش از توان خود عبادت می کنی , خداوند عز و جل اگر بنده ای را دوست بدارد با عبادت اندک از او خشنود می شود .»« همان منبع »

 

۳- چنانکه در ورزش بدنی , تداوم و استمرار لازم است در ریاضت نفسانی نیز تداوم شرط است

 که خداوند تعالی فرموده « آنانکه می گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی بمانند فرشتگان بر آنها فرود آیند و به آنها گویند نترسید و اندوهگین نباشید .....»«فصلت/۲۰»

و از امام باقر نقل شده است : « محبوب ترین کار نزد خدای عزوجل آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد .»«اصول کافی ج۲/ص۸۲»

از احادیث بر می آید که کمترین مدت برای مداومت یک سال است .چنانکه امام صادق (ع) می فرمایند :« هنگامی که انسان کاری را شروع می کند باید تا یک سال آن را ادامه دهد .« همان »

 

۴- چنانکه در سلامت جسم , فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم موثر است در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است .

مانند ادای واجبات و ترک محرمات , تولی و تبری , و این باید ادامه یابد زیرا بدون آن هیچ  عملی پذیرفته نیست و آنها که صالح و طالح ( بدکار و ناصالح) و بد و خوب را با هم مخلوط می کنند راه به جایی نمی برند . چنانکه خداوند فرمود : « خداوند تنها از اهل تقوا می پذیرد » «مائده/۲۷»

 

۵- مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود حضور قلب و اخلاص است .

همان گونه که در ورزشهای جسمانی تمرکز اراده موثر است در عبادات شرعی و ریاضتهای نفسانی و نیز تمرکز اراده و اخلاص در نیس و حضور قلب نقش اساسی را ایفا می کند .

خداوند متعال در قرآن کریم مکرر بر این نکته تأکید دارد چنانکه می فرماید : « به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند .»« بینه/۵ »

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم تیر 1385ساعت 13:3  توسط محب  |  آرشیو نظرات


               

zanko hoseini بازدید : 27 شنبه 04 خرداد 1392 نظرات (0)

 

در وصف غمت چه گویم یا زینب؟؟؟؟

آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر

راوی روضه های محرم سفربخیر

 

خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک

دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....

 

یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق

یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر

 

ای شاهد مراثی گودالقتلگاه

ای وارث مصیبت اعظم سفربخیر

 

بغض غریب خاطره های کبودِشام

امن یجیب کوچه ی ماتمسفربخیر

 

روی کبود ونیلی وآشفته یفراق

موی سپیدو خاکی و درهمسفربخیر

 

زلفی بخون نشسته سرِنیزه هارهاست

بانو به زیر سایه ی پرچم سفربخیر


 

****************


 

چه بگویم که به من گشت چه ها دریکروز

هیجده یوسفم افتاد ز پا در یکروز

 

همرهانم همه گشتند فدا د ر یکروز

هستیم رفت ز دستم بخدا در یکروز

 

وای ازآن لحظه که از پیکر من جانمیرفت

چه غریبانه حسینم سوی میدانمیرفت

 

من عزیز همه بودم که حقیرمکردند

داغها بر جگر سوخته ، پیرمکردند

 

سِِِِِیر دادند به هر شهر و اسیرمکردند

خاک را پرده ی رخسار منیرمکردند

 

هیجده دسته گلم را به سر نیدیدند

دور محمل همه بر گریه ی منخندیدنددر وصف غمت چه گویم یا زینب؟؟؟؟

آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر

راوی روضه های محرم سفربخیر

 

خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک

دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....

 

یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق

یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر

 

ای شاهد مراثی گودالقتلگاه

ای وارث مصیبت اعظم سفربخیر

 

بغض غریب خاطره های کبودِشام

امن یجیب کوچه ی ماتمسفربخیر

 

روی کبود ونیلی وآشفته یفراق

موی سپیدو خاکی و درهمسفربخیر

 

زلفی بخون نشسته سرِنیزه هارهاست

بانو به زیر سایه ی پرچم سفربخیر


 

****************


 

چه بگویم که به من گشت چه ها دریکروز

هیجده یوسفم افتاد ز پا در یکروز

 

همرهانم همه گشتند فدا د ر یکروز

هستیم رفت ز دستم بخدا در یکروز

 

وای ازآن لحظه که از پیکر من جانمیرفت

چه غریبانه حسینم سوی میدانمیرفت

 

من عزیز همه بودم که حقیرمکردند

داغها بر جگر سوخته ، پیرمکردند

 

سِِِِِیر دادند به هر شهر و اسیرمکردند

خاک را پرده ی رخسار منیرمکردند

 

هیجده دسته گلم را به سر نیدیدند

دور محمل همه بر گریه ی منخندیدند

zanko hoseini بازدید : 29 جمعه 03 خرداد 1392 نظرات (1)

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بی‌سر و سامانی من
بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده‌ی نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحه‌ی روی ز انظار، نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه‌ی دل میدادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله‌ی نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم

ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من

 

 
zanko hoseini بازدید : 18 چهارشنبه 01 خرداد 1392 نظرات (1)

 

سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل، محسن رضایی، حسن روحانی، محمدرضا عارف، محمد غرضی، محمدباقر قالیباف، علی اکبر ولایتی به عنوان 8 کاندیدایی معرفی شدند که شورای نگهبان قانون اساسی آن ها را برگزیده است.

ایلنا: ستاد انتخابات کشور دقایقی پیش با صدور اطلاعیه ای اسامی تأیید صلاحیت شدگان یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ستاد انتخابات وزارت کشور، دقایقی پیش، اسامی 8 تن از افرادی که از سوی شورای نگهبان قانون اساسی به عنوان کاندیداهای نهایی انتخابات ریاست جمهوری برگزیده شده بودند، را اعلام کرد.

اسامی این هشت کاندیدا به ترتیب حروف الفبا به این شرح است:

1- سعید جلیلی

2- غلامعلی حداد عادل

3- محسن رضایی

4- حسن روحانی

5- محمدرضا عارف

6- محمد غرضی

7- محمدباقر قالیباف

8- علی اکبر ولایتی

پایان پیام                    
zanko hoseini بازدید : 20 دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

اسلام شادی‌های زودگذر مانند خوردن، استراحت و ... را قبول دارد و آنها را تحت کنترل دین در آورده، اما علاوه بر اینها، موارد دیگری که منجر به شادی و نشاط درونی و ماندگارتر می‌شود را نیز ذکر کرده است.
به گزارش مشرق، تفریح و خوشحالی و شادابی، یکی از نیازهای اساسی انسان در زندگی روزمره است؛ همچنان که بدن انسان نیاز به مواد غذایی سالم دارد، روح و روان آدمی نیز این نیاز را دارد. در فرهنگ غنی اسلام که برگرفته از دو سرچشمه نورانی کتاب (قرآن) و اهل بیت (ع) است (1)، هر چند به طور صریح واژه «تفریحات سالم» نیامده ولی با دقت و بررسی آیات، روایات و دستور‌های اسلام در می‌یابیم که مجموعه دین برای زندگی با کرامت انسان (2) تدوین شده و کرامت انسان در گرو برخورداری از روح سالم و جسم سالم است.

شادی به صورت مطلق، خوب یا بد نیست؛ ‌بلکه در مورد خوب یا بد بودن شادی باید بر اساس ملاک‌های معین اخلاقی داوری و حکم نمود. بر این اساس، شادی به دو نوع پسندیده و کاذب تقسیم می‌شود.


شادی پسندیده

در بسیاری از موارد؛ اسلام درباره موضوعات مختلف نظر مطلق و قطعی صادر نکرده و تنها توضیحاتی پیرامون چگونگی و کیفیت آنها داده است. احساسات نیز به دلیل ماهیت متغیر خود جزو این دسته از موضوعات به حساب می‌آید. متغیر به این معنا است که ممکن است عاملی در فردی تنها باعث خوشحالی و لبخند شود اما در دیگری از حد اعتدال خارج شده به حرکات غیر معقول بینجامد که هر کس باید این‌گونه موارد را در خود شناسایی کرده و از آنها اجتناب کند.

 

شادی، در مجموع اگر کنترل شده در حد اعتدال منطقی و همراه با یاد خدا و سپاس باشد از نظر اسلام پسندیده است و آیات و روایات مختلف نوع پسندیده شادی را توصیه می‌کنند. اسلام دین مرزهاست؛ میان حق و باطل مرز باریکی است که تشخیص آن برای عقول ناقص ما دشوار و در برخی موارد ناممکن است پس اگر علم و آگاهی دینی را در امور خود دخیل کنیم رفتارها و اعمال ما نیز از حد اعتدال و مطلوب خارج نخواهد شد.


شادی کاذب

شادی‌هایی که همراه با نافرمانی خدا، آزار و اذیت دیگران، لهو و کارهای بیهوده و خطر آفرین هستند در زمره شادی‌های کاذب و ناپسند قرار می‌گیرند. اصولا شادی‌های کاذب، آنی، زودگذر و با نتایج ناخوشایند همراه هستند.

امیرمؤمنان، وضعیت غفلت زدگان دنیا را که به شادی‌های تخدیری روی آورده و به آن دل خوش کرده‌اند، ‌چنین توصیف می‌کنند: «چه بسیار تن‌های عزیز و خوش آب و رنگی که به کام زمین فرو رفته‌اند، حال آنکه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه می‌شده‌اند و در دامن آبرو و شرف پرورش می‌یافته‌اند، ‌لحظه‌های اندوه‌گنانه‌شان را با تفریح درمان می‌کردند و هرگاه به مصیبتی دچار می‌آمدند به بی تفاوتی پناه می‌بردند تا مبادا لحظه خرمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمی‌شان را از دست بدهند. آری، ‌درست در همان گرماگرم عیش و نوش و در فضای آن زندگی غفلت آلود که دنیا و عاشق ناز پرورده‌اش به هم لبخند می‌زنند ‌ناگهان روزگار با خار جان گزایش او را می‌گزد و در گردش روزان و شبان نیروهایش را در هم می‌شکند و هیولای مرگ از نزدیک بر او خیره می‌شود».

قرآن ‌ضمن ‌بیان ‌عذاب‌های ‌دوزخیان می‌‌فرماید: ذلکم بما کنتم تفرحون فی الأرض بغیر الحق و بما کنتم تمرحون (3)؛ این‌ به ‌خاطر آن‌ است‌ که ‌به ‌ناحق ‌در زمین ‌شادی‌ می‌کردید و از روی ‌غرور و مستی ‌به ‌خوشحالی ‌می‌پرداختید. جالب ‌این ‌که ‌در آخر آیه ‌می‌فرماید: «بما کنتم‌ تمرحون»؛ که ‌به ‌معنای ‌شادی ‌به ‌خاطر مطالب ‌بی‌اساس ‌یا شدت ‌فرح‌ آمده ‌است ‌و شدت فرح‌ معمولاً از گناه ‌و فساد سر در می‌آورد. بعضی‌ از شادی‌ها به ‌جهت ‌همراه‌ بودن ‌با فساد و گناه، سرانجام‌ به‌ ذلت‌ و رسوایی ‌شخص ‌می‌انجامد.


جایگاه شادی در اسلام

نوع نگاه و طرز تلقی امروزی ما انسان‌ها از شادی به گونه‌ای است که آن را نوعی تخدیر کننده برای رهایی و فراموش کردن فشارها و استرس روزانه می‌دانیم، ولی از نظر اسلام این‌چنین نیست و شادی قلب تپنده زندگی می‌باشد. 

ا
مام رضا (ع) می‌فرمایند: «اوقات روز شما 4 بخش باشد؛ بخشی برای تامین معاش، بخشی برای عبادت، بخشی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می‌سازند، بخشی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح نیرو بگیرید و از این نیرو برای انجام وظائف استفاده کنید (4).

از این حدیث می‌توان به جایگاه شادی در اسلام و تاثیر مثبت و مفید آن بر سایر جنبه‌های زندگی پی برد. برخلاف نظر عده‌ای که اسلام را دین غم و اندوه می‌دانند اسلام دین سر زندگی و نشاط است و این نشاط در پیروان راستین این دین کاملا مشهود و هویدا است.


نمود‌های تفریحات سالم در دستور‌ات اسلام

در اکثر کتاب‌ها و مقالات روانشناسی پیرامون شادی، این چند منبع مکررا به عنوان عواملی که منجر به شادی می‌شوند ذکر شده‌اند: خوردن، فعالیت‌های اجتماعی، رابطه جنسی، ورزش، موفقیت و تایید اجتماعی، استفاده از مهارت‌ها، محیط و آب و هوا و تفریح و استراحت. اسلام تمام این موارد را به عنوان منابعی که به شادی البته از نوع زودگذر آن منتج می‌شود قبول دارد و پیرامون هر کدام دستوراتی نغز دارد و آنها را تحت کنترل دین در آورده است.

اکثر ما انسان‌ها کم و بیش از همه این موارد در زندگی خویش برخورداریم ولی باز هم خلا نشاط و سرور درونی را احساس می‌کنیم. در اینجاست که دین اهمیت خود را نمایان می‌کند. اسلام علاوه بر اینها موارد دیگری را که منجر به شادی و نشاط درونی و ماندگارتر می‌شود ذکر کرده است. من جمله:


1. ایمان: الا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (5)؛ بدانید به درستی که بر اولیای خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند.

2. احیای حق و از بین بردن باطل: امام علی (ع) در نامه خود به عبدالله بن عباس می‌نویسند: پس بهترین چیز نزد تو در دنیا رسیدن به لذت‌ها یا گرفتن انتقام نباشد بلکه هدف تو خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد.

3. پرهیز از گناه: به فرموده امام صادق (ع) هر روزی که در آن گناه نشود عید است.

4. شاد کردن دیگران: امام علی (ع) در این باره فرمودند: ای کمیل! خانواده‌ات را فرمان ده که روزها را در به دست آوردن بزرگواری و شب‌ها را در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صدا‌ها را می‌شنود، هر کس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند (6).


5. شادی به وقت اطاعت از خدا: به فرموده امام علی (ع) شادی مومن به طاعت پروردگارش و غمش بر گناه و عصیان اوست (7).
6. گره‌گشایی: امام کاظم (ع) در این باره می‌فرمایند: «به درستی که زیر عرش سایه‌ای است که ساکن نمی‌شود در آن مگر کسی که کار خیری را برای برادر دینی‌اش انجام دهد یا گرفتاری او را رفع و یا قلبش را شاد نماید. (8)


7. شادی در روزهای فرح معصومان و اعیاد اسلامی: در این باره امام رضا (ع) به ربان بن شبیب می‌فرمایند: «اگر دوست داری در درجات عالی بهشت با ما باشی به حزن ما محزون و به شادی ما شاد باش. (9)

 

8. ورزش و مسابقه: «ارسله معنا غدا یرتع و یلعب» (10)؛ در قرآن کریم آمده است: آن گاه که فرزندان او خواستند یوسف را از ایشان جدا کنند، ورزش را بهانه کردند و گفتند: فردا او را همراه ما بفرست تا ورزش و بازی کند و ما هم یقیناً از او محافظت می‌کنیم و این بهانه هایی بود که حضرت یعقوب در برابر آن سکوت اختیار کرد، سکوتی که علامت رضایت و بیان‌گر تأیید این کار است.

 

نقل تأییدآمیز بازی و ورزش یوسف در داستان او و نیز تأکید بر ورزش و مسابقات در روایات و سفارش‌های فراوان در خصوص ورزش‌هایی که پیش از همه نشاط آور و مفرح است (11) خود می‌تواند دلیلی بر تأکید دین اسلام بر تفریح‌های سالم باشد.


افزون بر این، قرآن کریم از دو پیامبر به خاطر ویژگی «قوت» و «نیروی بدنی» تعریف و تمجید می‌کند، یکی از طالوت (12) و دیگری از حضرت موسی، در جریان کمک کردن او به دختران شعیب (13) که همگی نشان دهنده توصیه به قدرتمند شدن در پی تلاش و کوشش است. ورزش‌های سوارکاری، تیراندازی و شنا، سه ورزش مورد تأکید اسلام است که فرح بخشی این سه، در میان رشته‌های فراوان دیگر بر اهل فن پوشیده نیست.

9. صله رحم و دید و بازدید: نشست و برخاست با یکدیگر، به ویژه اقوام و خویشان، یکی از بهترین انواع تفریح‌های سالم است. این عمل آن چنان مورد تأکید است که روایات فراوان و نیز آیاتی در این زمینه وارد شده است. خداوند متعال در آیات مختلف این حقیقت را این گونه بیان می‌کند: «و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم نیکو سخن گویید» (14). از رسول خدا (ص) روایت شده است: کسی که برادر مؤمنش را در منزل او بدون حاجت و درخواست زیارت کند، خداوند نام او را از زیارت کنندگان خودش می‌نویسد و واجب است بر خدا که زائر خود را گرامی بدارد (15).


10. اطعام و پذیرایی از مهمان: خوردن، آشامیدن، خوراندن، نوشانیدن و میهمانی از موضوعات مورد تأکید اسلام است و میهمانی کردن که نقش بسزایی در ایجاد شادی در دل مردم دارد، مورد تأکید دین اسلام است. از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده: «لذت کریمان در خوراندن است و لذت لئیمان در خوردن» (16) و همچنین از ایشان نقل شده است: «قوی کردن و توانمندسازی اجسام با غذا خوردن است و توانمندسازی روح با غذا خوراندن می‌باشد» (17).


11. سیر و سفر و گردش: سیر و سفر و گردش و استفاده از مناظر زیبای طبیعت، آبشارها، کوه‌ها، دریا‌ها و آثار باستانی دشت‌ها و حتی کویر مورد سفارش دین اسلام است، تا آن جا که سیر و سفر را مقدمه علم‌آموزی و عبرت‌اندوزی می‌داند: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ‌»(18)؛ در زمین بگردید، آن‌گاه بنگرید که فرجام تکذیب‏کنندگان چگونه بوده است؟ از رسول اکرم نیز روایت شده است که می‌فرمایند: «مسافرت کنید تا صحت یابید و غنیمت به دست آورید» (19).

12. استفاده از مظاهر زیبای موجود در طبیعت: قرآن کریم می‌فرماید: «و در آن‌ها برای شما زیبایی است، آنگاه که [آن‌ها را] از چراگاه بر می‌گردانید و هنگامی که (صبحگاهان) به چراگاه می‌فرستید. »(20). صبح هنگام و عصرگاهان مواقعی است که انسان نیاز به آرامش روحی دارد. صبحگاهان، آن‌گاه که قصد شروع فعالیت روزانه را دارد و عصرگاهان، آن هنگام که نیازمند رفع خستگی تلاش روزانه است.


قرآن مجید برای کسانی که در صحرا زندگی می‌کنند و از نعمت آب و هوای پاک و زندگی در طبیعت بهره‌مند هستند، توصیه می‌کند که به چارپایانی که خدا به شما عنایت کرده بیشتر توجه کنید که موقع رفتن و برگشتن آن‌ها، زیبایی و حسن نظر وجود دارد. خداوند به مردم توصیه کرده برای آرامش اعصاب و تفریح به چارپایان نگاه کنند و از نگاه به آنان لذت ببرند. آیات دیگری نیز از جمله توصیه برای توجه به گیاهان زیبا (21)، آب‌های روی زمین (22)، زینت آسمان‌ها در شب (23) و... بیانگر بهره‌برداری و لذت از مواهب الهی است که در طبیعت وجود دارد.


13. خودآرایی و رسیدگی به سر و وضع و لباس: انسان چون می‌خواهد برای عبادت و حضور در مسجد از منزل خارج شود، به سفارش خداوند لازم است خود را زیبا کرده و زینت‌های خود را بردارد. «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» (24). به طور کلی، هر زیبایی که در روح و روان انسان و دیگران تأثیر مثبت گذارد مورد تأیید آیات و روایات فراوان می‌باشد. از امام صادق (ع) روایت شده است: «بپوشید و زینت کنید (خود را بیارائید) که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد (اما این زینت و خودآرایی) باید از راه حلال باشد» (25).


14. کار: از علی (ع) روایت شده که کار بالاترین تفریح است. این سخن از امام علی (ع) راهی نوین در تفریحات سالم می‌گشاید که انسان اوقات فراغت خود را با کار‌های مفید (مثل صنایع دستی و...) پر کند.


پی‌نوشت‌ها:


1. انی تارک فیکم الثقلین ...؛ من در میان شما دو چیز گران بها، به یادگار گذاشته ام که اگر به آن‌ها تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم اهل بیت و آن‌ها هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا آن که بر حوض به من خواهند پیوست». اهل بیت فی کتاب السنه، محمد ری شهری، کمال الدین و تمام النعمه، ابوجعفر محمد بن علی شیخ صدوق و تعلیق شیخ حسن اعلمی، ج 1، ص 225، ح 4 و اصول کافی و تهذیب که با تعاببیر مختلف روایت کرده اند.


2. سوره ی اسراء، آیه ی 70: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر؛ و به یقین فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا، (بر مرکب ها) سوار کردیم، و ...» ترجمه ی آیات برگرفته از ترجمه ی گروهی قرآن کریم دکتر محمدعلی رضایی و دیگران.


3. سوره غافر، آیه 75.


4. بحارالانوار، ص 321.


5. سوره یونس، آیه 62.


6. نهج البلاغه، حکمت 257.


7. غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 139.


8. بحارالانوار، ج11، ص 569.


9. بحارالانوار، ج 44، ص 286.


10. سوره یوسف، آیه 12.


11. از میان رشته‌های ورزشی بر سوارکاری، تیراندازی و شنا تأکید شده است و حتی مسابقه دادن در این رشته‌ها و تعیین جایزه هم نه تنها ممنوع نیست، بلکه توصیه شده است (ر.ک: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دکتر سید رضا پاک نژاد، ج 14).


12. سوره بقره، آیه 247: «... و وسعتی در دانش و (نیروی) بدنش افزود».


13. سوره قصص، آیه 26: «بهترین کسی که استخدام می‌کنی (شخص) نیرومند درستکار است».


14. سوره بقره، آیه 83.


15. منتخب میزان‌الحکمه، محمدی ری‌شهری، تلخیص سید مجید حسینی، ص 247. در این باره روایات فراوان دیگری وجود دارد که سفارش می کند به زیارت یکدیگر بروید.


16. کافی، 28، 1.


17. منتخب میزان الحکمه، ص 312.


18. سوره انعام، آیه 11.


19. منتخب میزان الحکمه، حدیث 253، به نقل از کنزالعمال 17470.


20. سوره نحل، آیه 6.


21. سوره حج، آیه 5.


22. سوره کهف، آیه 7.


23. صافات / 6، فصلت / 12، ملک / 5، حجر / 16 و ق / 6.


24. سوره اعراف، آیه 31.


25. وسایل الشیعه، ج 3، ص 340.

zanko hoseini بازدید : 23 دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

تا کنون اسامی بیش از 30 نفر به عنوان نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده است.

نسرین وزیری: تا ثبت نام رسمی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری حدود یک ماه دیگر زمان باقی است. این درحالی است که از ماه​های پایانی سال 91 تا کنون برخی چهره​های سیاسی و اقتصادی، برای رقابت در این عرصه اعلام آمادگی کرده یا به نوعی تمایل خود را در قالب سخنرانی و یا دیدارهای انتخاباتی عنوان کرده​اند.
هرچه به زمان برگزاری انتخابات نزدیک​تر می​شویم، تعداد نامزدهای این انتخابات نیز بیشتر می​شود. چه آنکه اواخر اسفند ماه 24 نفر سودای ریاست جمهوری داشتند و اکنون 28 نفر را می​توان برشمرد. در دو جدول زیر اسامی کسانی که قطعا برای حضور در انتخابات اعلام نامزدی کرده​اند و نامزدهای محتمل انتخابات آتی را بخوانید.
نامزدهای بالقوه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم
اسامی
گرایش سیاسی
عضویت در ائتلاف انتخاباتی
اصولگرا/ عضو جامعه روحانیت مبارز
ائتلاف اکثریت اصولگرایان
اصولگرا
ائتلاف اکثریت اصولگرایان
محمدرضا باهنر
اصولگرا/ دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین
ائتلاف اکثریت اصولگرایان
محمد بیاتیان
اصولگرا
 
مصطفی پورمحمدی
اصولگرا/ عضو جامعه روحانیت مبارز
ائتلاف اکثریت اصولگرایان
اصولگرا
ائتلاف 1+2
باقر خرازی
اصولگرا/دبیرکل حزب الله
 
اصولگرا
 
حسن سبحانی
مستقل
 
محمد سعیدی​کیا
اصولگرا
 
علی فلاحیان
اصولگرا
 
محمدباقر قالیباف
اصولگرا
ائتلاف 1+2
مصطفی کواکبیان
اصلاح طلب/دبیرکل حزب مردم سالاری
 
منوچهر متکی
اصولگرا
ائتلاف اکثریت اصولگرایان
عباسعلی منصوری
اصولگرا
 
مستقل
 
اصولگرا
 
اصولگرا
 
علی اکبر ولایتی
اصولگرا
ائتلاف 1+2
·         اسامی افراد بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است.
·         محمد بیاتیان نماینده بیجار و صفر نعیمی‌رز نماینده آستارا و عباسعلی منصوری نماینده کاشان در مجلس هستند.
 
کسانی که نامزدی خود را رسما اعلام نکرده​اند
اسامی
گرایش سیاسی
پزشکیان مسعود
اصلاح طلب
سعید جلیلی
اصولگرا
حمیدرضا حاجی​بابایی
اصولگرا
محمد 
اصلاح طلب/عضو مجمع روحانیون مبارز
اسحاق جهانگیری
اصلاح طلب/عضو حزب کارگزاران
مهدی چمران
اصولگرا
اصلاح طلب
محمدرضا رحیمی
اصولگرا
حسن روحانی
اصولگرا/ عضو جامعه روحانیت مبارز
علیرضا زاکانی
اصولگرا
علی اکبر صالحی
اصولگرا
محمدرضا عارف
اصلاح طلب
 پرویزفتاح
اصولگرا
ارسلان فتحی​پور
اصولگرا
اصلاح طلب/دبیرکل حزب اسلامی کار
کامران لنکرانی
اصولگرا/عضو جبهه پایداری
اسفندیار مشایی
اصولگرا
اصلاح طلب
علی اکبر هاشمی رفسنجانی
 اصولگرا/ عضو جامعه روحانیت مبارز

 

zanko hoseini بازدید : 44 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مقدمه :

در این مقاله که پیرامون اصلاح الگوی مصرف در فرهنگ اسلامی است، مفهوم الگوی مصرف یعنی داشتن معیار جهت درست مصرف کردن مورد بررسی قرار می‌گیرد. مصرف درست جهت جلوگیری از بسیاری از کمبود ها و اسراف‌ها می‌شود، به طوری که چه بسیار مسائل سخت اقتصادی که با مصرف صحیح قابل حل می‌باشد. در این مقاله با استفاده از آیات و روایات و کتاب‌های موجود به بحث و بررسی موضوع مصرف پرداخته شده است. ضرورت این موضوع از آن جهت است که در جامعه امروز پدیده ناهمگون مصرف زدگی دامن گیر افراد جامعه شده است. به نحوی که مردم برای مصرف کردن به دنبال الگوپذیری هستند پس چه الگویی بهتر از دین مبین اسلام تا راه سعادت دنیا و آخرت برای اجتماع فراهم گردد. موانع این تحقیق از جمله کم بودن منابع پیرامون اقتصاد اسلامی و مسائلی از این دست می‌باشد. موارد مطرح شده در این مقاله، قواعد مصرف در فرهنگ دینی چیست؟ معیارهای تشخیص اسراف و تبذیر را نام ببرید؛ و ... عناوین جزئی مطرح شده از جمله رعایت اعتدال در مصرف یعنی چه؟ اسراف و تبذیر به چه معناست؟ مصرف کالا به چه معنایی است؟ آیا مصرف کالای زیان بار برای بدن اسراف است؟ و ...

رعایت اعتدال

همان طور که در قبل گذشت، یکی از اصول حاکم بر عموم دستورات اسلام، اصل اعتدال و میانه روی است و مصرف نیز از این قانون مستثنی نیست. البته اگر انسان به حدی از اعتدال روحی دست یابد که بتواند با زهد و قناعت زندگی کند، بدون شک بهتر و به سعادت نزدیک‌تر است، لکن اگر نتوانست خود را به چنین مرحله ای برساند لازم است لااقل در بهره گیری از امکانات و نعمت‌های الهی، جانب اعتدال و قوام را از دست ندهد. «قوام» میزانی است که اسلام برای مصرف اموال تعیین نموده و به معنای «حد وسط» می‌باشد. (1) در دو سوی قوام، «اسراف» و «تقتیر» قرار دارد که هر دو نوع در آموزه های دین ممنوع می‌باشد؛ به این معنا که انسان، در مصرف امکانات، نه مجاز است که بر خود و خانواده‌اش چنان سخت بگیرد که زندگی، دشوار و تحمل ناپذیر شود که همان «اقتار» است و نه حق دارد در مصارف خود مرتکب «اسراف و تبذیر» گردد. خداوند «قوام» بودن را از ویژگی‌های بندگان صالح خود دانسته و می‌فرماید: وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَم یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (فرقان/67) و آنان که هنگام انفاق اسراف نمی‌کنند و بخل هم نمی‌ورزند بلکه میان این دو راه میانه را می‌گیرند. برای روشن شدن بیشتر معنای قوام، ناگزیر باید دو طرف آن (اسراف و تبذیر) معنا و بررسی می‌شود.

اسراف و تبذیر

«اسراف» به معنای زیاده‌روی و تجاوز از حدّ وسط است. (2) اسراف در مصرف به معنای مصرف نمودن بیش از نیاز و شایستگی و نیز مصرف مال در راه معصیت خداوند، دانسته شده است. (3) «تبذیر» از ریشه‌ی «بذر» به معنای پراکندن و پاشاندن دانه است و این تعبیر، نوعی استعاره برای کسی است که مال خود را تباه و ضایع و به اصطلاح ریخت و پاش می‌کند. (4) بر این اساس، اسراف با تبذیر، معنای نزدیکی دارد؛ با این تفاوت که اسراف بیشتر در زیاده‌روی در مصرف به کار می‌رود و حتی ممکن است در ظاهر چیزی هدر نشود، ولی تبذیر، هدر دادن مال و اتلاف آن می‌باشد و کاربرد آن زمانی است که امکانات بسیاری، بیهوده نابود گردد. (5)

 

دو ملاک کلی می‌توان موضوع و مصداق اسراف را شناسایی کرد:

معیارهای تشخیص اسراف و تبذیر
تشخیص تبذیر، با توجه به مفهوم آن دشوار نیست، زیرا هرگونه هدر دادن و اتلاف ثروت و کالا، تبذیر به شمار می‌رود، ولی اسراف، چنان که گفته شد، به معنای تجاوز از حدّ و گذر از میانه روی و به افراط گرایی است. آنچه مهم است و باید بدان پرداخته شود ملاک و معیارهای شناخت اسراف است. از مجموع آموزه های دینی چنین بر می‌آید که با

دو ملاک کلی می‌توان موضوع و مصداق اسراف را شناسایی کرد:

الف. تحدید شرعی

از نگاه دین، تمام واجبات و محرمات دینی، حدود الهی است و هرگونه تفسیر در احکام یا عمل به آن، خروج از حد و ممنوع می‌باشد؛ چنان که مفهوم لغوی اسراف، این معنا را تأیید می‌کند. بنابراین ترک واجبات، گناه کاری، تذهیر و تبعیض در احکام الهی از مصادیق اسراف به شمار می‌رود. این نوع کاربرد در قرآن، فراوان استعمال شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. رَبَّنَا اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا ... (آل عمران/147) بار پروردگارا از گناهان ما و ستمی که درباره خود کرده ایم درگذر ... قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ الله... (زمر/53) بگو ای بندگانم که بر نفس خود اسراف و ستم کردید از رحمت خدا ناامید مباشید . وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسرِفْ فِی الْقَتْل... (اسراء/33) و کسی که مظلوم کشته شود برای ولی از سلطه قرار داده‌ایم اما در اسراف نکنید ...بنابراین، مصرف هر گونه کادویی که حرمت شرعی دارد، هرچند به میزان اندک، نوعی اسراف به شمار می‌رود. (6)

ب. تحدید عرفی

ملاک دیگر در موضوع شناسی اسراف، مصرف می‌باشد. تشخیص موضوعات احکام، بیشتر، بر عهده عرف و مکلّف نهاده شده است و در عین حال برای ضابطه‌مند کردن تشخیص عرف، معیارهایی ارائه شده است. پیش از بررسی معیارهای یاد شده، شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات، اسراف در امور مالی (به مفهوم تجاوز از حد وسط) امری نسبی شمرده شده است که نسبت به افراد و شرایط اقتصادی آنان، زمان‌ها و مکان‌ها تغییر می‌یابد. به عبارت دیگر، مصرف مقداری مشخص از یک کالا، ممکن است برای فردی اسراف به شمار آید و برای دیگری، میانه روی. روایت امام صادق (ع) که در زیر می‌آید ناظر به همین نکته می‌تواند باشد: فإنّه ربّ فقیر أشرف من غنیّ، فقلت: کیف یکون الفقیر أشرف من الغنیّ؟ فقال: إنّ الغنیّ ینفق ممّا أوتی، و الفقیر ینفق من غیر ما أوتی (7) چه بسا فقیری که از مردمان ثروتمند بیشتر اسراف می‌کند. راوی می‌پرسد: چگونه فقیر، اسراف کارتر از غنی می‌شود؟ فرمود: زیرا توانگر، از آنچه دارد خرج می‌کند، ولی فقیر، بدون دارا بودن مال، هزینه می‌نماید. آری، فقیر ممکن است کالا و وسیله ای خریداری کند که با توجه به درآمد محدودش، تعادل میان دخل و خرج وی بر هم خورد و در نگاه عرف، چنین کاری اسراف باشد، در حالی که برای توانگر خرید همان کالا، انتقاد عرف را در پی نخواهد داشت. اینک به برخی معیارهای عرفی برای تشخیص اسراف می‌پردازیم:
مصرف کالا به گونه ای که بخشی – هرچند اندک- بیهوده هدر رفته و ضایع گردد.
امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید:إنّ القصد أمر یحبّه الله عزّ و جلّ و إنّ السرف أمر یبغضه الله حتّی طرحک النواه، فإنّها تصلح لشیء و حتیّ صبّک فضل شرابک (8)میانه روی چیزی است که خدای بزرگ آن را دوست دارد و اسراف را ناخوش، حتی دور انداختن هسته‌ی خرما (9) را؛ زیرا آن نیز به کاری آید و حتی دور ریختن نیم خورده آب. تضییع کیفی کالا که با استفاده نادرست از آن صورت می‌گیرد، نوعی دیگر از اسراف می‌باشد. امام صادق (ع) : إنّما السرف أن تجمع ثوب صونک ثوب بذلتک (10) اسراف آن است که لباس نو (و آبرومندانه) را در جایی که باید لباس فرسوده (و لباس کار) پوشید، بپوشی.
نتیجه گیری: بر اساس آنچه گذشت، دور ریختن مواد غذایی و پوشاک مصرفی، یا نابودی آن بر اثر نگهداری نادرست، هدر دادن مواد اولیه و ضایعات فلزات و مواد پلاستیکی، و حتی نابود کردن زباله های بازیافتنی در عصر حاضر، از مصادیق اسراف به شمار می‌رود.

مصرف کالای زیان بار برای بدن

امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید:لیس فیما أصلح البدن إسراف... إنّما الإسراف فیما أفسد المال و أضّر بالبدن (11) در آنچه مایه تندرستی بدن شود اسراف نیست... بلکه اسراف در چیزی است که مال را تلف می‌کند و به بدن آسیب می‌رساند. مراد امام صادق (ع) از جمله (در آنچه مایه تندرستی است، اسراف نیست)، تجاوز از حدّ میانه نیست، زیرا که در احادیث دیگر آمده است که «آنچه از حد میانه تجاوز کند، به بدن و سلامتی آسیب می‌رساند» (12)

استفاده از امکانات مادی بیش از نیاز

متأسفانه بسیاری از تصرفاتی که انسان امروز، در زندگی روزمره خود انجام می‌دهد، بر مبنای نیازهای واقعی نیست، بلکه بر اثر نیاز سازی و نیاز کاذب صورت می‌گیرد، مانند: خوردن بیش از اندازه نیاز، ساختن منزلی بسیار وسیع که به همه‌ی آن، هیچ گونه نیازی ندارد، خرید لباس‌هایی که اضافه بر نیاز و شأن خریداری می‌شود، یا مانند کسی که مرکب سواری مناسب و با کیفیتی که نیازش را به راحتی پاسخگو باشد دارد، با وجود این مرکب سواری کیفیت بالاتر نیز تهیه می‌کند و آن‌ها را بدون استفاده می‌گذارد. به همین خاطر در روایات زیادی، زیاده‌روی در خوراک، پوشاک، وسائل منزل و مسکن نکوهش شده است؛ چنانچه مفسران، یکی از مصادیق بارز اسراف در آیه «... کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا...» (اعراف/31) را مصرف بیش از حد نیاز دانسته اند. (13) این سخن امام علی (ع) نیز ناظر بر همین معیار است:ما فوق الکفاف إسراف (14)

مصرف کالا و تصرف در امکانات بالاتر از شأن افراد

امام علی (ع) در این باره می‌فرماید: للمسرف ثلاث علامات 1- یأکل ما لیس له 2- و یلبس ما لیس له 3- و یشتری ما لیس له. (15)
اسراف کار سه نشانه دارد: 1- آنچه مال او نیست می‌خورد 2- آنچه مال او نیست می‌پوشد 3-آنچه مال او نیست می‌خرد.به عنوان مثال کسی که درآمد ناچیزی دارد و با زحمت، هزینه های عادی خود و خانواده‌اش را تأمین می‌کند، اگر همه‌ی درآمد خود را صرف خرید یک دست لباس یا یک قطعه جواهر کند، اسراف کرده است، در حالی که چه بسا همین کار برای کسی که تمکن مالی بیشتری داشته باشد اسراف نیست.

اقتار

چنان که اشاره شد «اقتار» به معنای خودداری از مصرف و نیز امساک از انفاق مال است، به همان اندازه که زیاده‌روی در مصرف مورد نکوهش اسلام قرار گرفته، از نقطه مقابل آن، اقتار و سخت گیری در مصرف نیز منع شده است. اقتار به طور کلی مورد نکوهش است، اعم از این که انسان به خاطر دلبستگی به نعمت‌های دنیا، خود و خانواده‌اش را از مصرف و استفاده از آن‌ها محروم کند، یا این که در اثر حرص و بخل، از پرداخت حقوق الهی از قبیل زکات و خمس و نیز انفاق به مستمندان خودداری ورزد. قرآن کریم سرنوشت بدی را برای چنین افرادی پیش بینی کرده است:وَ لایَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ... (آل عمران/180) و آنان که خدا به فضل خویش به انها داده بخل می‌نمایند گمان نکنند که این و منفعت آنها خواهد بود بلکه به ضرر آنها است بزودی آن مال که در آن بخل ورزیده‌اید در روز قیامت زنجیر گردن آنها شود. گفتنی است که «قناعت» و «اقتار» در ظاهر، خیلی به هم شبیه اند و چون هر دو نوعی پرهیز و اعراض از مصرف را در خود دارند، ممکن است با هم اشتباه گرفته شوند. از این رو، باید دانست که آنچه در قناعت، انسان را از بهره برداری از مواهب دنیوی باز می‌دارد، بی رغبتی به دنیا و مظاهر مادی و دل بستگی شدید انسان به کمال معنوی و قرب الهی است؛ ولی آنچه انسان مقتر را به سختگیری و پرهیز از مصارف ضروری وادار می‌کند، علاقه شدید به جلوه های مادی این جهان است؛ همان که قرآن کریم از آن به «الشح...»(16) و جان‌ها را بخل فرا گرفته است، یاد می‌کند.

تدبیر زندگی

از دیگر اموری که مناسب است در ارتباط با موضوع مصرف، مورد بحث قرار گیرد، بحث «تدبیر زندگی» است، از آنجا که نیازهای مادی انسان دامنه وسیعی دارد و در اغلب موارد، با توان، امکانات و درآمدهای او هماهنگ نیست، شایسته است آدمی در زندگی، تدبیر و تقدیر داشته باشد و با محاسبه و برنامه ریزی دخل و خرج خود را با هم هماهنگ سازد، امام محمد باقر (ع)، برنامه ریزی و نگه داشتن اندازه در زندگی را یکی از ارکان مهم کمال آدمی دانسته، می‌فرماید:الکمال کلّ الکمال: التفقّه فی الدین، و الصبر علی النائبه، و تقدیر المعیشه (17) تمام کمال، بصیرت یافتن در دین و پایداری در سختی‌ها و مصائب و اندازه گیری و تدبیر در امور زندگی است، البته منعی ندارد که انسان در صورت امکان به زندگی و خانواده‌اش توسعه دهد؛ به عنوان مثال غذای بهتر بخورد، لباس فاخرتر بپوشد، در خانه وسیع‌تری زندگی کند و...؛ لیکن این وسعت دادن به زندگی نباید، توجه انسان را به خدا و گرایش او را به معنویات و نیز عزت و آزادگی او را تحت‌الشعاع قرار دهد و ناچار شود به خاطر افزون بر هزینه های غیرضروری زندگی، از سر ایمان، آبرو، آسایش فکری و آرامش روانی خویش بگذرد، همچنین منظور از تدبیر زندگی، این نیست که انسان از اوامر و نواهی شرعی پیروی نکند و خود با تکیه بر دانش و بینش محدود خویش به طور مستقل برنامه ریزی کند، بلکه منظور از دخالت دادن تدبیر شخصی در امور زندگی و چگونگی مصرف این است که انسان، بر مبنای قواعد اخلاقی و اقتصادی دین، برای جهت بخشیدن به وضع زندگی خود و رفع مشکلات و نابسامانی‌های اقتصادی؛ برنامه ای هماهنگ و متناسب با درآمدها و توانایی‌هایش تهیه و اجرای آن را در زندگی شخصی و اجتماعی خود مدّ نظر قرار دهد.

الگو نگرفتن از بیگانگان

از اصول مهم مصرف در آموزه های دینی، پرهیز از الگو قرار دادن بیگانگان و به ویژه دشمنان جامعه اسلامی در مصرف می‌باشد.امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید:أوحی الله عزّ و جلّ إلی نبیّ من الأنبیائه قل للمؤمنین: لاتلبسوا لباس أعدائی و لاتطمعوا طعام أعدایی و لاتسلکوا مسالک أعدائی، فتکونو أعدائی کما هم أعدائی (18)خداوند بزرگ، به پیامبری از پیامبرانش وحی نمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان مرا نپوشید، غذای آنان را نخورید و از راه آنان نروید (آنان را الگوی خود قرار ندهید)، که در این صورت از دشمنان من محسوب می‌شوید، همان طور که آنان دشمنان من هستند. الگوپذیری از بیگانگان در نوع و مقدار کالاهای مصرفی، از جنبه های گوناگون، به جامعه اسلامی زیان می‌رساند؛ از جنبه‌ی اقتصادی، باعث ترویج مصرف کالاهای خارجی و بی توجهی به تولیدات داخلی می‌شود، که این امر افزون بر خارج ساختن سرمایه از کشور، بر تولید و اقتصاد ملی نیز ضربه می‌زند. از جنبه اجتماعی و فرهنگی نیز نوعی تبلیغ علمی و ترویج بیگانه است و تهدیدی برای اصالت‌های فرهنگی و حتی دینی در جامعه به شمار می‌رود، به ویژه این که الگوپذیری در مصرف، ناخواسته الگوپذیری در اخلاق و رفتار را نیز به همراه خواهد داشت. رسول اکرم (ص) در این باره می‌فرماید:لایتبه الزیّ بالزیّ حتّی یشبه الخلق بالخلق، و من شبّه بقوم فهو منهم (19)

نتیجه :

جمع بندی این مقاله با توجه به موضوع آن که اصلاح الگوی مصرف در فرهنگ اسلامی می‌باشد ما را به این نتیجه می‌رساند که اگر در جامعه یک الگوی صحیح اسلامی پیرامون مصرف حاکم شود ما نیازی به واردات بی رویه کالا نخواهیم داشت به صورتی که تمام بودجه کشور در راه تأمین کالاهایی مصرف شود که هیچ جنبه کاربردی نداشته بلکه نوعی تجمل به حساب می‌آید. به امید روزی که معیارهای حقیقی حکومت مهدوی در جامعه شود. ان شاء ا...

zanko hoseini بازدید : 40 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

آداب و وظايف مشترك معلم و شاگرد  
1. خلوص نيت و پاك سازى دل ؛
2. به كار بستن علم و توجه و توكل بر خداوند متعال ؛
3. حسن خلق و فروتنى ؛
4. عفت و همت بلند؛
5. قيام به وظايف دينى و رعايت موازين اخلاقى ؛
6. مداومت در بحث و مطالعات عملى ؛
7. خوددارى از جدال و ستيزه جويى ؛
8. انعطاف و تسليم در برابر حق ؛
9. آمادگى قبلى معلم و شاگرد براى درس ؛
10. رعايت نظافت و پاكيزگى و آراستگى ظاهر.
آداب و وظايف ويژه معلم  
1. شايستگى براى تعليم ؛
2. حفظ حيثيت و شان علم و دانش ؛
3. به كار بستن علم ؛
4. حسن خلق و فروتنى ؛
5. دريغ نورزيدن از تعليم ديگران ؛
6. كوشش در آموزش ؛
7. شهامت در اظهار حق .
آداب و وظايف معلم نسبت به شاگرد  
1. شاگردان خود را به تدريج با آداب و حقايق دينى آشنا سازد؛
2. در دل آنان شوق و دل بستگى براى فراگيرى دانش پديد آورد؛
3. نسبت به شاگردان ، دل سوز باشد و آنان را يارى كند؛
4. از محبت دريغ نكند؛
5. نرمش و مدارا داشته باشد؛
6. از حال دانش پژوهان ، تفقد كند؛
7. از نام و مشخصات شاگردان ، آگاه باشد؛
8. مطالب علمى ، در خور استعداد شاگردان باشد؛
9. شاگردان را به اشتغالات علمى ترغيب كند؛
10. به شاگردان و افكار آنان احترام بگذارد؛
11. ميان شاگردان تبعيض قائل نشود؛
12. معلمان خوب را به شاگردان معرفى كند.
آداب و وظايف معلم در جلسه درس  
1. ظاهر خود را بيارايد؛
2. رابطه خود را با خداوند، مستحكم و مستدام دارد؛
3. آرامش ، متانت ، فروتنى ، نرم خويى و سادگى را مراعات كند؛
4. نيت و هدف خود را خالص كند؛
5. نگاه خود را، عادلانه ، ميان همه شاگردان توزيع كند؛
6. پيش از درس به عنوان تبرك و تيمن ، چند آيه از قرآن تلاوت كند؛
7. به آسان ترين روش درس دهد؛
8. جلسه درس را از عوامل آزار دهنده ، مانند سرما و گرما، حفظ كند؛
9. به مصالح شاگردان و وقت آنان توجه كند؛
10. در حفظ نظم جلسه دقت كند؛
11. در شاگردان ، انضباط و حس مسئوليت پديد آورد؛
12. چون از آن چه نمى داند پرسش كنند، بگويد: نمى دانم ؛
13. اشتباهات خود را تذكر دهد.
آداب و وظايف شخصى شاگرد  
1. دل را از آلودگى ها پالايش دهد؛
2. لحظه هاى زندگانى را غنيمت شمرد؛
3. اشتغالات غير درسى خود را قطع كند؛
4. از معاشرت هايى كه او را از علم باز مى دارد، بگريزد؛
5. در آموختن علم ، حريص باشد؛
6. همت خويش را بلند كند؛
7. در تحصيلات علمى ، اولويت ها را رعايت كند.
آداب رفتار شاگرد با استاد  
1. مقام استاد خود را بزرگ شمارد؛
2. بداند كه استاد، پدر روحانى دانشجو است ؛ زيرا، استاد، پزشك جان و روان است ؛
3. در برابر استاد، فروتنى كند؛
4. از استاد خود با احترام ياد كند؛
5. از استاد، سر مشق بگيرد و ارشادهايش را پاس دارد؛
6. براى حضور در درس ، آمادگى لازم را كسب كند؛
7. ظاهر خود را آراسته و پيراسته سازد؛
8. ادب و نزاكت را رعايت كند؛
9. لغزش هاى زبانى استاد را ناديده گيرد؛
10. هنگام درس ، حواس خود را كاملا جمع كند و به سخنان استاد توجه داشته باشد؛
11. از طرح سوال هاى بى جا و بى موقع بپرهيزد؛
12. از سوال كردن به خاطر شرم و حيا دريغ نورزد.
آداب و وظايف دانش پژوه در دانش پژوهشى  
1. بايد نخستين و اساسى ترين مواد درسى اش ، قرآن باشد؛
2. براى شبانه روز خود برنامه ريزى كند؛
3. براى درس خود ساعت و روزى معين برگزيند؛
4. دوران جوانى را غنيمت شمرد و نشاط جوانى را ارج نهد؛
5. در بحث علمى موازين اخلاقى را رعايت كند.
جلوه هاى نظم و انضباط در تعليم و تعلم بزرگان  

zanko hoseini بازدید : 38 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

نظام هستى و قوانین حاکم بر آن ، از ریزترین موجودات تا بزرگترین آن ها، از نظمى شگفت انگیز حکایت مى کند. اگر نگاهى دقیق به اطراف خود بیندازیم و پدیده هاى هستى را با دیده دقت بنگریم ، در مى یابیم که دست پر مهر پروردگار چه قدر زیبا و منظم هر چیز را در جاى خویش نهاده است .
به راستى که در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز و گردش کشتى در دریا به طورى که مردم بهره مند مى شوند و در بارانى که خداوند از آسمان مى فرستند تا در پرتو آن زمین هاى مرده را زنده کند و موجوداتى را که در روى زمین پخش ساخته و در وزش بادها ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخر نموده است ، براى خردمندان ، نشانه هایى از خداوند است . (بقره آیه 164)
هر چه بیش تر در گسترده زمین و زمان و آفریده هاى گیتى دقت کنیم ، نظم حیرت انگیز آن ها چشمانمان را بیش تر خیره مى سازد.
در جهان ناهماهنگى دیده نمى شود. چشم بینداز و نظاره کن ؛ آیا هیچ گونه ناهماهنگى مى بینى ؟ دوباره چشم بیفکن ... (ملک آیه 3 و 4 )
جهان با همه بزرگى اش ، مشحون از نظم و انسجام و ترکیب هاى حساب شده است : پیدایش شب و روز ، رفت و آمد فصول چهار گانه ، خواب در زمستان و بیدارى در بهار، زنجیره حیات در حیوانات و گیاهان و وابستگى آن ها به هم و... همه ، نشانه هاى آشکار نظم و انتظام عالم است . اگر اندکى بى نظمى در گوشه اى از چرخه حیات راه مى یافت همه آن به نابودى مى گرایید.
قرآن کریم و روایات معصومان (ع ) از جلوه هاى مختلف نظم ، پرده بر مى دارند و ما را با این گوهر گران بها آشنا مى سازند.
این نوشتار در گروه معارف مرکز پژوهش اسلامى صدا و سیما، با همکارى حجج اسلام ، آقایان عبدالله بنیادى ، فاضل عرفانى ، مهراب صادق نیا و جناب عرب پور، تالیف شده است . آنان کوشیده اند با استفاده از آیات و روایات ، سیره معصومان و شیوه بزرگان ، ابعاد نظم را شرح و توضیح دهند. امید که مورد استفاده خوانندگان گرامى قرار گیرد.
حسن کلام را به گفتار اسوه راستین نظم و انضباط در دوران معاصر، حضرت امام خمینى قدس سره آذین مى بندیم که :
اگر در زندگى مان ، در رفتار و حرکت مان ، نظم بدهیم ، فکرمان هم بالطبع نظم مى گیرد. وقتى فکر نظم گرفت و انسان در زندگى داشت ، یقینا از آن نظم فکرى کامل الهى هم برخوردار مى شود.
اداره کل پژوهش
مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما
بررسى واژگانى 
لغت شناسان ، نظم را به معناى آراستگى ، هماهنگى ، پیوستگى ترتیب زمانى یا عددى یا مکانى ، رشته مروارید، میزان کردن ، قاعده قانون ،... دانسته اند؛( لغت نامه دهخدا)  انضباط نیز در لغت ، به معناى استوار شدن ، نگاه داشتن ، رعایت قوانین و مقررات و نیز وفاى به نظم است . کلمه هایى مانند صف ، حد و حدود، تدبیر، اقتصاد و میانه روى و اتقان ، بیان کننده جلوه هاى نظمند.
برخى ، درباره انضباط بر آن رفته اند که انضباط و راهنمایى تمایلات و غرایز فطرى به سوى هدفى ویژه است . انضباط، قانون زندگى است و از گذر آن ، فعالیت ها و رفتارها در ظابطه اى خاص در مى آید و هر کس در مى یابد که چه گونه باید زندگى کند و چه گونه از اوقات خود به گونه شایسته بهره جوید. (جزوه اهمیت نظم و تدبیر در اسلام ،ص 1، دفتر تبلیغات اسلامى) 
لزوم نظم و انضباط  
از آن جا که انسان موجودى با گرایش هایى گوناگون است و این گرایش ها در جامعه بشرى در تصادم و ناسازگارى اند، آن چه مى تواند انسان را از این تنش نجات بخشد، وفادارى و عمل به قانون و ارج نهادن به حقوق دیگران است . پیشواى پارسایان ، حضرت على (ع ) مى فرماید:
برترین آدب آن است که انسان بر حد خویش بایستد و از اندازه خود فراتر نرود. (غرر الحکم ، ترجمه محمد على انصارى ، ج 2،ص 201 )
جلوه هاى نظم  
هر چند نظم ، در ظاهر و برون انسان ، جلوه گر است ، اما ریشه در دل و جان او دارد. روح آشفته و ناسامان ، ظاهر را نیز بى سامان مى کند و روح آراسته و فکر منسجم ، سخن و رفتار و زندگى را سامان مى بخشد. انسجام ظاهرى هر کس ، ریشه در انسجام درونى او دارد.
نظم ، گاهى در فکر است ؛ یعنى ، رشته افکار پریشان نیست و به این سو و آن سو پراکنده نمى شود، و زمانى این نظم ، در تنظیم وقت و برنامه ریزى براى استفاده بهینه از فرصت ها و جلوه گیرى از هدر رفتن اوقات به کار مى رود و ثمره آن نیز مجال یافتن براى کارهایى است که در ذهن مى پرورانیم و آرزوى انجام دادنش را داریم ، و گاهى نظم در معلومات ، یافته ها، یادداشت ها، مطالعه ها، در کتاب و دفتر و اتاق درس و محیط کار و فضاى آموزشى و مکان زندگى و... به یارى مان مى آید.
پریشانى و آشفتگى فکرى ، بى نظمى در زندگى را پدید مى آورد، و نداشتن نظم در زندگى ، فکر و روح را پریشان و آشفته مى سازد. هر دو به هم وابسته اند و تاثیرى متقابل در یکدیگر دارند. نظم ، فقط سر وقت آمدن و سر وقت رفتن نیست . نظم ، تنها مرتب بودن یقه پیراهن و اتوى شلوار و بند کفش نیست . نظم هم فکر را در بر مى گیرد. هم عمل را، و هم به درون مربوط مى شود و هم به برون .
تفاوت هاى نظم و انضباط  
انضباط، آن است که انسان در درون خود، خویشتن را به قاعده گیرد و ضبط کند و بپذیرد که مى باید خویشتندار باشد و بر خود و اعمال و احوالش غالب آید. وقتى این توانایى و تسلط در اروپا گیرد، فردى منضبط مى شود که خود به خود، جز درستى از او صادر نمى شود و جز حالت و حرکت شایسته در او صورت نمى گیرد، ولى نظم آن است که انسان را با دیگران ، در حرکت جمعى همسو کند و براى فعالیت گروهى آمادگى بخشد. در این جا، غالبا، سازگارى مطرح است و ممکن نیست همه افراد، همواره ، به نظم و همکارى در جمع خشنود باشند. اگر بخواهیم این همسویى ، همیشگى باشد، باید مانند جوامع غربى این افراد را از عاطفه و استقلال فردى جدا سازیم ، ولى ما این روش را ناروا مى دانیم .
ارزش نظم و انضباط  
در ارزش و اهمیت نظم در زندگى همین بس که پیشواى پارسایان ، حضرت امیر مومنان (ع ) این گوهر ارزشمند را هم ردیف دیگر ارزش هاى والاى اسلامى قرار داده و در واپسین روزهاى حیات خویش ، در سخنان گوهرینش به فرزندان بزگوارش و تمام کسانى که این پندهاى گرانمایه به آنان مى رسد، رعایت آن را این گونه سفارش فرموده است : اوصیکم بتقوى الله و نظم امرکم . (نهج البلاغه (فیض الاسلام ) نامه 47،ص 977 ) در این بیان بلیغ ، نظم ، در ردیف تقوا - که از والاترین ارزش هاى اسلامى است - قرار گرفته و وفاى به آن گوشزد گردیده است . این کلام ، رساترین جمله در بیان ارزش نظم و انضباط است .
در قرآن کریم ، به گونه اى صریح ، به موضوع نظم اشاره نشده است ، اما آیات بسیارى هست که جلوه نظم و انضباط در زندگانى انسان را مورد توجه قرار داده و بر آن پاى فشرده است . این آیات ، در جاى خود مطرح خواهد شد.
آثار و فواید نظم  
آدمى ، در مسیر تکامل است و براى رسیدن به کمال ، باید در پرتو عقل ، از کوتاه ترین راه بهره جوید تا به هدف خویش دست یابد. در این مسیر، نظم و انضباط کوتاه ترین و بى خطرترین راه است ؛ زیرا نظم همردیف ارزش هاى والاى اسلامى ، و راز و رمز کامیابى انسان هاى بزرگ و راه غلبه بر سختى ها و یافتن کاستى هاست و عامل تامین نیازهاى مادى و معنوى و دست یابى سریع به اهداف و صرف جویى در وقت و استفاده بهینه از این گوهر طلایى و محکم کارى و استحکام عمل و مراعات حقوق انسان ها است . انسان منظم و منضبط، زودتر به هدف مى رسد و از نشاط و تحرکى بیش تر برخوردار است و اسوه دیگران است و برنامه ریزى بهترى خواهد داشت و پیشرفت کار خود را احساس مى کند و آینده نگر و دوراندیش است .
اینک ، برخى از آثار و فواید نظم و انضباط را بر مى شماریم :
محکم کارى  
از میوه هاى شیرین درخت نظم و انضباط، محکم کارى است . کسى که منظم و منضبط است ، کارهایش را به گونه اى انجام مى دهد که استوار و پایدار باشد. چنین کسى ، از سستى و سهل انگارى در کار بیزار است .
محکم کارى یکى از جلوه هاى روشن سیره پیامبر اسلام (ص ) است . سعد مقبرى در این باره مى گوید:
چون پیامبر گرامى اسلام (ص ) کارى را آغاز مى کرد، آن را به انجام مى رساند و چنین بود که بخشى از آن را انجام دهد و بخشى را واگذارد. (الطبقات الکبرى ، ج 1،ص 379 )

پیشواى گرامى اسلام (ص ) در سخنى نورانى مى فرماید:
ان الله تعالى یحب اذا عمل احدکم عملا ان یتقنه ؛ 
بدرستى که خداوند دوست دارد وقتى یکى از شما کارى را انجام مى دهد، آن را محکم و استوار کند. (جامع الصغیر، ج 1،ص 384؛ کنز العمال ، ج 3،ص 907 )
 از امام صادق (ع ) نقل است که چون ابراهیم ، فرزند رسول خدا (ص ) از دنیا رفت ، پس از دفن او پیامبر دریافت که در قبر شکافى هست . با دست خود آن را پر کرد و محکم ساخت . آن گاه فرمود: اذا عمل احدکم عملا فلیتقن ؛ وقتى که یکى از شما کارى را انجام مى دهید، پس محکم و استوار سازد (محکم کارى کند(اصول کافى ، ج 3،ص 263؛ وسائل الشیعه ، ج 2،ص 883)

zanko hoseini بازدید : 33 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
منظور از رفتار اجتماعي چيست؟ (در محيط دانشگاه)

منظور از رفتار اجتماعي هر نوع رفتاري است که متضمن کنش متقابل دو يا چند انسان باشد.
فرد رفتاهاي اجتماعي خود را بر اساس مولفه هاي متعددي از قبيل فرهنگ و هنجارهاي اعتقادي ، ارزشي و قانوني مورد قبول خود يا جامعه و همچنين نقش خود در اجتماع و هويتي که بدست آورده تنظيم مي‌کند. در يک تقسيم بندي مي‌توان رفتار اجتماعي را به دو نوع تقسيم نمود : رفتار جامعه پسند و رفتار جامعه ستيز. رفتار جامعه پسند آن دسته از رفتارهايي را شامل مي‌شود که مورد قبول جامعه بوده ، با قوانين و هنجارهاي جامعه مطابقت دارد. اين نوع از رفتارها سازنده و در جهت پيشبرد اهداف يک گروه يا اجتماع هستند. مثل نوع‌دوستي ، از سوي ديگر رفتار جامعه ستيز رفتارهايي منفي هستند که با قوانين و معيارهاي جامعه مطابقت ندارند. مورد قبول افراد جامعه نيستند و اغلب پيامدهاي منفي اجتماعي را براي فردي که مرتکب اين رفتارها مي‌شوند به همراه دارند. اين دسته از رفتارها مخرب بوده و مانع پيشبرد اهداف گروه يا اجتماع هستند که فرد در آن قرار دارد. تعيين اينکه کدام رفتار پسند و کدام جامعه ستيز محسوب مي‌شود، بر حسب منابع متعددي صورت مي‌گيرد. دو منبع معتبر براي اين بررسي قوانين رسمي در جامعه است و ديگر هنجارهاي عرضي و فرهنگي آن جامعه. هر کدام از اين منابع مي‌توانند منبع تعيين کننده براي جامعه پسند يا جامعه ستيز بودن يک رفتار اجتماعي باشند. هر چند در اکثر موارد بين اين و منبع هماهنگي وجود دارد، ولي در مواردي نيز ناهمخوانيهايي بين آنها ديده مي‌شود.
در ساير بخشهاي تشکيل دهنده جامعه نظير دانشگاه نيز مي توان نوع وچگونگي شکل گيري رفتار اجتماعي دانشجويان را بر اساس اين مولفه ها مورد تحليل و ارزيابي قرار داد .اگر بخواهيم از منظر دانشگاه اسلامي به بررسي اين موضوع بپردازيم ابتدا لازم است ويژگي هاي دانشگاه اسلامي را مورد شناسايي قرار داد؛ مهمترين ويژگي آن است که بايد روح حاکم بر دانشگاه و محتواي آموزش و سياست ها و مديريت ها و برنامه ريزي ها سرچشمه گرفته از تعاليم عاليه اسلامي باشد. مسؤولان و اساتيد و دانشجويان با مباني فکري و عقيدتي اسلام عميقا آشنا بوده و از نظر روش و عملکرد، ميزان و ملاک آموزه هاي ديني باشد. چنين دانشگاه بايد سرشار از نشاط و پويايي نشأت گرفته از ايمان و اخلاص باشد و هدف و انگيزه همگي تعالي و تکامل خود و اجتماع و نظام اسلامي و پيشي گرفتن در علم و دستاوردهاي علمي و ترقي کمي و کيفي آن باشد. رفع نيازهاي نظام اسلامي و قطع وابستگي هاي علمي و فني آن و جبران عقب ماندگي ها و فاصله از ديگر کشورها از هدف هاي مهم دانشگاه اسلامي است. نوآوري و خلاقيت و ابداع و به کار گرفتن تمام نيرو و فکر و انديشه در راه توليد علم از ويژگي هاي دانشگاه اسلامي و دانشجوي مسلمان متعهد است.
هر دانشجو مي تواند به نسبت خود در رسيدن به دانشگاه ايده آل اسلامي سهم مهمي بر عهده داشته باشد. با مطالعه عميق مباني ديني و اسلامي و سعي در آراسته شدن به فضايل اخلاقي و الهي و ايجاد ارتباط با ديگر دانشجويان همفکر و انتقال افکار و انديشه هاي خود به يکديگر و داشتن اتحاد و در صف واحد بودن و موضع گيري هاي مناسب و عقلايي در موارد ضروري و مهم و از همه مهمتر با تلاش پيگير علمي و تحصيلي و فتح قله هاي علم و دانش در تحقق اين مهم مي توان نقش مؤثري ايفا نمود.
در چنين محيطي مهمترين وظايف دانشجو عبارتند از:
1- قدرداني از جواني: مهمترين مظهر قدرداني از جواني همين است كه از اين صفا و نورانيت و از اين ناآلودگي و پيراستگي طبيعي انسان جوان استفاده كنيد و خودتان را در زمينه هاي تزكيه و اخلاق پيش ببريد. اين انشاءالله ذخيره همه زندگي شما خواهد شد. راهش هم رعايت دو نكته است: ذكر و توبه. ذكر يعني ياد، ياد در مقابل غفلت است. غفلت از خدا، غفلت از وظيفه و مسئوليت، غفلت از آن هنگام حساس مواجهه با مأموران الهي در عالم ملكوت عالم بعد از عبور از جسمانيت و محاسبه بزرگ انسان در مقابل خدا در قيامت، اينها ياد است... نكته ديگر توبه است ممكن است كسي بگويد ما كه جوانيم و هنوز عمري از ما نگذشته است كه مثل شما ها گناه زيادي كرده باشيم و محتاج توبه باشيم. نه اين درست نيست. توبه وظيفه هميشگي انسان است. پاكترين انسانها هم بايد توبه كنند. توبه يعني برگشت به خدا. (پرسمان، سال دوم، شماره دهم، تير، ص2)
2- جدي گرفتن علم و تحقيق: شما بايد در محيط دانشگاه مسئله علم و تحقيق را جدي بگيريد ... بدون پيشرفت علم نمي شود كشور را پيش برد. امروز حتي دشمنان بشريت از علم استفاده مي كنند. ما براي آرمانهاي والا براي ارزشهاي حقيقي براي فضايل انساني و گسترش آنها ناگزيريم از علم و شرافت ذاتي علم استفاده كنيم. (همان، ص8؛ پاسخ و پرسش رهبر معظم انقلاب با دانشجويان)
3- در مقابل جريانهاي سياسي از انديشه ناب اسلامي بگويد و به فرموده رهبري «درست فكر كردن، درست تحليل كردن، تحليل درست را به ديگران منتقل كردن، سعي در روشن و آگاه كردن كسي كه فكر مي كنيد ناآگاه است وظيفه دانشجوي آگاه و آماده است.»
4- هر دانشجوي مسلماني علاوه بر تحصيل علم و نگهباني از صفاي دروني خويش بايد از وظيفه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چشم پوشي نكند و با محبت و مهرباني به اصلاح ديگران بپردازد.
5- شايد بهترين واژه اي كه مي تواند وظيفه يك مسلمان و جوان شيعه را در عصر غيبت آن حضرت عج روشن نمايد، واژه انتظار فرج است.انتظار فرج در واقع، انتظار حكومت جهانى اسلام است، انتظار تشكيل حكومت توحيدى در سطح جامعه انسانى است، انتظار تحقق عدالت در اجتماع است، انتظار وراثت زمين و دولت مؤمنان و موحدان است. بنابراين «انتظار» نه به معناى «نشستن و دعا كردن» است، «انتظار» يعنى «برخاستن و دعا كردن»، انتظار يعنى بكوشيم هر چه بهتر دين اسلام را به عنوان يك دين توحيدى فراگير بشناسيم، بفهميم و بسازيم، اين همان زمينه ‏سازى براى ظهور حضرت مهدى (عج) است.

همچنين بهترين روش رفتار با ديگران را مى‏توان از كلام رسول‏اكرم(ص) آموخت كه فرمود: هيچ يك از شما مؤمن نيست مگر اين كه براى برادرش آن بخواهد كه براى خود مى‏خواهد» و يا در جاى ديگر فرمود: «دست خود را بر سر هر كس كه مى‏ خواهى بگذار و براى او آن بخواه كه براى خود مى‏ خواهى» (بحارالانوار، ج 71، ص 234)
بنابراين اگر روشى را دوست داريد كه مردم آنگونه با شما رفتار كنند، به همان روش با ديگران برخورد كنيد. هر چه را براى ديگران پيشنهاد مى‏كنيد همان بهترين روش است و شما نيز بر اساس آن با آنان رفتار كنيد. زيرا انسان جز انتظار خوش رفتارى از مردم ندارد، كمترين اهانتى را از سوى آنان نمى‏پذيرد راضى نيست كه كسى به او تهمت زند، و نمى‏پسندد كه كسى از معايب او پيش ديگران سخن بگويد هر چند آن عيوب را واقعا داشته باشد.
در اينجا ما به بعضى از فنون اساسى در رفتار با ديگران اشاره مى‏كنيم:
1ـ اگر خواستيد شخصى را نسبت به موضوعى متقاعد سازيد سعى نكنيد پيرامون آنچه شما مى ‏خواهيد با او به جر و بحث بپردازيد بلكه اول از خواسته خود كوتاه بياييد و خواسته او را در نظر بگيريد آنگاه نظر خودتان را مطرح كنيد.
2ـ در روابط اجتماعى با ديگران سعى كنيد از انتقاد، سرزنش و گلايه خوددارى كنيد.
3ـ سعى كنيد نكات مثبت در رفتار و شخصيت ديگران را شناسايى كرده و آنها را بخاطر آن ويژگيها و رفتارها، تحسين صادقانه داشته باشيد نه آنكه روى نكات منفى وى انگشت گذاشته او را مذمت كنيد.
4ـ سعى كنيد شنونده خوبى براى ديگران باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود با شما حرف بزنند.
5ـ به ديگران احترام بگذاريد و كارى كنيد كه احساس كنند مهم و با ارزش هستند و اين كار را صميمانه انجام دهيد.
6ـ در برخورد با ديگران با چهره‏اى گشاده و لبخند سخن را آغاز كنيد.
7ـ به جاى اينكه مستقيما به ديگران دستور دهيد كارى براى شما انجام دهند، خواسته خويش را به شكل سؤال طرح كنيد و به طور غيرمستقيم از آنها بخواهيد خواسته‏تان را عملى كنند.
8ـ اگر ديگران كارى براى شما انجام دادند، آنها را به هر طريقى كه ممكن است خوشحال كنيد و از آنها تشكر و قدردانى كنيد. ضمنا لازم است از حقوق دينى و اخلاقى ـ اجتماعى اى كه ديگران بر انسان دارند شناخت بيشترى پيدا نمود تا در اداء آن حقوق تلاش كرد.
درباره ‏ى روابط اجتماعى، از خانواده گرفته تا جامعه، عمل به ارزش‏هاى دينى و اخلاقى بيانگر كرامت و ارزش والاى خود شخص است و نبايد منتظر اين بود كه عين اين رفتار از طرف مقابل سر بزند، بلكه در هر شرايط وظيفه عمل به ارزش‏هاى به دست آمده است. هر چقدر رفتار و كردار منطبق با اصول ارزشى باشد، سير پيشرفت و ترقى در مراتب انسانى آسان‏تر و سريع‏تر خواهد شد. 1. جهاد (جهاد اكبر، جهاد اصغر، جهاد با نفس، جهاد با كفّار)، آية‏الله حاج شيخ حسنعلى نجابت شيرازى، شيراز، انتشارات حوزه علميه شهيد محمد حسين نجابت. اين كتاب توسط يك انسان كامل از شاگردان به نام آية‏الحق سيد على قاضى تبريزى تأليف شده و با اين كه حجمى كم دارد (حدود 96 صفحه)، ولى در عين حال مطالبش حاصل يك عمر مجاهده با نفس است و جالب اين كه مرحوم مؤلف در جاى جاى اين كتاب جهاد اكبر را در روابط انسانى در حضور با مردم تعريف و تبيين نموده است. اگر تهيه اين كتاب با مشكل همراه بود كتاب ديگرى كه مى‏تواند جايگزين شود، «جهاد اكبر يا مبارزه با نفس» اثر گران‏سنگ امام خمينى(ره) است. 2. اخلاق و معاشرت در اسلام، على قائمى، تهران، اميرى. 3. اخلاق و معاشرت در اسلام، جواد محدثى، قم، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. 4. زندگى در آيننه اعتدال، مجتبى فرجى، قم، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى). كتاب حاضر مسئله ميان‏روى را در مسائل گوناگون با استفاده از قرآن و حديث و نظر برخى از حكما و انديشمندان به بحث نشسته است. 5. آيين دوستى‏يابى، ديل كارنگى. از آثار متقدّمين، گلستان و بوستان سعدى، به لطافت روح شما كمك خواهد كرد.

zanko hoseini بازدید : 29 شنبه 31 فروردین 1392 نظرات (0)

مدیرت زمان (به انگلیسی: Time management)‏ عمل یا فرایند طراحی و به کارگیری کنترل آگاهانه بر روی زمانی است که صرف فعالیتهای مشخص میشود , به خصوص به منظور افزایش اثر بخشی,کارایی یا باروری[۱]

در طول تاریخ، زمان و ابعاد مختلف آن، مورد توجه انواع تمدن‌ها بوده و امروزه این توجه بیش از پیش وجود دارد. گونه‌ای که فناوری‌های نو، محیطی فراهم آورده‌اند که تقریبا در کوتاه مدت می‌توان به اطلاعات بی شماری دسترسی پیدا کرده و کارها را بسیار سریع تر و آسان تر از پیش انجام داد. با این وجود، تمایل سرعت عمل در انجام کارها روز به روز بیشتر می‌شود. با چنین تمایلی این احساس در افراد به وجود می‌آید که از زمان عقب مانده و نمی‌توانند از آن به طور موثر بهره مند شوند. و سیر تاریخی نشان داده‌است که ضعف در مدیریت زمان، یک مساله قدیمی است. مسأله‌ای که فناوری آن را به وجود نیاورده و قادر به حل آن نمی‌باشد. در شرایطی که ابزار بیشتری برای مدیریت زمان در اختیار داریم و فرایندهای اداری، کمتر دستخوش کاغذ و ملزومات غیر لازم قرار می‌گیرد، مدیریت ضعف زمان را نمی‌توان پنهان نمود و اثر بخشی بیشتری مورد نیاز است. زیرا برای موفقیت بیشتر، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه‌ای نیازمند بکارگیری راهبردهای مدیریت زمان می‌باشیم. این راهبردها برای استفادهٔ بهینه از وقت تنظیم شده و به عنوان روشهایی برای پایش و کنترل زمان به کار می‌رود. با استفاده موثر از زمان می‌توان اهداف را مشخص و وظایف و فعالیت‌ها را برنامه ریزی و اولویت بندی نمود. با برنامه ریزی و اختصاص زمان، درک افراد از زمان در دسترس، افزایش یافته و در نتیجه می‌توانند از زمان خود به صورت هدفمند و سازمان یافته بهره مند شدند. اولویت بندی امور و اختصاص زمان مشخص به هر فعالیت، موجب می‌شود وظایف گوناگون به موقع انجام گیرد. پس با استفاده از روش‌های مدیریت زمان، بینش افراد در مورد نحوه استفاده از زمان بیشتر شده، تخمین دقیق تری از مدت زمان لازم جهت انجام کارها به دست می‌آورند و در مجموع نتایج مبتدی حاصل می‌گردد. برخی نتایج حاصل از شیوه‌های مختلف مدیریت زمان عبارتند از:

آماده سازی برای برنامه ریزی آگاهانه

یادآوری در انجام امور

سامان بخشیدن به افکار و فعالیت‌ها

انجام امور در زمان تعیین شده

ایجاد انگیزه لازم برای انجام کار

متمرکز ساختن توجه فرد به اولویت‌ها

جلوگیری از اتلاف وقت و امور غیر ضروری

سرعت در پیشرفت و ارتقاء عملکرد شخصی

کاهش فشار روزانه و در نتیجه افزایش سلامت روان

افزایش کارایی، سازماندهی و بهره وری

در مجموع با اجرای مدیریت زمان، برنامه ریزی و پایش، پیامدهای واقع بینانه تری حاصل می‌گردد و همه چیز به شکل موثر تر انجام می‌شود. متدولوژی‏های متعددی برای مدیریت زمان تا کنون ارایه شده است که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره نمود:

  • مورد فهرست گلوله‌ای
zanko hoseini بازدید : 78 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حکیمان و عارفان موحد طبیبان "آدمی "هستند و "نفس" را شناخته اند . در اینجا ضمن چند مشخصه عزت نفس ،به برخی توصیه های این بزرگان اشاره می شود.ادبیات و فرهنگ ما سر شار از حکایات و مطالب نغز در این مورد است.

سرویس ما و زندگی به دخت/

در ادامه مباحث عزت نفس اشاره شد که، “خود” ارزشمندی یک موضوع کاملا روانی و درونی است. برای تقویت درون به راهنما نیاز است. در اینجا کلام را ابیاتی که در این قسمت انتخاب شده اند بدون شرح از آن می گذریم که این اشعار کمتر به معنی احتیاج دارند.

- کسانی که عزت نفس دارند،چند مشخصه بارز در رفتار و سکناتشان می بینیم که آنها را از دیگران متمایز می کند.از جمله،مناعت طبع، ارزش خواهی، شکر نعمات الهی، مثبت اندیشی، تغییر نگاه  و باز نگری تعاریف، اجتناب از رفتارهای باعث تحقیر شخصیت  ( در خلوت و در جلوت) و همنشینی و دوستی با انسانهای موفق و دارای عزت نفس .

مناعت طبع:

درباب مناعت طبع که مشخصه فرد با “عزت نفس” است، مولوی اشعار نغز بسیاری دارد.در این دو بیت ،مولوی مناعت طبع را تعریف کرده :

گفت پیغمبر که جنت از اله      گرهمی خواهی زکس چیزی نخواه

گر نخواهی من کفیلم مر تو را      جنت الماوا و دیدار خدا

 ارزش خواهی :

حافظ ارزش خواهی را یک فضیلت می شمارد. از نظر حافظ انسان کامل کسی است که ارزان خودش را نمی فروشد و می گوید:

منگر به هر گدائی که تو خاص از آن مائی        مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهائی

شده ای غلام صورت به مثال بت پرستان          تو چو یوسفی ولیکن به درون نظر نداری

ناصر خسرو،در مورد ارزش انسانها می گوید:

خلق خدا یکسره نهال خدایند    هیچ نه بشکن از این نهال و نه بر کن

شکر نعمتهای الهی:

ازویژگی های انسانی که خودش را شناخته، شکر گذاری اوست. سعدی می گوید:

…. یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد (سعدی)

مثبت اندیشی:

از دیگر مشخصه های انسان عزیز،مثبت اندیش است.نظامی می گوید:

-  در همه چیزی هنر و عیب  هست. در واقع هیچ چیز بدون عیب نیست.

تغییر نگاه  و باز نگری تعاریف

مولوی می گوید:

- شنیدی که در روزگار قدیم

گفت لیلی را خلیفه کان توئی      کز تو مجنون شد پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی     گفت خامش چون تو مجنون نیستی

اجتناب از رفتارهایی که باعث تحقیر شخصیت  می شود.( در خلوت و در جلوت)

همنشینی و دوستی با انسانهای موفق و دارای عزت نفس

به طور حتم مولوی اشعار زیادی در این مورد دارد اما به این دو بیت بسنده می کنیم که:

وای از آن زنده که با مرده نشست         مرده گشن و زندگی از وی بجست

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران        به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

zanko hoseini بازدید : 27 یکشنبه 06 اسفند 1391 نظرات (0)

اعتصام هم باید دسته‌جمعی باشد

چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه‌ ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با این‌که کار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از این‌ها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا».

بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی‌ ۱۳۹۱/۰۷/۲۳

آموزش کار جمعی

نکته‌ دیگر، کار جمعی، تعاون و همکاری با یکدیگر و همت بلند است. کودکان و همچنین جوانان را از آغاز عادت بدهیم که با همتِ بلند نگاه کنند. مسائل گوناگونی وجود دارد که این‌ها را باید در سطح دنیا دید، در سطح جهانی باید مشاهده کرد، نه در سطح منطقه‌ای، چه برسد به این‌که انسان بخواهد آن‌ها را در سطح کشوری یا در سطح ولایتی و استانی ببیند.

بیانات در دیدار معلمان و اساتید دانشگاه‌های خراسان شمالی‌ ۱۳۹۱/۰۷/۲۰

یک نقص ملی

می‌دانید ملت‌ها خصال ملی دارند. بعضی از ملت‌ها خصلتی دارند که خصلت عمومی است، بعضی از ملت‌ها خصلت‌های دیگری دارند که حالا مربوط به تاریخ و جغرافیا و اقلیم است و به عوامل گوناگونی وابسته است. ما این روحیه‌ شور و شوق را، میل به تحقیق را، کنجکاوی را، خسته نشدن و پیگیری کردن را باید در ملتمان به وجود بیاوریم. این روحیه، کم است؛ نیست.

کار جمعی هم که گفتند، همین جور است؛ کار جمعی هم جزو خصال ملی ما نیست. شما به ورزش‌های ما هم که نگاه کنید و مقایسه کنید با ورزش‌هایی که متعلق به اروپایی‌هاست، می‌بینید همین جور است. ورزش ملی ما که کشتی است، یک ورزش انفرادی است. حتّی ورزش باستانی ما هم که یک ورزش دسته‌جمعی است، هر کسی برای خودش ورزش می‌کند. می‌دانید وقتی که توی گود زورخانه می‌روند، کار دسته‌جمعی انجام نمی‌گیرد؛ با هم یک حرکاتی را انجام می‌دهند، هر کسی ورزش خودش را انجام می‌دهد؛ مثل فوتبال یا والیبال نیست که کار این، مکمل کار آن باشد؛ لذا کار، کار جمعی نیست. این یک نقص ملی است در ما؛ این را باید درست کرد؛ باید تزریق کرد. این کارِ کیست؟ کار دانشگاه است. بنابراین دانشگاه غیر از مساله‌ علم، باید به مساله‌ فرهنگ هم بپردازد.

ما می‌توانیم این جوان را صبور، قانع، مایل به کار، مایل به تحقیقات، اهل کار جمعی، اهل اغماض، اهل تغلیب عقل بر احساس، اهل انصاف، اهل وقت‌شناسی، اهل وجدان کاری تربیت کنیم؛ می‌توانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم. واقعاً این جوانی که در اختیار دانشگاه قرار می‌گیرد - یک جوان هجده نوزده ساله - در خور این تربیت هست. در دوره‌های بخصوص لیسانس - این دوره‌ی اول - می‌توان روی این مسئله واقعاً فکر کرد، برنامه‌ریزی کرد. شما می‌توانید یک نسلی را به وجود بیاورید که این نسل دارای این خصوصیات اخلاقی باشد. این هم برنامه‌ریزی می‌خواهد؛ این با پوستر و با دستور و با اینها درست نمی‌شود.

همان‌طور که شما برای کار علمی نیاز به برنامه‌ریزی دارید و باید برنامه‌ی کلان ترتیب بدهید، برای این کار هم برنامه‌ی کلان لازم است. این برنامه‌ی کلان هم توی خود دانشگاه باید انجام بگیرد؛ این چیزی نیست که ما بگوئیم بیرون دانشگاه انجام بدهند، به دانشگاه ابلاغ کنند؛ اینها حکمی نیست که با حکم بشود این کارها را کرد؛ اینها کارهائی است که باید از درون دانشگاه‌ها بجوشد. من اینها را عرض می‌کنم تا ان‌شاءاللَه این زمینه و ذهنیت به وجود بیاید و روی مسئله‌ی فرهنگی در دانشگاه کار بشود.

بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران‌ ۱۳۸۸/۱۱/۱۳

تحقیق دسته‌جمعی، خاطرجمع‌تر است

حوزه باید با سبک‌های نوین تحقیق آشنا بشود. تحقیق که می‌گوییم، منظورمان، هم تحقیق عمقی است - یعنی همان چیزی که ما در حوزه به آن تحقیق می‌گوییم؛ یعنی تعمق در مطلب - و هم تحقیق عرضی است، که در روشهای اروپایی به آن هم تحقیق می‌گویند، و ما به آن تتبع می‌گوییم. در اسم‌گذاری بحثی نداریم؛ این هم یک نوع تحقیق است؛ تحقیق عرضی است، تحقیق سطحی است؛ یعنی در سطح و در عرض، دنبال مطلبی گشتن. امروز هر دو نوع تحقیق، روش‌های نوینی دارد. استادانی می‌نشینند، دانشجویانی را هدایت می‌کنند؛ کار گروهی انجام می‌گیرد و تحقیقی دسته‌جمعی عرضه می‌شود. تحقیق دسته‌جمعی، خاطرجمع‌تر از تحقیق فردی است؛ اختلافات کمتر می‌شود و پیشرفتها بیشتر می‌گردد. این روشها را باید در حوزه به کار بیندازیم. ما در حوزه همیشه روش فردی را دنبال می‌کردیم. به نظر من، هنوز هم روشها فردی است. همین درسی که شما ملاحظه می‌کنید، یک کار فردی است. درست است که صدنفر، هزارنفر پای درسی نشسته‌اند، اما هر یک از آنها جداگانه با استاد روبه‌روست و مخاطب استاد است؛ بعد هم می‌رود و مشغول کار خودش می‌شود. حتّی مباحثه‌ی ما کاری فردی است. عجیب است! یک روز این آقا استاد می‌شود، او شاگرد؛ این گوینده است، او شنونده؛ یک روز هم او استاد می‌شود، این شاگرد؛ او گوینده می‌شود، این شنونده! یعنی کارِ با هم و دسته‌جمعی نیست، تعامل فکری نیست؛ کار فردی است. البته این کار فردی جهات حسنی هم دارد، که محسنات این کار و این شکل نباید از دست برود؛ اما روشهای دسته‌جمعی هم در دنیا معمول است؛ چرا ما از این روشها استفاده نکنیم؟

بیانات در آغاز درس خارج فقه‌ ۱۳۷۰/۰۶/۳۱

برای این‌که اشتباه کوچک هم در کار نباشد

احساس پیمودن راه جدید، احساس خیلی خوبی است؛ یعنی واقعاً ما احساس کنیم که در عالم دائرةالمعارف نویسی، یک کار جدید می‌کنیم. به عبارت دیگر، چون تاکنون دائرةالمعارف اسلامی به قلم جمعی از مسلمانان متدین و شیفته‌ی اسلام نوشته نشده است، ما حالا می‌خواهیم آن کار را بکنیم. این احساس خوب است و من کاملاً موافق با آن هستم. معمولاً در این‌طور کارها، چند درصد اشتباه هم دیده می‌شود. چه کار کنیم که همان درصد کوچک اشتباه هم در کتاب نماند؟ هر چه بتوانیم اشتباه نکنیم، بهتر است. اصلاً کار جمعی هم می‌تواند بی‌اشتباه در بیاید. آنچه نمی‌تواند بی‌اشتباه در بیاید، کاری است که یک نفر انجام می‌دهد؛ و الّا کاری که جمعی می‌کنند، واقعاً چه اشکالی دارد که کاری کنیم اصلاً بی‌اشتباه در بیاید؟

بیانات در دیدار اعضای بنیاد دایرةالمعارف اسلامی ۱۳۶۸/۰۷/۳

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به قالب سایت چه نمره ای میدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 53
  • بازدید کلی : 5,138
  • کدهای اختصاصی