loading...
فرهنگی
maryam بازدید : 28 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (1)

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور در برنامه شب آفتابی گفت: کاندیداهای ریاست جمهوری در پرداختن به مسائل فرهنگی در برنامه‌های تبلیغاتی خود ضعیف عمل کرده‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در برنامه شب آفتابی با اشاره به روند انتخاب دبیر شورا گفت: ابتدا شورای عالی انقلاب فرهنگی رأی‌گیری می‌کند بعد از این رأی‌گیری گزینه پیشنهادی به حضور مقام معظم رهبری اعلام می‌شود و پس از آن رهبر به صورت مکتوب این فرد را به رئیس جمهور معرفی می‌کند و در ادامه رئیس جمهور حکم را صادر می‌کند.

وی درباره رابطه شخصی خود با رئیس جمهور افزود: رابطه خیلی خوبی با آقای احمدی‌نژاد دارم من با اکثر رئیس جمهورها کار کردم از همان زمانی که در دفتر طرح و برنامه بودم و زمانی که در کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور داشتم با رؤسای جمهور همکاری نزدیک داشته‌ام.

مخبر دزفولی در ادامه درباره تشکیل آخرین جلسه شورا گفت: سه‌شنبه هفته گذشته با موضوع گزارش وضعیت نخبگان و فرار مغزها جلسه‌ای تشکیل دادیم که در این زمینه بنیاد نخبگان گزارش قابل قبولی را تهیه کرده بود. بحث فرار مغزها سال‌های طولانی مطرح بوده و عقبه طولانی در دنیا دارد. بخشی از مسئله فرار مغزها طبیعی است و بخش دیگر آن در تمام دنیا به صورت غیرطبیعی وجود دارد.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: لفظ فرار مغزها برای گروهی از نخبگان برخورنده است گاهی این طور برداشت می‌شود که نخبگان فرار می‌کنند و بقیه در کشور می‌مانند به همین منظور این روزها برای فرار مغزها مرز جغرافیایی در نظر گرفته نمی‌شود. گاهی آدمی در داخل کشور حضور دارد و تفکر او در خدمت منافع ملی نیست. خلاف این موضوع هم وجود دارد ما نخبگان زیادی در سراسر دنیا داریم که علم‌شان را در خدمت منابع ملی کشور صرف می‌کنند. اینها ذخایر ارزی ما هستند و کشورهایی مثل چین و ژاپن هم تحول خودشان بعد از جنگ جهانی دوم را مدیون همین ذخایر ارزی هستند.

مخبر دزفولی در ادامه با اشاره به میانگین سنی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: میانگین سنی شورا تلفیقی است، شورا یک نهاد عالی فرهنگی است که در زمینه سیاست‌گذاری علم و فرهنگ فعالیت می‌کند لازمه حضور در چنین شورایی علاوه بر لزوم وجود نشاط در بین اعضا پختگی و تجربه هم ضروری است ما در شورا افراد مسن زیاد داریم اما از سال 81 به بعد رو به جوان‌گرایی آورده‌ایم.

وی افزود:‌در حال حاضر حجت‌الاسلام محمدیان مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه کمترین رتبه سنی را دارد. بعد از او بنده جوان‌ترین عضو شورا هستم و آقای شریعتمداری هم با 88 سال سن ارشدترین عضو این شورا است.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به کم توجهی کاندیداهای ریاست جمهور به مقوله فرهنگ، گفت: متأسفانه اقتصاد و سیاست به اصلی‌ترین موارد مورد بحث کاندیداها تبدیل شده‌اند و مقوله فرهنگ با وجود ارزش بالا برای بسیاری از کاندیداها مغفول واقع شده است.

وی افزود: ملت مقتدر در سراسر دنیا دارای فرهنگ مقتدر و بالنده است و کشوری که عقبه تاریخی و فرهنگی نداشته باشد نمی‌تواند در صحنه‌های دیگر کسب موفقیت کند چرا که بدون این عقبه تمدنی سازوکار این کشور ساختگی و تصنعی می‌شود. کشورهایی هستند که در زمینه اقتصادی و سیاسی به پیشرفت‌های خوبی رسیدند اما با تقلب به دنبال عقبه‌سازی مصنوعی برای خودشان هستند.

مخبر دزفولی با اشاره به اینکه اقتصاد و سیاست جسم یک کشور هستند، خاطرنشان کرد: فرهنگ روح و جریانی است که محرک وجدان ملت است که شکست لیبرال دموکراسی در مقولات فرهنگی به همین دلیل است.

maryam بازدید : 47 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

در دنیای امروز رسانه‌ها نقش مؤثری بر رفتارهای فردی و اجتماعی دارند به گونه‌ای که می‌توان آنها را یکی از مهمترین منابع جامعه‌پذیر نمودن افراد محسوب نمود. بسیاری از باورها و نگرش‌ها در طول زمان و از طریق القائاتی که از سوی رسانه‌ها صورت می‌گیرد در ذهن انسان‌ها جای گرفته و به عنوان یک راهنمای عمل در زندگی مورد استفاده واقع می‌شود. ....بیشتر در ادامه مطلب

maryam بازدید : 26 یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

... اوصيكما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه كتابي بتقوي الله و نظم امركم...
    .... من شما و همه فرزندان و كسانم را با هر كه نامه ام به او مي رسد سفارش مي كنم به تقوا و ترس از خدا و نظم و ترتيب امرتان...
    (بخشي از وصيت امام علي (عليه السلام) در آخرين ساعات عمر مباركشان)
    يك انسان مهم در آخرين لحظات زندگي و در آخرين وصاياي خود، قاعدتاً بايد به ارزشمندترين نكته سفارش كند. آيا تا به حال به اين نكته مهم توجه كرده ايد كه چرا امام اول شيعيان در واپسين ساعات عمرشان بعد از تقواي الهي به داشتن نظم در امور تاكيد مي كند؟
    اهميت و ضرورت وجود نظم و انضباط در دوره هاي مختلف زندگي بر كسي پوشيده نيست. پرداختن به اين امر مهم و ضروري از دوره هاي اول زندگي به روش هاي مختلف توسط والدين و گاهي مهدكودك ها (در حد بضاعت) صورت مي گيرد. اما آنچه كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه نظام آموزشي كنوني ما از دوره آمادگي تا پايان دوره متوسطه چقدر و چگونه به اين مهم پرداخته است. مقوله نظم انضباط به عنوان يكي از عوامل مهم در جهت توسعه كشور مي باشد و به نظر مي رسد بررسي و پژوهش در اين زمينه از اهميت خاصي برخوردار است. به ويژه اين كه نقش تعليم و تربيت و آموزش و پرورش در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرد.
    يكي از وظايف نهادهاي تربيتي اين است كه به تدريج افراد و نسل هاي آينده را براي زندگي اجتماعي و دروني كردن قوانين آماده كنند. مدرسه به منزله يكي از مهم ترين اين نهادها نقشي اساسي در اين مورد ايفا مي كند. مدرسه اولين نهاد تربيتي است كه كودك بعد از خانواده به آن قدم مي گذارد و در همين محيط با مفهوم انضباط به مثابه يكي از اصول زندگي آشنا مي شود. اما بايد به اين نكته توجه داشت كه طرز فكر كودكان و نوجوانان از واژه انضباط با برداشت بزرگسالان از آن متفاوت است. اصولانظم و انضباط بزرگسالان براي دانش آموزان يك سلسله دستورها و قواعد سخت و دست وپا گير است كه در قالب جملاتي مانند «اين كار را بكن» و «آن كار را نكن» به آنها تحميل مي شود!
    اما به راستي انضباط چيست؟ چگونه اعمال مي شود؟ آيا تعريف خاصي براي آن وجود دارد يا نه؟ روان شناسان هنوز به نظر جامع و كاملي در مورد انضباط و چگونگي آن نرسيده اند و هر فردي آن را به دلخواه تعريف مي كند. اما ساده ترين تعاريف از انضباط هم داراي مفاهيمي به عنوان قانون هستند كه بيشتر از بيرون اعمال مي شود. درحالي كه اولين گام براي شكل گيري انضباط در افراد دروني كردن آن است. زماني كه كودك در مدرسه ياد بگيرد كه انضباط چيست و آن را رعايت كند بدون ترديد در جامعه از نظر رعايت نظم و قانون مشكلي نخواهد داشت.
    انضباط از كلمه ضبط گرفته شده و به معني خويشتن داري و پيروي از قواعد است و از آنجا كه آموزش و پرورش براي رسيدن به اهداف خود ضرورتاً نيازمند يادگيري از سوي دانش آموزان است و همه يادگيري ها نيز مستلزم پيروي از قواعد، يعني متضمن يك يا چند معناي انضباط مي باشد، در نتيجه آموزش و پرورش ضرورتاً مستلزم انضباط نيز مي باشد.
    متخصصان تعليم و تربيت در تحقيقات متعدد خويش اين اصل را دريافته اند كه براي دروني شدن ارزش ها از جمله انضباط، استفاده از روش هاي غيرمستقيم، كه مشاركتي و غيردستوري است، مفيدتر از روش هاي اجباري است. چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايند: «كونوا دعاه الناس باعمالكم و لاتكونوا دعاه بالسنتكم». مردم را با رفتار خود رهبري كنيد نه با زبان خويش.
    انسان به عنوان يك موجود اجتماعي براي زندگي و ارتباط با ديگران ناچار است هنجارهاي اجتماعي را رعايت كند. به عبارت ديگر رفتارش بايد مورد قبول اجتماع باشد. يكي از راه هاي اجتماعي شدن و مورد قبول واقع شدن، رعايت نظم و مقرراتي است كه در اجتماع حكم فرماست. آموزش و پرورش و مدارس به عنوان يك سيستم اجتماعي و متشكل از افراد انساني به منظور نيل به اين هدف بايد فعاليت هايي را پيش بيني كند كه اين مهارت اجتماعي را در دانش آموزان تقويت كرده و دروني سازد. انضباط و آموزش آن به دانش آموزان، به طوري كه رعايت آن به صورت عادت درآيد، هميشه در تعليم و تربيت و اداره امور آن مورد توجه بوده است. ولي چگونگي انضباط، عوامل مؤثر در آن، چگونگي آموزش آن و نحوه برخورد با افراد بي انضباط مورد اختلاف بوده است. و علت اين اختلاف تفاوت در فرهنگ ها، شيوه تعليم و تربيت و دانش و تجارب مربيان است. برخورداري از يك نگرش صحيح نسبت به انضباط و عوامل مؤثر در آن براي مجريان انضباط امري ضروري است. براي ايجاد حس همكاري و نظم به شكلي نظام يافته در رفتار دانش آموزان شيوه هاي متعددي وجود دارد كه در شكل رسمي آن ها تفاوت هايي به چشم مي خورد. روش هاي نه چندان رسمي و فشرده نيز براي طرح فعاليت هايي كه در اين زمينه به رشد نظم و حس همكاري كمك مي كند مي تواند مورد استفاده قرار گيرد.
    نمونه اي از اين روش بهره برداري و كاربرد تشكيلات دانش آموزي در زمينه ايجاد نظم و انضباط به وسيله همكاري گروهي است كه با انتخاب اين روش مي توان فعاليت هاي سازمان يافته اي را براي پرورش و تقويت حس نظم و انضباط در برنامه ريزي روزانه گنجاند. امتياز اين گونه تشكيلات آموزش غيركلامي و تهيه برنامه و ايجاد مقدمات آموزش بدون توجه به ساختار كلاس است. براساس دست يافته هاي متخصصين تعليم و تربيت، انضباط از موارد اكتسابي است و نقش محيط و چگونگي آن در تاثيرپذيري افراد در امر انضباط در سنين مختلف غيرقابل انكار است. بنابراين ضرورت آموزش نظم به كودكان در سنين مختلف از همينجا دريافت مي شود. اما اين كه چه نوع آموزشي، با چه سبكي، توسط چه كسي، براي چه كسي و در چه نوع محيطي آموزش داده شود، مواردي اند كه قبل از هر گونه اقدامي لازم است مورد توجه قرار گيرند.
    اصول انضباط به گفته وبستر (Webster) «استدلال»، «احترام» و «ارتباط» است. (كه در انگليسي به 3R معروفند Reason respect relevance) بدين معني كه انضباط بايد منطقي (قابل استدلال) باشد و دانش آموزان نيز همين تعبير و تفسير را از آن داشته باشند. اين انضباط مي بايد يكي از مهم ترين ارزش هاي اجتماعي يعني احترام به افراد را منعكس نمايد و اقدامات انضباطي كه معلمان خواهان آن هستند بايد به اعمالي كه منجر به رفتارهاي انضباطي مي شود ارتباط داشته باشد. مجريان امر آموزش در اجراي اين اصول بايد به اين نكات توجه داشته باشند:
    1- مطمئن شوند كه همه دانش آموزان قواعد و استانداردها و دلايل وجودي آن را مي شناسند.
    2- نقض قاعده از سوي دانش آموزان براي اولين بار بايستي به دادن اخطار، بحث درباره راه هاي ديگر رفتار كردن و روشن كردن پيامدهاي نقص مكرر قواعد منجر شود.
    3- بايد سعي شود علل زيربنايي بي انضباطي و يا بدرفتاري را كشف كنند. (در اين مورد در ادامه بيشتر سخن خواهيم گفت.)
    4- هر وقت ميسر شد، راجع به بد رفتاري و بي انضباطي دانش آموزان بطور خصوصي با آنان صحبت كنند.
    5- از تحقير و تمسخر كه به تحقير در انظار عمومي منجر مي شود اجتناب شود.
    6- وقتي هريك از مجريان اشتباهي را مرتكب مي شوند بايد عذرخواهي كنند.
    7-تنبيه بايد متناسب با جرم باشد. براي تخلف هاي جزيي نبايد تنبيه هاي سخت بكار گرفته شود.
    8- كار كلاسي و تكاليف اضافي، آزمون هاي تحصيلي و فعاليتهاي ديگر مربوط به مدرسه را هرگز به عنوان تنبيه بكار نبريد.
    چنان كه در بالاگفته شد، مجريان براي آموزش نظم بايد با توجه به علل زيربنايي و بي انضباطي و بدرفتاري عمل كنند علل عمده بي انضباطي را مي توان به سه دسته تقسيم كرد:
    الف- علل رواني: ميل به آزادي، ميل به بازي و حركت، ميل به خودنمايي و اظهار وجود، نفهميدن يا زود فهميدن مطالب درسي، وجود اختلاف رفتاري در دانش آموزان، عدم علاقه و انگيزه، خستگي، بي محبتي و عدم توجه، سرخوردگي، مقررات بي جا و نامناسب، عدم ثبات در مقررات، عدم هماهنگي بين مقررات، مشخص نبودن انتظارات مدرسه از دانش آموزان و از اين قبيل.
    ب- علل جسماني: ضعف يا نقص جسمي دانش آموز مي تواند باعث بي انضباطي شود. بنابراين در نظر گرفتن وضعيت جسماني دانش آموزان در طرح آموزش نظم، ما را به انعطاف پذيري در تهيه برنامه آموزشي مربوطه ملزم مي كند.
    پ- علل اجتماعي: مي توان اين دسته از عوامل را به سه بخش زير تقسيم كرد:
    ¤ خانواده: دانش آموزان از ابتدا راه و رسم زندگي و رفتارهاي مطلوب و نامطلوب را با تقليد از والدين خود فرا مي گيرند و آنچه را در خانواده ياد مي گيرند در مدرسه بروز مي دهند.
    ¤ مدرسه: عوامل مربوط به فضاي فيزيكي مدرسه، كلاس درس، كاركنان ستادي به ويژه معلمان مي تواند نقش عمده اي در بي نظمي يا برقراري نظم و انضباط داشته باشد. تا جايي كه اگر دانش آموزان به معلم خود علاقه نداشته باشند، انضباط وجود نخواهد داشت.
    ¤ جامعه: عواملي چون ناهنجاري ها، رفتارهاي منفي افراد، بيكاري تحصيلكرده ها و نگرش منفي مردم به تحصيل موجب ياس و نااميدي دانش آموزان مي شود و زمينه را براي بروز رفتارهاي نامناسب آنان فراهم مي كند.
    توجه به اين عوامل و درنظرگرفتن آن درتهيه برنامه هاي آموزشي بسيار حائز اهميت است. همچنين ترتيب دادن برنامه هاي خاص براي خانواده ها مي تواند ضريب موفقيت آموزش نظم را بالاببرد.
    اما آنچه جان كلام را به مجريان ادا مي كند، وصيت امام علي(عليه السلام) و تاكيد و سفارش به تقوا قبل از بيان نظم در امور است. تا تقواي الهي نباشد نظم امر صورت نمي گيرد. اين كه حضور خداوند چقدر در زندگي مان احساس مي شود قبل از هرچيز بايد توسط خود مربي مورد توجه و بررسي قرارگيرد. نكته مهم ديگر در «نظم امركم» استفاده از ضمير «كم» است. يعني نظم امرتان نه نظم امر ديگران. يعني هركس پس از رسيدن به مرحله تقواي الهي وصيت شده به امر خودش رسيدگي كند و آن را نظم ببخشد. و اين مرحله دوم خودسازي مربي است و درهمين حين است كه او كار آموزش نظم را به اجرا درآورده. بله او مدتهاست كه در حين بررسي ضمير خود و در راه رسيدن به تقواي الهي، به طور ناخودآگاه يا آگاهانه كار آموزش را شروع كرده است.
    


 روزنامه كيهان، شماره 19075 به تاريخ 14/2/87، صفحه 7 (اجتماعي)

maryam بازدید : 33 یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

نایب رئیس کمیسیون بهداشت:

نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس گفت: اجرای طرح پزشک خانواده در استان‎های توسعه‎یافته به حوزه سلامت کشور آسیب می‎رساند.

 

علی کائیدی در گفت‎وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه لرستان، افزود: اجرای طرح پزشک خانواده در استان‏‎های توسعه‎یافته به حوزه سلامت کشور آسیب می‎رساند.

 

وی ادامه داد: باید طرح پزشک خانواده ابتدا در یک استان به صورت پایلوت اجرایی و پس از پایش، بررسی‎ها و آنالیز کارشناسی و ایجاد ردیف اعتباری در کل کشور اجرایی شود.

 

این نماینده تصریح کرد: اجرای طرح پزشک خانواده مطالبه مردم است و باید در استان‎های کمتر توسعه‎یافته اجرا شود نه اینکه در 8 استان برخوردار توسعه‎یافته اجرایی شود.

 

کائیدی بیان کرد: برای اجرای طرح پزشک خانواده در سال گذشته 6 میلیارد تومان در نظر گرفته شد که متأسفانه محقق نشد و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید به این مهم توجه ویژه داشته باشد.

maryam بازدید : 20 یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

3 یار ایرانی امام باقر(ع)، از خراسان تا اصفهان

«محمد بن اسحاق»، محدث و اولین سیره‌نویسی است که زندگانی پیامبر اکرم(ص) را به رشته نگارش درآورده است. این یار امام باقر و امام صادق(ع) احادیث زیادی را از بر بود و به همین دلیل او را «امیر المحدثین» نامیده‌اند.

خبرگزاری فارس: 3 یار ایرانی امام باقر(ع)، از خراسان تا اصفهان

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، امام باقر(ع) با تأسیس اولین دانشگاه اهل بیت شاگردان و اصحاب بسیاری را تربیت کرد و صدها فارغ‌ التحصیل در موضوع‌های گوناگون به جامعه عرضه کرد.

شیخ‌الطائفه (شیخ طوسی) در رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمدباقر(ع) را 462 نفر مرد و 2 زن دانسته که در میان آن‌ها برخی از نظر اعتبار و وثاقت و ملازمت با امام باقر(ع) را داشتند.

در این میان عده‌ای از ایرانیان افتخار شاگردی و ملازمت با امام محمدباقر(ع) را داشتند که به مناسبت سالروز ولادت سراسر نور باقر آل‌محمد(ص) به معرفی «3 تن از اصحاب ایرانی امام باقر(ع)» نوشته سید حسن قریشی می‌پردازیم:

*حمّاد بن ابی سلیمان/یار اصفهانی امام باقر(ع)

ابو اسماعیل حمّاد بن ابی سلیمان از ایرانیان مقیم کوفه است، پدرش فرمانروای اصفهان بود که در جریان فتح آن شهر در زمان خلیفه دوم به دست ابوموسی اشعری به همراه خانواده اسیر شد و سپس در حضور خلیفه دوم، اسلام آورد.

وی از جمله 10 موالی بود که معاویه در جریان جنگ صفین به ابوموسی اشعری بخشید و ابوموسی او را به پسرش ابراهیم داد و ابراهیم او را آزاد کرد و سپس پدر حمّاد در کوفه ساکن شد، ابوسلیمان در کوفه به زندگی جدید خود پرداخت و فرزندش را به تحصیل علم و دانش گمارد؛ به طوری که حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور کوفه قرار گرفت.

حمّاد پس از کسب علوم مقدماتی وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق(ع) شد و به حدی در کسب دانش پیش رفت که دانشمندان اسلامی از وی به عنوان امام، مجتهد، فقیه، جواد و کریم یاد کرده‌اند و او را به کثرت حدیث توصیف کرده‌‌اند.

ابن سعد از حمّاد بن زید نقل می‌کند: حمّاد بن ابی سلیمان به بصره مسافرت کرد، پس از بازگشت، از وی پرسیدند: بصریان را چگونه یافتی؟ گفت: آنان شاخه‌ای از اهل شام هستند که در نزدیکی ما فرود آمده‌اند.

حماد بن زید می‌افزاید: یعنی آنان درباره علی(ع) چون ما نیستند.

سید محمد امین این گفتار حمّاد را نشانه تشیع او می‌داند؛ به جهت اینکه بصریان از امیرمؤمنان(ع) روی گردان و اهل کوفه، شیعه آن حضرت بودند، حمّاد پس از خدمات زیادی که در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 قمری و در کهولت سن وفات یافت.

*داوود بن ابی‌هند سرخسی؛ یار خراسانی امام باقر(ع)

داوود بن ابی عذافر قشیری سرخسی، اصالتاً خراسانی و اهل سرخس است، ذهبی زادگاه وی را شهر مرو می‌داند و چون داوود مدتی در بصره اقامت داشته به بصری نیز شهرت یافته است، نام پدرش دینار بن عذافر، معروف به ابی هند است، داوود چون پدرش مولای زنی از قشیری‌ها بود، به این جهت به قشیری نیز شهرت دارد.

داوود از طریق خیاطی یا فروش خز، گذران زندگی می‌کرد و در کنار آن به تحصیل علم و دانش نیز می‌پرداخت، او از اصحاب ایرانی امام محمدباقر(ع) است، مامقانی اظهار می‌دارد که وی باید امامی مذهب باشد که صاحب «الذریعه» و «اعیان الشیعه» به امامی بودن و تشیع او تصریح کرده‌اند.

داوود در علم تفسیر از علمای مشهور عصر بود، او تفسیری معروف به تفسیر «ابن ابی هند» داشت که اثری از آن نمانده است، علاوه بر آن، او فقیهی کامل بود که از دوران جوانی در زمان حسن بصری فتوا می‌داد.

حماد بن زید می‌گوید: در فقه احدی را برتر از داوود ندیدم، علمای اهل سنت داوود را از راویان موثق به شمار می‌آورند و علامه امینی وی را فردی دانسته است که همگان در ثقه بودنش اتفاق نظر دارند.

داوود علاوه بر شهرت علمی، در زهد و تقوا نیز شهره بود، او چهل سال پنهان از دیگران، روزه گرفت؛ بدین ترتیب که به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذای خود را بر می‌داشت و به دنبال کسب روزی بیرون می‌رفت؛ ولی در بین راه، آن را به فقرا می‌داد و شب هنگام به خانه بر می‌گشت و افطار می‌کرد.

یکی از کارهای او، نصیحت به جوانان است. محمد بن ابی عدی در حکایتی از دوران جوانی خود می‌گوید: روزی داوود به ما رو کرد و گفت: ای جوان‌ها! برایتان از مطلبی خبر می‌دهم که شاید برای برخی مفید باشد، خردسال که بودم به بازار می‌رفتم و هنگامی که آهنگ بازگشت به منزل می‌نمودم، با خود شرط می‌کردم که تا رسیدن به فلان مکان، ذکر خدای تعالی بگویم و چون به آن مکان می‌رسیدم تا مکان بعدی همین کار را تکرار می‌کردم تا آنکه به منزل می‌رسیدم، مرگ داوود در سال 140 قمری در راه مکه اتفاق افتاد.

*محمد بن اسحاق؛ نخستین کسی که سیره پیامبر(ص) را نوشت

محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار (ابوعبدالله) از موالیانی است که پدرانش مسیحی بودند و یسار بن خیار یا یسار بن کوتان از مسیحیانی بود که در «نفیره»، روستایی در حوالی عین التّمر زندگی می‌کردند و این منطقه، جزو ایران و از نواحی تابعه عصر ساسانی بود، خالد بن ولید پس از فتح این نواحی، یسار را همراه چهل تن دیگر به اسارت گرفت و به مدینه برد، یسار پس از ورود به مدینه، مولای فیس بن مخرمه شد.

یسار، سه پسر به نام‌های اسحاق، موسی و عبدالرحمن داشت که هر سه از محدثان و راویان حدیث بودند، اسحاق با دختر یکی از موالی ازدواج کرد که حاصل آن، سه پسر و یکی از آن‌ها محمد بود.

محمد در سال 80 یا 85 قمری در مدینه متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر که مرکز عمده حدیثی بود، گذراند، وی سپس در 30 سالگی برای بهره‌گیری از اخبار سیره‌نویسان، به مصر رفت و پس از پیروزی عباسیان بر امویان، به عراق آمد و مدتی در کوفه و ری اقامت گزید.

در زمان خلافت منصور، کتاب معروف خود «مغازی» را تألیف کرد و در میان مردم کوفه و سایر مناطق منتشر ساخت، کتاب سیره او اولین سیره نسبتاً جامعی است که به دلیل نظم منطقی موجود در آن، به عنوان نخستین کار اصیل در این زمینه شناخته شده است.

محمد بن اسحاق، محدث و اولین سیره نویسی است که زندگانی پیامبر اکرم(ص) را به رشته نگارش درآورده است، شیخ طوسی و برقی او را در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) نام برده‌اند و برقی پدرش اسحاق را نیز از اصحاب امام باقر(ع) دانسته است.

*یار ایرانی امام باقر(ع) که لقب «امیر المحدثین» گرفت

ابن اسحاق زمانی که در مدینه بود، به شیعه بودن متهم شد و چون در کتابش، روایات «و انذر عشیرتک»، «حدیث غدیر»، حدیث بلند «الجنان و النوق» را از امام باقر(ع) و دیگر احادیث را در اثبات خلافت علی (ع) نقل کرد، به تشیع متهم شد و حتی علمای اهل سنت، از جمله «خطیب بغدادی» او را به تشیع متهم کردند، با این وجود شیخ طوسی او را از دوستداران و عاشقان اهل بیت(ع) می‌دانند.

ابن اسحاق، حافظه بسیار قوی داشته و احادیث زیادی را حفظ بوده است و به خاطر حافظه بی‌مانند، او را «امیر المحدثین» خوانده‌اند، او با نوشتن سیره یا مغازی، سنت و احادیث پیامبر(ص) را حفظ و در اختیار مسلمانان قرار داد.

وی برای جمع‌آوری اخبار، به بصره، کوفه، مصر، بغداد و ری سفرهای طولانی کرد، به جز کتاب مغازی یا سیره، چند کتاب به او منسوب است، از جمله: الفتوح، سیر العرب، اخبار صفین و حدیث المعراج و الاسراء، محمد بن اسحاق عاقبت در سال 151 قمری در بغداد درگذشت و در مقابر خیزران دفن شد.

maryam بازدید : 23 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

تبيين "اصلاح الگوي مصرف" در کلام قران , امام علی و مقام معظم رهبري "دام ظله"


ضرورت اصلاح الگوی مصرف:
«ما بايستي الگوي مصرف را اصلاح کنيم، بايستي به سمت اصلاح الگوي مصرف حرکت کنيم، مسئولين کشور در درجة اول و اشخاص و شخصيت‌ها در رتبه‌هاي مختلف اجتماعي و آحاد مردم از فقير و غني بايستي به اين اصل توجه کنند که بايد الگوي مصرف را اصلاح کنند».
(پيام نوروزي سال 1388)


«يك اقدام اساسى در زمينه‏ى پيشرفت و عدالت، مسئله‏ى مبارزه‏ى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگيرى از ولخرجى‏ها و تضييع اموال جامعه است».
(سخنراني در مشهد مقدس فروردين 88)

اسراف به عنوان معضلي ملي:

«مصرف گرايي براي جامعه بلاي بزرگي است. اسراف روز به روز شکاف هاي طبقاتي بين فقير و غني را بيشتر مي کند».
(خطبه‌هاي نماز عيد فطر سال 81)


«مصرف‌گرايي به صورت اسراف يکي از بيماري‌هاي خطرناک هر ملتي است».
(سخنراني شيراز ارديبهشت 87)


«اين که مي‌بينيد برخي دولت هاي خارجي چندين سال است که ما را تهديد مي‌کنند که تحريم مي‌کنيم، به خاطر اين است که چشم اميدشان به همين خصوصيت منفي ماست».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

موارد اسراف:

«در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت ميگيرد. تجمل‏گرائى‏ها، چشم و هم‏چشمى‏ها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاى غير لازم خريدن؛ اينها از موارد اسراف است».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)


«اسراف فقط در زمينه‏ى فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود... اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مى‏افتد».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

معناي صرفه جويي:

«صرفه‏جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه‏جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد».
(سخنراني مشهد مقدس فروردين 88)

اصلاح الگوي مصرف از ديدگاه آيات و روايات
قرآن کريم:

«کُلُوا وَ اشرَبُوا و لاتُسرِ فُوا : بخوريد و بياشاميد و زياده‌روي نکنيد».
(سوره عراف، 31)


رسول اکرم (ص): «هر کس نابجا مال و امکانات را مصرف کند، اسراف کرده است».
(الحياه، ج 4، ص 231)


امام علي(ع):
«اسراف و تبذير يعني صرف مال و ثروت در غير موضعي که براي آن ضرورت دارد».
(نهج‌ البلاغه، خطبه 126)


«اسراف به نابودي امکانات زيادي مي‌انجامد».
(الحياه ج4 ص 256)


«تدبير خوب، ثروت و مال اندک را زياد و تدبير بد مال بسيار را نابود مي‌کند».
(غرر الحکم ودرر الکلم ، ج1 ص 356)

 

تعاريف و مفاهيم علمي - مقايسة مصرف در ايران و جهان

مصرف (Consumption):

به معناي استفاده و کاربرد کالاها و خدمات براي رفع نيازهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است.

الگوي مصرف (Consumption Pattern):
رابطه نوع رفتار افراد با منابع و اموال تحت اختيار شان مي‌باشد که داراي سه مولفه اساسي «انگيزه»، «رفتار و قواعد رفتار» و «محدوديتهاي نهادي و فردي» است.

اصلاح الگوي مصرف:
انطباق الگوي مصرف جامعه با موازين ديني، عقلي و منطقي به طوري که در آن حد کمي و کيفي مصرف، شايسته و مبتني بر منافع ملي باشد.

ابعاد مصرف:
چه چيزي مصرف شود؟
چقدر مصرف شود؟
کي مصرف شود؟
کجا مصرف شود؟
چگونه مصرف شود؟
توسط چه کسي مصرف شود؟

مقايسة مصرف در ايران و جهان:
1
. سرانه مصرف برق در ايران 3 برابر ميانگين جهاني است. متوسط مصرف جهاني برق در دنيا براي مشترکان خانگي، 900 کيلووات ساعت است. اين ميزان در ايران 2900 کيلووات در ساعت است.
2. مصرف سرانه انرژي در ايران به ازاي هر نفر، بيش از پنج برابر مصرف سرانه اندونزي با 225 ميليون نفر جمعيت، دو برابر چين با يک ميليارد و 300 ميليون نفر جمعيت و چهاربرابر هند با يک ميليارد و 122 ميليون نفر جمعيت است.
3. مصرف انرژي هر 10 سال يکبار در ايران دوبرابر مي‌شود.
4. ايرانيان 70درصد بيش از الگوي جهاني آب مصرف مي‌کنند.
5. سرانه مصرف گاز ايران در رتبه سوم جهاني است.
6. بالاترين نرخ مصرف نان جهان متعلق به ايران است. سرانه مصرف نان در ايران حدود 160 کيلوگرم، در کشورهاي اروپايي مثل فرانسه 56کيلوگرم و آلمان 70 کيلوگرم است.
7. مصرف سرانه شکر در ايران 3 کيلوگرم و مصرف سرانه روغن 5/4 کيلوگرم بالاتر از ميانگين مصرف جهاني است.

مقايسه مصرف برق در بخشهاي مختلف در ايران (ميليون کيلووات ساعت)

اهداف و ضرورت هاي اصلاح الگوي مصرف
1. اصلاح فرهنگ مصرف بي رويه به مثابه پديده نکوهيده، غيرفرهنگي و ضدتوسعه در عرصه‌هاي مختلف
2. جلوگيري از هدر رفتن و اتلاف منابع مهم کشور بويژه در حوزه منابع تجديدناپذير
3. تخصيص بهينة منابع و دستيابي به اقتصاد قويتر، رشد افزونتر و توسعه فراگير و پايدار
4. کاهش هزينه‌ها در سطوح مختلف و کاهش وابستگي به ويژه به درآمد نفت
5. ايجاد بستر مناسب براي بسط عدالت و کاهش فاصله بين طبقات مختلف جامعه
6. ايجاد بستر مناسب براي دستيابي به اهداف تعيين شده در سند چشم انداز بيست ساله کشور

مقايسه مصرف گاز طبيعي در ايران با چند کشور جهان(ميليارد متر مکعب در روز)

maryam بازدید : 26 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مهندسي فرهنگي در سيره نظري و عملي شهيد مطهري (ره)

متفكر شهيد استاد مطهري به عرصه هاي متنوع علمي پرداخته و از فلسفه محض تا فلسفه دين، فلسفه اخلاق، معرفت شناسي، انسان شناسي، فلسفه تاريخ، فلسفه علم الاجتماع، دين پژوهي، عرفان و الهيات در آثار خود مورد كاوش و بررسي قرار داده است و توانسته است در مقام يك متكلم بصير و مطلع و دانشمند بسياري از پرسش هاي فكري را عالمانه پاسخ دهد و تشنه كامان وادي معرفت را راه بنمايد.

استاد مطهري به اين موضوع اشاره كرده است:

«نوشته هاي اين بنده برخي فلسفي، برخي اجتماعي، برخي اخلاقي، برخي فقهي، برخي تاريخي است با اينكه موضوعات اين نوشته ها كاملاً با يكديگر مغاير است، هدف از همه اينها يك چيز بود و بس. دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است، حقايق اين دين تدريجاً در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسي گريز گروهي مردم، تعليمات غلطي است كه به اين نام داده مي شود.»(1)

حضرت امام خميني (ره) درباره استاد شهيد فرمودند:

«مرحوم آقاي، مطهري يك فرد بود، جنبه هاي مختلف در او جمع شده بود، و خدمتي كه به نسل جوان و ديگران مرحوم مطهري كرده است، كم كسي كرده است. آثاري كه از او هست، بي استثنا همه آثارش خوب است؛ و من كس ديگري را سراغ ندارم كه بتوانم بگويم: بي استثنا آثارش خوب است. ايشان بي استثنا آثارش خوب است، انسان ساز است... مطهري در طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود... آثار قلم و زبان او بي استثنا آموزنده و روانبخش است، و مواعظ و نصايح او - كه از قلبي سرشار از ايمان و عقيدت نشات مي گرفت براي عارف و عامي سودمند و فرح زاست. من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مي كنم كه كتابهاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه هاي غيراسلامي فراموش شود.»

استاد فرزانه و انديشمند گرانمايه به عنوان متفكري دردمند و عالم به مقتضيات زمان، در طول حيات فكري خود تلاشهاي فراواني در حوزه احياي دين، آسيب شناسي ديني و آسيب شناسي عقايد ديني و زدودن تحريفات از معارف و مفاهيم ديني نمود. استاد شهيد در اين خصوص چنين مي فرمايند:

«اين بنده از حدود بيست سال پيش كه قلم به دست گرفته، مقاله يا كتاب نواشته ام تنها چيزي كه در همه نوشته هايم آن را هدف قرارداده ام حل مشكلات و پاسخگويي به سؤالاتي است كه در زمينه اسلامي در عصر ما مطرح است.»

متفكر شهيد بيشترين فعاليت احياگرانه خويش را در حوزه احياي دين انجام داد و در طول حيات پربركت خود كوشش نمود تا مفاهيم و معارف ديني را مهندسي فرهنگي كرده و آنها را از شكل مسخ شده در آورده و به شكل درست و معقول به جامعه بخصوص نسل جوان و تحصيل كرده عرضه نمايد.

استاد در اين خصوص چنين مي فرمايند :

«توحيد ما مسخ شده است، نبوت ما مسخ شده است، ولايت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قيامت كم و بيش مسخ شده است، تمام دستورهاي اصلي اسلام در فكر ما همه تغيير شكل داده است. در دين صبر هست، زهد هست، تقوي هست، توكل هست، تمام اينها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است.»(2)

«افرادي مانند من كه با پرسشهاي مردم درباره مسائل مذهبي مواجه هستيم كاملا اين حقيقت را درك مي كنيم كه بسياري از افراد تحت تأثير تلقينات پدران و مادران جاهل و مبلغان بي سواد افكار غلطي در زمينه مسائل مذهبي در ذهنشان رسوخ كرده است و همان افكار غلط اثر سوء بخشيده و آنها را درباره حقيقت دين و مذهب دچار ترديد و احيانا انكار كرده است. از اين رو كوشش فراواني لازم است صورت بگيرد كه اصول و مباني مذهبي به صورت صحيح و واقعي خود به افراد تعليم و القا شود. اين بنده شخصاً سالها است كه اين مطلب را احساس كرده ام وظيفه خود دانسته ام كه فعاليتهاي مذهبي خود را تا حدودي كه توانايي دارم در راه تعليم صحيح و معقول مفاهيم ديني و مذهبي متمركز كنم. تجربه نشان داده كه اين گونه فعاليتها بسيار ثمربخش است.»(3)

حوزه هاي فعاليت هاي فكري

مجموعه تلاشهاي فكري متفكر شهيد استاد مطهري در حوزه تفكر ديني را مي توان اين گونه تقرير كرد:

الف- آسيب داني و توليد تئوري هاي ديني مبتني بر منابع اصيل اسلامي.

ب- آسيب شناسي و كارشناسي عميق معارف و مفاهيم ديني.

ج- تبيين و آسيب درماني از معارف و مفاهيم ديني.

د- تفكيك انديشه هاي التقاطي از حوزه معارف و مفاهيم ديني.

ه- مقابله با آراء و انديشه هاي متحجرين.

و- تنوير و تعميق انديشه اسلامي در محافل خاص و عام.

ز- تعليم و تربيت و كادرسازي نيروي انساني كارآمد در عرصه شبكه تفكر ديني.

انديشمند فرزانه استاد شهيد مطهري در سه جبهه فعاليتهاي گسترده در راستاي اصلاحات و مهندسي تفكر ديني برپايه مباني و اصول اسلام ناب محمدي(ص) داشتند:

مبارزه در جبهه اول

«استاد مطهري در جبهه مبارزه با رژيم، سرسختانه و دائمي بود و براساس شرايط، شيوه خود را تغيير مي داد چنانچه سازمان اطلاعات و امنيت كشور او را يك روحاني افراطي و بدگو مي دانست كه مترصد فرصت بود تا به دستگاه ضربه بزند. اين فرصت طلبي همان هوشياري انقلابي و مبارزه منطقي بود؛ در تمامي مراحل زندگي نسبت به رژيم سلطنتي بدبين و معترض بود.وقتي مطهري توفيق رژيم پهلوي را در ايجاد مراكز فحشا، مبارزه با حجاب، سوق دادن جامعه به سمت زندگي مصرفي غربي و تبليغات شديد عليه احكام مسلم اسلامي مشاهده كرد، متوجه اين واقعيت شد كه عوامل و ريشه ها در عمق جامعه نهفته است و مبارزه با تمامي اين نمادها زماني موفقيت آميز خواهد بود كه يك مبارزه حساب شده و اصولي با زيربناي فكري و فلسفي عليه فرهنگ مسلط غربي طرح ريزي شود؛ بايد ريشه ها را هدف قرارداد؛ از جايي به دشمن ضربه زد كه دارد ضربه مي زند. يقينا اسلام زدايي محمدرضا با رضاشاه تفاوتهاي آشكار داشت، لذا در مقام مقابله و دفاع نيز شگرد خاصي، آن هم براي زماني خاص ضرورت داشت. استاد مطهري در يك گفت وگوي دوستانه به آقاي هاشمي رفسنجاني گفته بود:

اين دفعه مثل گذشته نيست؛ مبارزه بسيار دشوار است؛ اينها رفته اند در جلد اصلاحات عميق اجتماعي و شعارهايي را مطرح كرده اند كه رد آن كار مشكلي است.»(4)

فصل جديد

«پس از اين دوران، فصل جديدي در زندگاني و مبارزات استاد مطهري آغاز مي شود. از طرفي قيام15 خرداد سركوب شده و امام خميني به خارج از كشور تبعيد شده اند و جمعيت مؤتلفه اسلامي نيز منقرض شده است و از طرف ديگر رعبي از سركوب آن قيام در دل مردم افتاده است. بايد به فكر زمينه چيني براي حركات بعدي بود: فرضاً قيام 15خرداد پيروز مي شد، ايدئولوژي مدوني براي اداره حكومت مهيا نبود و تعداد كافي افراد متدين و متخصص براي اداره كشور وجود نداشتند، و بعلاوه آگاهي مردم از اسلام راستين در حد مطلوبي نبود؛ پس بايد به تدوين ايدئولوژي اسلامي به زبان روز و به طور متقن و به كادرسازي براي نهضت اسلامي پرداخت؛ و اين چيزي بود كه استاد مطهري بيشتر و بهتر از ديگران از عهده اين كار برمي آمد. بايد چهره اسلام آن طور كه هست براي مردم نمايان شود، آنگاه خود مردم به سائقه حسن زيبايي دوستي فطري خود به سوي آن جذب خواهند شد و نهضت با بنيه فكري به انجام خواهد رسيد.»(5)

«فعاليت علمي استاد مطهري پس از مهاجرت از قم به تهران ابتدا به تدريس در مدرسه سپهسالار كه امروز به نام خود ايشان است- و مدرسه مروي مي پردازند و تدريس استاد در مدرسه مروي تا سه سال قبل از شهادت ادامه داشته است. مقدمه و پاورقي بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 به پايان رساند، و شرح جلد دوم آن را نيز در سال بعد به انجام مي رسانند. با اينكه بيش از سي وهفت سال از تأليف اين كتاب مي گذرد، گردش ايام از طراوت بيان و استحكام منطقي آن، چيزي نكاسته است. جلد سوم اين كتاب نيز در سالهاي بعد، از چاپ خارج مي شود. تأثير اين كتاب در خنثي كردن تبليغات ماركسيستي حزب توده در آن زمان- كه در اوج اقتدار خود بود- و به طور كلي تأثير آن در نجات مبارزان از افكار مادي تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن، به كسي پوشيده نيست.

احسان طبري، ايدئولوگ حزب توده كه در اواخر عمر خود ماركسيسم را مردود اعلام كرد و به اسلام گرايش پيدا نمود، در مصاحبه اي اين تغيير ايدئولوژي خود را نتيجه مطالعه آثار استاد مطهري خصوصا اصول فلسفه و روش رئاليسم دانست.»(6)

«استاد شهيد از سال 1334 فعاليت علمي خود را در دانشكده الهيات و معارف اسلامي شروع نموده، و كار تعليم و تدريس را در آنجا عليرغم مشكلاتي كه از ناحيه رژيم شاه و برخي استادان وابسته براي ايشان به وجود مي آمد به مدت بيست و دوسال ادامه مي دهد.»

مبارزه در جبهه دوم

«دومين جبهه مبارزه استاد مطهري، سنگر بسيار دشوار و پيچيده متحجرين بود. جنگيدن در اين جبهه و كسب پيروزي و موفقيت، به ظرافتهاي خاص و هنرمندانه بستگي داشت. از آنجا كه اين جريان از درون افراد مؤمن به اسلام رشد مي كند، مبارزه با آن سخت ظريف و پيچيده است. جبران تهمتي كه فرد از اين ناحيه متحمل مي شود، بسيار زمان بردار است. اسلام اگر صرفاً در ادعيه و عبادات خلاصه شود و فاقد روحي اجتماعي و سياسي باشد، نمي تواند مدعي دين كامل و جامع خداوند باشد.

استاد مطهري(ره) به هنگام بحث درباره اصلاحات حوزه در كنار امام خميني(ره) بودند اما نفوذ جريان اسلام سنتي اجازه نداد تا طرح مذكور پياده شود و با شكست مصلحين، امام خميني منزوي شد و استاد مطهري(ره) نيز راهي تهران شد. مطهري از همان آغاز به فضل و عنايات خاص الهي، ديدگاهي روشن و ناب نسبت به اسلام داشت. با آنكه خود فردي بسيار عابد و زاهد و ملتزم به احكام اسلامي بود، ولي هيچ وقت يك بعدي به مسائل ننگريست و يك بعدي نيانديشيد. از حالات معنوي و عبادي براي تكميل شخصيت الهي خود بهره مي جست. نيت پاك و خالصانه مطهري و ديگر ياران امام، جريان زلالي بود كه اجازه نداد اين حركت در جامعه شيعي شكل بگيرد و با پيرايش چهره اسلام از پيرايه ها و خرافات مانع دورشدن جوانان و سرخوردگي آنان از اسلام شدند. درعين حال اجازه ندادند نسل جوان مؤمن و كارآمد جذب اسلام سنتي شوند و با فعاليتهاي منطقي و حساب شده مجموعه آن روز روحانيون و روشنفكران، نسل انقلابي بيمه شدند و در خلال سالهاي ستم شاهي هرچه كه به زمان انقلاب نزديكتر مي شديم، جوانه هاي اين بذرافشاني خودنمايي مي كرد. ساواك درسال 1353 در يكي از گزارشهاي خود، بعد از آنكه مسجد «كرامت» به امامت آيت الله خامنه اي بسته شد، از واكنش استاد مطهري چنين گزارش مي كند: «يادشده از اينكه نمازجماعت سيدعلي خامنه اي را در مشهد تعطيل كرده اند، به شدت ناراحت شده و اظهار داشت همه مراكز حساس را كه اثري دارد مي بندند و دعاي ندبه كافي را رواج مي دهند. انسان متحير مي ماند چه كند و چه بگويد. وي گفت: سيدعلي خامنه اي از نمونه هاي ارزنده اي است كه براي آينده موجب اميدواري است و دراين مدت كوتاه در مشهد كارهاي پرثمري انجام داده كه يكي از آنها جمع كردن جوانان روشنفكر و بيدار بود.» (8)

استاد شهيد با قرارگرفتن در برهه اي خاص از وضعيت فرهنگي و اجتماعي ايران به نقش تاريخي و حساس خود در قبال هجوم فرهنگي غرب از يك سو و افكار التقاطي شرق ومتحجرين ازسوي ديگر، به خوبي ايفاي نقش كرد و چون خود يك فيلسوف بود، با مباني تفكرات انحرافي- به شيوه اي كاملا علمي و نقادانه- برخورد كرد. در يك نگاه كلي استاد مطهري به مسائلي توجه نمود كه درجامعه مطرح بودند و غالبا به شكل معما باقي مانده بود و خصوصا نسل جوان را دچار سردرگمي و تخريب مي كرد. استاد شهيد در اين خصوص مي فرمايد:

«مهمتر از اينكه طرحي براي اين نسل تهيه كنيم، اين است كه اين فكر در ما قوت بگيرد كه مسئله رهبري و هدايت از لحاظ تاكتيك و كيفيت عمل در زمانهاي متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت، فرق مي كند و ما بايد اين خيال را از كله خود بيرون كنيم كه نسل جديد را با همان متد قديم رهبري كنيم.» (9)

«مسائل رهبري با روان بشر سرو كار دارد، جلب همكاري روانها و به حركت درآوردن آنها به سوي هدفي مقدس و عالي مهارت و ظرافت فوق العاده اي مي خواهد. كار هر كس نيست. امروز پس از پيشرفتهاي حيرت انگيز روان شناسي و جامعه شناسي و بالاخره انسان شناسي، هنگامي كه سيره رهبري اولياء را مطالعه كنيم، مي بينيم بر دقيق ترين ملاحظات رواني و به اصول دقيق علمي رهبري منطبق است.» (10)

«حسينيه ارشاد با نام استاد شهيد مطهري پيوند خورده است. وي كه هدفي جز روشنگري نسل جوان درباره معارف اسلامي نداشت، به دنبال آن بود كه مؤسسه اي ايجاد كند تا پيام نو و نسل نو را در فضا و محيطي نو با هم آشتي دهد. به اين ترتيب، بحث مؤسسه تبليغاتي و فرهنگ حسينيه ارشاد كه مطابق با نيازها و آرمانهاي نسل جديد طراحي شده بود، درسال 1344 آغاز شد.» (11)

«هسته اصلي برخي از كتابهاي استاد شهيد مانند عدل الهي، خدمات متقابل اسلام و ايران و جاذبه و دافعه علي(ع) سخنرانيهايي است كه در حسينيه ارشاد ايراد شده است. همچنين بخش اعظم كتاب حماسه حسيني و كتاب گفتارهاي معنوي متن سخنرانيهاي استاد دراين مؤسسه است كه بعد از شهادت ايشان به چاپ رسيده است. (12)

 

مبارزه در جبهه سوم

«دوره تاريخي 1332- 1357 فصل مهمي در تاريخ معاصر ايران است. به دنبال شكست انديشه هاي مادي پس از كودتاي 28 مرداد، دوره تجديد حيات اسلامي آغاز مي شود. در يك چارچوب كلي سه جريان فكري عمده با قالب اسلامي براي حل مشكل جامعه تلاش مي كردند: جريان راست اصلاح طلب، جريان چپ التقاطي و جريان اسلام ناب.جريان هاي التقاطي راست كه به مراتب در بحثهاي علمي قوي تر بودند، سعي مي كردند با تطبيق علوم تجربي با قرآن و روايات، به دين يك رويكرد اجتماعي بدهند و خود نيز از اين موضع در مقام دفاع از دين برآيند.

استاد مطهري به عنوان برجسته ترين چهره اسلام ناب در عصري كه نيازمند مباحث عقلي و فلسفي بود، با شيوه اي بسيار شفاف و رسا، ضمن آن كه در جمع روشنفكران اين جريان حضوري دوستانه و وحدت آميز داشت، به تبيين مسائل پرداخت. دربين اعضاي نهضت آزادي، كانون مهندسي، مجالس مذهبي جبهه ملي و به طور كلي، محافلي كه در منازل اين افراد برپا مي شد، استاد مطهري حضور داشت و با احترام و خوشرويي وسعه صدر فراوان كه حاكي از تعادل روحي و ايمان بسيار محكم ايشان بود، برخورد مي كرد. از آنجا كه استاد مطهري به واقع يك شخصيت علمي بود، با اشتياق فراوان به دنبال سؤالات و شبهات بود و از هر مطلب تازه و جديد استقبال مي كرد.» (13)

«باري، دراين سالها تلاش بي وقفه استاد مطهري صرف تدوين ايدئولوژي اسلامي به عنوان يك مكتب و يك دستگاه هماهنگ فكري و صرف آشكار كردن چهره واقعي اسلام و زدودن زنگارهاي بدعت و خرافه اي مي شد كه در طول تاريخ بر چهره تابناك آن نشسته بود. در واقع استاد شهيد به دنبال آن چيزي بود كه در قيام پانزده خرداد كمبود آن احساس شد، يعني يك ايدئولوژي مدون و يك مكتب جامع به زبان روز و پاسخگو به شبهات جديد كه نهضت براساس آن به حركت خود ادامه دهد و انقلابيون به انحراف كشيده نشوند و پس از پيروزي نيز داراي برنامه باشند.(14)

«كتاب مسئله حجاب كه تاثير شگرفي در قبل و بعد از انقلاب اسلامي در جامعه ما داشته است، تفصيل و تدوين يافته سخنراني هاي استاد در انجمن اسلامي پزشكان در سال 48 است. كتابهاي علل گرايش به ماديگري، امدادهاي غيبي در زندگي بشر و سيري در نهج البلاغه نيز كه در اصل سخنراني هايي بوده اند در مجامع مختلف و بعدا توسط استاد شهيد تفصيل و تدوين يافته اند، درهمين سالها منتشر شده اند.» (15)

«كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم» كه مقدمه ها و پاورقي هاي آن به قلم استاد شهيد مطهري مي باشد، كتابي است در رد ماترياليسم در ايران و خنثي كردن فعاليتهاي گسترده حزب توده كه مي رفت پايه اعتقادات بسياري از جوانان اين سرزمين را ويران سازد.

كتابهاي مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام در مخدوش كردن سياست شوم رژيم شاه در دريدن پرده هاي عفاف و تحقير و تحريف قوانين اسلام در باب حقوق زن، نقش بسزايي داشته و بسياري از بانوان مسلمان را كه مي خواستند ضمن ادامه تحصيل، دين خود را نيز حفظ كنند از بن بست نجات داد و چه بسيار مي ديديم كه بانوان با حجاب كامل اسلامي در دانشگاه ها حاضر مي شدند و خط بطلاني بر تضاد تحصيل علم و دينداري مي كشيدند و با حضور خود جو نامطلوب دانشگاه ها را بهبود مي بخشيدند.» (16)

«كتاب علل گرايش به ماديگري نيز در زماني به نگارش درآمد كه جوانان كه مايه مسلمان ولي پرشور و انقلابي، مگس وار در تارعنكبوت انديشه هاي ماركسيستي گرفتار مي شدند و استاد براي آنكه راه را از چاه نشان دهند اقدام به نگارش آن كردند و گرچه آثار استاد از سوي رهبران منافقين بايكوت شده بود ولي اين كتاب نيز تاثيرات مثبت زيادي داشته و بسياري از جوانان را از ورطه هولناك ارتداد و گمراهي سياسي نجات داده است.» (17)

منبع:روزنامه کیهان

maryam بازدید : 21 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

مديريت در هر سازماني عبارت از هماهنگ‏سازی كوشش‏‏هاي افراد انسان و استفاده مؤثر از منابع براي تحقق اهداف سازمان است.

در سازمان‏هاي فرهنگي اين هدف‏‏ها مربوط به امور توسعه و تقويت و تعالي فرهنگي است؛ بنابراين منظور از مديريت در سازمان‏هاي فرهنگي، تحقق هدف‏‏ها و سياست‏هاي فرهنگي است.

مديريت فرهنگي را گاهي مترادف با مديريت به معناي اعم می‏توان تعريف نمود. در اين صورت مديريت فرهنگي عبارت از برنامه‏ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل امور و فعالیت‏هاي فرهنگي در چهارچوب اهداف مورد نظر است، اما مديريت فرهنگي به معني اخصِ آن گاهي بر يكي از كاركرد‏هاي فرهنگ از جمله كاركرد اطلاع رساني يا تبليغ، ترويج و يا آموزش تأكيد دارد كه در اين صورت می‏توان مديريت فرهنگي را با كاركرد آموزشي، برنامه‏ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل همه امور و فعالیت‏هاي مربوط به آموزش و پرورش ناميد.

همچنين اگر مديريت را مترادف با تصميم‏گيري و اجراي تصميم تعريف كنيم، مديريت فرهنگي عبارت خواهد بود از تصميم‏گيري در مورد يك سياست فرهنگي و اجراي تصميم‏ها در چهارچوب همان سياست.

اگر مديريت را « فرايند به کارگیری مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در برنامه‏ريزي سازماندهي، بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل براي دستيابي به اهداف سازماني براساس نظام ارزشي مورد قبول » بدانيم، می‏توان مديريت فرهنگي را فرآيند برنامه‏ريزي،سازماندهي، بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل مجموعه فعالیت‏هايي دانست كه هدف آن انتقال، تثبيت، ترويج و تكامل فرهنگي بر اساس نظام ارزشي مشخص با تمامي اجزا و عناصر آن است.

همچنين اگر فعاليت فرهنگي را در سطح سازمان‏هايي كه مسئوليت عمليات فرهنگي را بر عهده دارند، ايجاد، حفظ، ارتقا و تغيير رفتار بدانيم، بدون شك می‏توان گفت، سازمان فرهنگي در اين سطح وظيفه دارد مجموعه فعالیت‏هاي فرهنگي خود را به گونه‏ای مديريت و هدايت نمايد، تا به ايجاد، حفظ، ارتقا و ترويج باور‏ها، ارزش‏ها، هنجار‏ها و الگو‏هاي رفتاري صحيح در چهارچوب سياست‏هاي فرهنگي منجر شود.

 بر مبناي توضيحات بالا اين تعريف را می‏توان براي سازمان پذيرفت:

« سازمان عبارت است از هماهنگي معقول تعدادي از افراد كه براي تحقق هدف يا منظور مشتركي، از طريق انجام وظايف و برقراري روابط منظم و منطقي، به طور مستمر فعاليت می‏کنند.»

با توجه به توضيحاتي كه در مورد مفهوم فرهنگ، مديريت فرهنگي و سازمان ارائه كرديم، منظور از سازمان فرهنگي، فعاليت و عملي در يك موقعيت سازمان يافته، براي هماهنگي و هدايت امور فرهنگي در جهتِ هدف‏‏هاي معيّن است. مديران فرهنگي نيز كساني هستند كه نگرش، رفتار و عمل آنها در سازمان فرهنگي، جريان فرهنگي را هدايت و تحت تأثير قرار می‏دهند.

در تمام كشورها دو نوع مديريت فرهنگي وجود دارد:

يكي مديريت فرهنگي عمومي (دولتي) كه معمولاً در سه سطح مختلف ملي، منطقه‏ای و محلي وجود دارد. توزيع مسئوليت بين اين سطوح، معمولاً به ميزان تمركز گرايي يا تمركز زدايي قدرت سياسي بستگي دارد. ديگري، مديريت نهادها و انجمن‏هاي فرهنگي، صرف‌نظر از پايگاه اجتماعي، وظايف، اندازه و اهميت آنهاست.

می‏توان گفت مديريت فرهنگي دولتي در برگيرنده ابزاري براي پيشبرد يك راهبرد يا سياست فرهنگي در تمام سطوح است. اين ابزار در كشورهاي مختلف و برحسبِ سياست‏هاي مختلف، ممكن است ويژگي‏هاي متفاوتي داشته باشد. الگوهاي سازماني متفاوت مديريت فرهنگي را براساس معيارهايي همچون متمركز بودن يا غيرمتمركز بودنِ ساختار سياسي می‏توان به‌آساني از يكديگر متمايز نمود. به ‌علاوه در بسياري از كشورها وزارت كاملاً مستقلي با عنوان وزارت فرهنگ وجود ندارد و خدمات فرهنگي دولت در وزارتخانه‏هاي ديگر همچون وزارت آموزش و پرورش، اطلاعات، جوانان و ورزش و... انجام مي‏گيرد.

بنابراين مديريت فرهنگي، مفهوم جديد و نويني است كه طي سال‏هاي اخير در حوزه مديريت به منظور مواجهه با محيط‏هاي پيچيده‏ای بوجود آمده است كه سازمان‏هاي فرهنگي با آنها روبه‏رو هستند. اين امر به معناي نبود فرهنگ در جوامع پيشين يا نبود وجود فعالیت‏ها و برنامه‏هاي فرهنگي در پيشينه جوامع بشري نيست. اساساً از هنگامي كه بشر زندگي جمعي خويش را شروع كرده، با فرهنگ و فعاليت فرهنگي ارتباط داشته است، اما مديريت بر حوزه فرهنگ و مديريت فعالیت‏هاي فرهنگي به معناي خاص كه از اين واژه توضيح داده خواهد شد،

سابقه‌ ديرينه‏اي ندارد. اين ساخت نوين سازماني با تأكيد بر حل و فصلِ مسائل فرهنگي اساساً متوجه بر موضوعات پيچيدهاي است كه نياز به دانش و مهارت‏هاي متنوع دارد. اين امر معلولِ عللي است كه از جمله آنها می‏توان به موارد زير اشاره نمود:

1- نگرشي وجود دارد كه مي گويد فرهنگ در تار و پود اجزاي يك جامعه جريان دارد و از اين رو اگر هريك از بخش‏هاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي انجام دهند و مديريت در هر يك از حوزه‏هاي اقتصادي، سياسي، آموزشي و... كارآمد باشد، در حقيقت، موجباتِ بساماني فرهنگ آن جامعه و تعالي آن را فراهم شده است. در اين نگرش، فرهنگ، امري در عرض و متمايز از فعالیت‏هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، نظامي و... نيست، بلكه عينِ آنها است. از اين رو وجود مديريت خاصي به نام مديريت فرهنگي ضروري

نیست.

2- تا مدت‏هاي مديدي و حتي امروزه، مديريت آموزشي يا مديريت بر آموزش و پرورش در جوامع، تنها وظيفه آموزش را برعهده نداشته، بلكه فرهنگ پذيري، انتقال و تكامل فرهنگ نيز از كاركردها و وظايف اين مديريت بوده است. به همين سبب ازاين منظر، ديگر نيازي به مديريتي به نام مديريت فرهنگي احساس نمي‏شود.

3- عدم درك معني، مفهوم، نقش و كاركردهاي اساسي و بسيار مهم فرهنگ، و حاشيه‏اي و در درجه دوم تلقي كردن آن تا پيش از دهه1990 سبب شده بود تا اهتمام لازم براي ساماندهي به امور فرهنگي ايجاد نشود و ضرورتي براي طرح مديريت فرهنگي نباشد. حتي تا مدت‏ها پيش از اين جزء و عنصري از فرهنگ به جاي كليّت مفهوم آن تلقي مي‏شد. مثلاً فرهنگ را مترادف با روابط اجتماعي يا بخش هنر و ادبيات می‏دانستند، اما امروزه معناي وسيعي از فرهنگ مدّ نظر بوده و اين نگرش كاملاً متحول شده است. 

اهتمام به مديريت فرهنگي به عنوان يك مقوله جدّي مديريت، در اواخر قرون نوزدهم مطرح شد. در اين ميان، سازمان يونسكو بيشترين فعاليت را در اين زمينه انجام داده است. از سال 1970 به بعد، يونسكو، كنفرانس‏هاي بين دولتي متعددي در سطح جهاني و منطقه‏ای درباره سياست فرهنگي برگزار كرده است. يونسكو در تمام اين كنفرانس‏ها، موضوع مديريت فرهنگي را مطرح نمود و خواستار نهادي آموزشي براي تربيت كاركنان دارای صلاحيت در توسعه فرهنگي، به ويژه در رشته‏هاي برنامه‏ريزي و مديريت فرهنگي، پژوهش در زمينه‌ فرهنگ و ارتقای فرهنگ شده است. در نتيجه اين تلاش‏ها و آگاهي هرچه بيشتر دولت‏ها و جوامع به اهميت و نقش فرهنگ، امروزه ترديدي براي وجود نهاد يا نهادهايي كه عهده‏دار مديريت فرهنگي باشند، باقي نگذاشته است. اما همچنان اين موضوع به عنوان يك شاخه‌ خاص علمي چنانكه بايد و شايد، جاي خود را در حوزه علوم مديريتي باز ننموده است.

maryam بازدید : 21 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضعيف است؟

فردي عمل كردن و داشتن روحيه فردگرايي برخلاف تصور برخي اصلا موضوع مثبتي نيست بلكه جنبه اي منفي دارد. در واقع چون انجام فعاليت هاي گروهي نياز به فعاليت و هم فكري و همكاري گروهي دارد فردگرايي در آن آسيب و افت تلقي مي شود. بنابراين شايد از نقد شدن مي ترسيم كه به فعاليت جمعي تن نمي دهيم.
شايد هم هنوز درك نكرده ايم كه يدالله مع الجماعه و يا از ابتدا يادمان داده اند كه بايد به تنهايي موفق باشي و از همه جلو بزني تا جايزه بگيري و پيشرفت كني! تقصيري هم نداري چون تفكرات ليبراليستي وجودت را فراگرفته و تبليغ مي شود.
چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضعيف است؟ اين سؤال يكي از سؤالات كليدي و مهمي است كه رهبرمعظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در سفر مهرماه سال جاري خود به استان خراسان شمالي بدان اشاره فرمودند و ما نيز درگزارش امروز و فرداي كيهان با استفاده از نظر كارشناسان و صاحب نظران به دنبال يافتن پاسخي براي آن هستيم.
اثربخشي كار جمعي
هر فعاليتي اگر با مشاركت انجام شود اثربخشي آن چندين برابر كاري است كه به تنهايي انجام شده است. از فعاليت در يك توليدي پوشاك گرفته تا توليد يك قطعه سخت افزاري و... با ايده هاي نو و جديد و متنوع همچنين كار از زاويه هاي مختلف ديده شده و نتايج بهتري خواهد داشت.
گاهي هراس از نپذيرفتن مسئوليت، عدم همكاري يكي از افراد گروه در نيمه هاي راه فعاليت جمعي، عامل مهمي است كه جوانان را به كار فردي سوق مي دهد.
گاهي اوقات ممكن است فردي توانايي ها و استعدادهايش كمتر از گروهي باشد كه با آنها همكاري مي كند. از اين جهت كه توانايي كمتري دارد و قادر به رقابت با آنها نيست سعي مي كند براي جبران خلا خود به نوعي مانع از حركت بقيه شود. قطعا اين يك حركت مخرب است و چاره اي جز حذف وي البته در شرايطي كه واقعا راه حل ديگري نباشد، وجود ندارد.
فرهنگ سازي سنگ بناي كار جمعي
وقتي افراد قصد انجام كاري دارند بايد كنار هم و با هم كار كنند و احتياج به مداراي بيشتري است. افراد بايد به يك سطح رشد شناختي و عاطفي رسيده باشند تا بتوانند خود را به جاي ديگران قرار دهند و از ديدگاه ديگران موضوع را بررسي كنند.اين احتياج به رشد يافتگي دارد و البته پيش از آن فرهنگ سازي.
اگر در سازمان ها اتاق فكري وجود داشته باشد و افراد مختلف فكرهايشان را روي هم بريزند و از همه كارشناسان نظرخواهي شود بيشتر افراد به كار جمعي و تضارب آرا سوق داده مي شوند.
محمد قيوم دهقاني، كارشناس مسايل فرهنگي و نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي بهترين راهكار تقويت روحيه انجام كارهاي جمعي را فرهنگ سازي مي داند و اظهار مي كند: از طريق رسانه ها و تلويزيون و حتي كتاب هر چند كه افراد كتابخوان زيادي نداريم اما مي شود اين روحيه را تقويت كرد.
وي كه مخالف خلأ قانوني در اين ارتباط است در گفت وگو با گزارشگر كيهان مي گويد: تمام قوانيني كه در اين راستا نياز باشد فراهم است بلكه نهادها و سازمان هاي فرهنگي بايد وارد صحنه شوند. رسانه ها به ويژه تلويزيون كه مخاطب و نفوذ زيادي دارد مي تواند موثر باشد ولي اين موضوع بايد در ديد كلان تري هم ديده شود. از ديد مديريتي اگر نگاه كنيم فرديت و فردگرايي ها كم نيست حتي در سطوح كلان. در سازمان هاي مختلف مي بينيم كه يك نفر تصميم مي گيرد و آن ايده و فكر به بدنه سازمان تزريق مي شود البته آثار بيروني آن هم بعدا مشاهده مي شود. بنابراين رسانه ها مي توانند به اين موضوعات جهت مثبتي داده و به فعاليت هاي گروهي تشويق كند.
وي ادامه مي دهد: بايد خيلي آرام كتاب ها و مجلات كارشان را شروع كنند چون در يك مقطع زماني قابليت اثربخشي دارند. به هر حال فرهنگ سازي احتياج به يك برنامه گسترده دارد آن هم در همه سطوح. از همان بدو تولد فرزند خانواده سپس مدرسه و بعد از آن جامعه بايد كار خود را شروع كنند. كم كم اين فكر تزريق شود نه به صورت آرايشي و نمايشي كه كارنامه اي پر شود و شعاري عمل شود. كادر مدرسه بايد اين موضوع را باور كنند كه كار گروهي چه مزيت هايي دارد.
از كودكان آغاز كنيد
جلب توجه جوانان به كار جمعي مي تواند آثار بزرگي برجاي بگذارد.
به طور مثال خلاقيت در بازي هاي رباتيك و مشابه آن نشان دهنده اين است كه چند نفر به صورت مشترك و طي يك همكاري خلاقه و اثربخش توانسته اند قدم هاي بزرگي را بردارند و آن را در بعضي زمينه ها به خط توليد برسانند.
درحالي كه يكي از اين افراد اگر به تنهايي مي خواست كاري انجام دهد قطعا زمان بيشتري مي برد و هم اشكالات زيادي مي توانست به آن وارد شود. اما تصور كنيد يك فكر مي خواست اين چيزها را توليد كند. قطعا موفق نمي شد.
عباس قاضي ها، استاد دانشكده مديريت به گزارشگر كيهان مي گويد: «كليد اصلي در نظام آموزش است و از زمان كودكي و نوجواني بايد آغاز شود. براي تقويت تفكر كار جمعي بايد بسيج شد و نظام آموزشي بايد دست به كار شود.»
وي همچنين به مديريت مشاركتي اشاره دارد كه در جهان مورد توجه قرار گرفته و تصريح مي كند: «وقتي اين ضرورت در ديگر كشورها مهم تلقي مي شود بايد ما هم الگو بگيريم اما آموزش مسئوليت هاي جمعي و فعاليت هاي گروهي را ياد بگيريم. براي نهادينه كردن تفكر كار جمعي از كودكي آغاز كنيم كه از اركان اصلي است اما براي بزرگترها هم بايد دوره هايي اختصاص دهيم چون هنوز نيروي كار هستند و مي توانند نسل بعدي را بسازند.»
دكتر مجيد كاشاني، جامعه شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه عوامل متعددي را براي توسعه كار دسته جمعي مهم مي داند و مي گويد: «نياز مشترك نخستين عامل است برگرفته از بطن زندگي اجتماعي و شيوه هاي برطرف كردن خواست انسان ها كه معمولا با پيچيده شدن روابط اجتماعي جز از طريق تقسيم كار و انجام كار دسته جمعي ميسر نيست. شبكه ارتباطات اجتماعي كه بسياري از نهادها و سازمان ها كه مي توانند در زمينه تسهيل روابط بين آحاد يك جامعه نقش داشته باشند نيز جز با روحيه كار جمعي ميسر نمي شود.»
وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان به رسوخ خرافات اشاره و تصريح مي كند: «اضافه شدن خرافات مي تواند مانع يا تسهيل كننده كار جمعي باشد. مثلا اگر شريك خوب بود خدا هم براي خودش شريك قائل مي شد» و يا «به ديگران اعتماد نكن» و غيره در ميان افكار عمومي خودش يك عامل است.»
وي مي گويد: «يكي از مشكلات جامعه امروز تفكرات ليبراليستي و فردگرايانه اي است كه به شكل بيماري مسري به كشورهاي درحال توسعه وارد مي شود اين افكار ميل انسان را از طريق فردگرايي و دنياطلبي به سوي آرامش و آسايش شخصي بيشتر تشويق مي كند كه علي رغم سخت كوشي هاست.»
اين استاد دانشگاه با بيان مطالب فوق تاكيد دارد كه دول غربي سعي دارند با ورود تفكرات ليبراليستي به كشورهاي درحال توسعه رفاه و آسايش را تنها در پناه جستن به انجام فعاليت هاي اقتصادي، آموزشي و سياسي و فرهنگي به شكل فردي آن توصيه كنند تا استعمار نو را در جوامعي كه نياز به پويش هاي جمعي و تعاوني ها دارد وارد و روحيه كار دسته جمعي كه به ضررشان است را تضعيف كنند.
البته عواملي هم در جامعه ما وجود دارد كه مي تواند به اين مانع اضافه شود. مثل وجود سازمان ها و نهادهاي دولتي يا شبه دولتي كه خدمات و تسهيلات به شكل بسته هاي حمايتي ارائه مي كنند و مانع آينده نگري و اميد داشتن به فرداي بهتر در واحدهاي اقتصادي كوچك براي تبديل شدن به واحدهاي بزرگ تر و كار مشاركتي مي شوند.
دكتر كاشاني، مي گويد: «در سال هاي بعد از انقلاب به واسطه جنگ و تبعات آن بسته هاي حمايتي ارائه شد و مردم هم راحت اين امكانات را تصاحب كردند مثل حمايت از مشاغل خانگي و حمايت از صنايع كوچك و اعطاي وام به تعاوني ها. البته فرهنگ كار و توليد هم مهم است. با زير سوال رفتن بخشي از هويت ملي روحيه كار جمعي هم به شدت درحال تضعيف است. افرادي كه براي مدرسه و محل و شهر و كشور خود ارزش قائل باشند به دنبال تحقق اهداف و آرمان خود مي گردند هرگز به منافع آني و زودگذر توجه نمي كنند.»
الگوهاي موفق گروهي را معرفي كنيد
الگوهاي موجود در جامعه، رفتارهاي اجتماعي، تقسيم امكانات براي برخي فعاليت هاي توليدي همه مبين اين است كه كار فردي مناسب تر است. بزرگان و نخبگان جامعه داراي وجهه محلي و قومي اند و از كار جمعي بهره مندند اما منافع كار دسته جمعي تقسيم نمي شود.
بسياري از گروه هاي موفق جامعه معرفي نمي شوند بلكه صرفا افراد موفق هستند كه مورد تشويق واقع مي شوند.
فرهنگ جنگ و دفاع مقدس روحيه فعاليت دسته جمعي را بين رزمندگان تشويق مي كرد ولي در بطن و صحن جامعه نشو و نما نيافت و همياري ها و از خودگذشتگي ها و اقدامات تخصصي بالا با اندك امكانات در جامعه به عنوان الگوهاي موفق مطرح نشد.
روحيه كار جمعي در جامعه شكل نگرفت و امروز برخي فعاليت هاي جهادي توسط دانشجويان يا فعاليت هاي عام المنفعه مثل بسيج سازندگي در روستاها و مناطق محروم توسط خيرين صورت مي گيرد بدون اين كه تبليغ شود و به قول برخي جامعه شناسان يا تقديس بيش از حد در روحيه كار جمعي بوده و يا باندهاي خلاف كاري كه زنجيره اي و دسته جمعي به اقدامات فساد و خارج از عرف و اخلاق پرداخته اند را بزرگ نمايي كرده ايم پس رويه و الگوي موفقي به جامعه معرفي نشده است.
اين ايراد به رسانه هاي گروهي هم وارد است كه مروج نوع خاصي از فعاليت هاي گروهي نبوده اند.
تا رسيدن به كار جمعي و روحيه جمعي هم به لحاظ فرهنگي و برنامه ريزي هاي اقتصادي، اجتماعي كار طولاني در راه داريم. تحريم ها و جنگ منشا دستيابي به پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي بود و علي رغم تجربه بالا و پرداخت هزينه هاي گزاف آن در جامعه هرگز پيوسته نشديم و همبستگي گروهي را براي راه انداختن چرخ جامعه استفاده نكرديم.
شناخت عناصر مهم كار جمعي
دكتر عليزاده، جامعه شناس معتقد است: «اگر اعتقاد داشته باشيم كه به صورت يك زنجيره به هم پيوسته هستيم به تلقي ها و ضرب المثل هايي كه افراد را به تفرد مي برند توجه نكنيم و به سمت حركت گروهي برويم و كتاب هاي درسي مان را باتوجه به احاديث نبوي و آيات قرآني بازنويسي كنيم و نگاه هاي صوفيانه و درويشي را كنار بگذاريم و عناصر مهم كار جمعي را از ادبيات بگيريم.»
قطره درياست اگر با درياست
ورنه او قطره و دريا درياست
دكتر فاطمه رهبر، نماينده مردم تهران مي گويد: «برخي اقدامات قانوني در بعضي موارد مي تواند كارگشا باشد اما كارهاي جمعي و موفقيت در اين عرصه نياز به فرهنگ سازي دارد. تقويت روحيه جمعي و فعاليت هاي دسته جمعي هم به اعتقاد من از اين دست هستند و احتياج به فرهنگ سازي دارد و ايجاد انگيزه كه از دوران دبستان بايد آغاز شود.»
وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان تاكيد مي كند: «اصلاح نگرش ها نسبت به مضرات كارهاي گروهي و فوايد فعاليت هاي جمعي مي تواند مثمرثمر باشد البته در برخي بخش ها هم با اقدامات قانوني و نظارت بر حسن اجراي كار مي توانيم روحيه كار جمعي را تقويت كنيم.»
يعني با اصلاح نگرش فرهنگي بايد نتيجه بگيريم. در زمينه آموزش وپژوهش كارهاي زيادي صورت گرفته اما نظارت هم در ارتقاي اين جايگاه مفيد خواهد بود.

maryam بازدید : 26 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 

مديريت زمان

آيا شما هم به اين فکر مي‌کنيد که کاش زمان بيشتري براي انجام کارهاي‌تان داشتيد؟ آيا به اين فکر مي‌کنيد که کاش مي‌توانستيد وقت خود را به کارهاي مفيدتري اختصاص دهید؟ آيا شما هم با کمبود وقت شديد درگير هستيد؟

مديريت زمان عنوان مهارتي است که به شما کمک مي‌کند تمام کارهاي خود را سر وقت و به موقع انجام دهيد و هيچ گاه دچار کمبود زمان نشويد.اما به دست آوردن مهارت مديريت زمان که فکر مي‌کنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستيم خيلي ساده نيست.

اگر با ديدن تيتر چشم‌هاي‌تان برق زد خوشحال باشيد.در ادامه 11 قانون طلايي مديريت زمان را که برگرفته از اين مقاله فوق‌العاده است با هم مرور خواهيم کرد.

 

يک/ باور داشته باشيد مديريت زمان يک افسانه است!

خوب اين خيلي عنوان خوبي براي اولين قانون يک مقاله درباره مديريت زمان نيست. اما شما که نمي‌خواهيد خود را گول بزنيد؟ براي شروع بايد باور داشته باشيد شما به هيچ عنوان نمي‌توانيد مديريت زمان داشته باشيد!

در واقع يک روز فقط و فقط 24 ساعت است و اين 24 ساعت هم خواه ناخواه مي‌گذرد. شما به جاي تلاش براي مديريت زمان، بايد «خودتان را مديريت کنيد» براي انجام به موقع کارها. اين راز بسيار مهم شما را وادار مي‌کند به شخصيت خودتان دقيق‌تر بشويد.

 

دو/برای مدیریت زمان به دنبال جاهايي بگرديد که زمان را تلف مي‌کنيد.

اولين قدم در مدیرت زمان اين است که به دنبال سارقين زمان بگرديد. ببينيد کجا وقت‌تان به صورت نادرست هدر ميرود و شما نمي‌توانيد از آن زمان‌ها استفاده مناسبي در جهت بهره‌وري ببريد.

خيلي وب‌گردي الکي مي‌کنيد؟ هميشه تلفن مي‌سوزانيد؟ به خداوندگار SMS تبديل شديد؟ براي وقت‌گذاري کارتون‌هايي مانند فوتباليست ها را هم نگاه مي‌کنيد؟ انتظار هم داريد وقت کم نياوريد؟

 

سه/ براي تلاش‌هايتان براي مديريت زمان هدف بگذاريد.

يادآوري مي‌کنم، توجه مديريت زمان روي تغيير رفتارهاي شماست و نه تغيير زمان  [گام شماره يک].  يکي از بهترين جاها براي شروع اين تغيير رفتار تلاش براي حذف جاهايي است که وقت شما الکي تلف مي‌شود [گام شماره دو]براي مثلا يک هفته سعي کنيد يک هدفي بگذاريد و حتما هم انجامش بدهيد. نگاه نکردن برنامه عمو پورنگ که سخت نيست! هدف مي‌تواند نزدن SMS براي يک هفته باشد.

 

چهار/ برنامه‌هاي مديريت زمان‌تان را اجرايي و گسترده کنيد.

اين شايد يک جورهايي با گام شماره سه از يک رده باشند. شما توانستيد يک هدف را براي يک مدت محدود تنظيم کنيد و به آن عمل کنيد.در اين گام شما بايد يک خورده به خودتان فشار بياوريد. نترسيد به ذخاير چربي شما آسيبي وارد نمي‌شود.

شما کم‌کم بايد اين زمان‌هاي محدود را افزايش بدهيد و در عين حال تعداد اهداف را هم زياد کنيد. براي مثال براي يک ماه نه SMS بزنيد. نه برنامه‌هاي وقت‌گير و بعضا وقت تلف‌کن تلوزيون را نگاه کنيد. نه وبگردي بيهوده کنيد و نه …

طبيعتا وقتي قدم سوم را با موفقيت برداشتيد با کمي تلاش اين قسمت را هم مي‌توانيد پشت سر بگذاريد. هر چند شايد خيلي ساده به نظر نرسد!

 

 

 

پنج/ از ابزارهاي مديريت زمان استفاده کنيد.

خوب بديهي است که حتي يک برگ کاغذ هم مي‌تواند ابزار مديريت زمان باشد، اگر شما کارهاي‌تان را مرتب و منظم روي آن بنويسيد و تحليل کنيد.در حقيقت قسمت مهم کار هم همين جاست.

چه نرم افزارهاي بسيار پيشرفته و چه Outlook ساده همه مي‌توانند شما را در رسيدن به مقصودتان کمک کنند.مهم اين است که شما خودتان بتوانيد به نوبه خودتان کمک کنيد.با استفاده از ابزارهاي زيادي که وجود دارد زمان بندي روزانه خودتان را بنويسيد و کلاه‌تان را قاضي کنيد ببينيد کجاي کار را اشتباه کرديد و کجاها را هم درست رفتيد.پشت گوش نندازيد خيلي زود عيب و ايرادهاي کارتان را متوجه مي‌شويد.

 

شش/در برنامه ریزی مدیریت زمان  بي‌رحمانه اولويت‌ بندي کنيد.

ممکن است شما 10 تا کار داشته باشيد. آيا شما انساني هستيد که بتوانيد در يک لحظه هر 10 کار را انجام دهيد؟ اگر مي‌توانيد انسان نيستيد. فرشته‌اي چيزي هستيد احتمالا!

کارهاي‌تان را اولويت‌بندي کنيد. مسلما به کارهايي برمي‌خوريد که سريع‌تر بايد انجام شوند يا کارهايي که اگر عقب بيافتند ضرر بيشتري را به شما تحميل مي‌کنند. يادتان باشد اگر اشتباه اولويت‌بندي کنيد ضرر مي‌کنيد پس براي جلوگيري از آسيب‌هاي زماني هم که شده است بي‌رحم و خشن باشيد.

 

هفت/ «به ديگران محول کردن» را ياد بگيريد.

اين بيشتر براي بيزينس و مديريت تجاري کاربرد دارد اما مي‌شود به زندگي شخصي هم تعميمش داد.شما مدير شرکت هستيد و نه کسي که بخواهد همه فن حريفي خود را به رخ ديگران بکشد.سعي کنيد ياد بگيريد چطور بار کارها را ميان افرادي که سوپروايزر يا سرپرستشان هستيد تقسيم کنيد.Decide To Delegate يک منبع انگليسي خوب براي آشنايي با مباني تقسيم کار به اين سبک است.

 

هشت/ يک برنامه روزمره تنظيم کنيم.

در برنامه مدیریت زمان يک برنامه روزمره براي خودتان درست کنيد.براي مثال فکر کنيد صبح که بيدار شديد کار شماره يک را بکنيد ( مثلا ايميل چک کردن ) و سپس کار شما دو را بکنيد ( مثلا رفتن به بانک براي امور مالي ) و … در آخر هم يک برنامه جمع‌بندي داشته باشيد[گام شماره پنج ].

در مواقع پيدايش بحران‌هاي زماني اگر بتوانيد هر چه بيشتر به برنامه روزمره خود وفادار بمانيد، کمتر دچار مشکل مي‌شويد. حالا شما کم‌کم به يک مدير زمان موفق تبديل مي‌شويد.

 

نهم/ عادت بدهيد به قرار دادن زمان‌هاي محدودي در ميانه فعاليت‌ها

یکی از قانون های طلایی مدیرت زمان این است که خودتان را عادت بدهيد بين کارهايي که مي‌کنيد يک زمان محدود هم در نظر بگيريد براي يک سري کارهاي خاص. بگذاريد مثال بزنم.

شما نمي‌توانيد کل روز را به ايميل جواب دادن بگذرانيد. ولي مي‌توانيد بين فعاليت‌هاي‌تان زمان‌هاي کوتاه 15 دقيقه‌اي به پاسخ دادن به Email اختصاص بدهيد. همان 15 دقيقه هم بايد اصولي پاسخ داد و بي‌جهت ايميل چک کردن را کش نداد!

 

دهم/ مطمئن بشويد همه چيز مرتب و منظم است.

یکی دیگر از قانونهای طلایی مدیریت زمان نظم است.از کودکي هميشه به ما ياد داده‌اند که هر چيز را که بر مي‌داريد سر جاي خود بگذاريد يا همه چيز را در جاي مناسب خود قرار دهيد اما ما وقتي کمي مشغوليت پيدا مي‌کنيم ديگر اين دو اصل را فراموش مي‌کنيم.

براي مثال هميشه به دنبال فايل‌ها در کامپيوتر خود مي‌گرديم در حالي که اگر يک بار آنها را در کامپيوتر مرتب کرده بوديم و نظم بخشيده بوديم ديگر هر بار اين همه دچار اتلاف وقت نبوديم. همين را تعميم بدهيد به چيزهاي ديگر در محيط کار.نظم و ترتيب بزرگترين عامل در جلوگيري از سرقت وقت شما توسط خودتان است. به زيردستان خود ( مثلا به بچه‌ها وقتي مادر آنها هستيد يا کارگران وقتي سرکارگر هستيد ) ياد دهيد چگونه با نظم در بهينه‌سازي وقت کل سيستم ياري‌گر باشند.

 

يازدهم/وقت‌تان را طوري تنظيم کنيد که اسير انتظار نشويد.

شما مي‌توانيد به مطب دندان‌ پزشک تان برويد و منتظر بمانيد تا وقت ويزيت‌تان برسد. اما راستش را بخواهيد شما اصلا نيازي نداريد برويد آنجا و با انگشت‌هاي‌تان بازي کنيد يا مجلاتي بخوانيد که تاريخشان حداقل براي سال 85 است.

با موبايل يا  PDA يک ليست از کارهايي که بايد بکنيد درست کنيد. براي يک زن خانه‌دار اين مي‌تواند خريد مايحتاج، تلفن زدن به مادر مثلا، انجام کارهاي خانه، رفتن دنبال بچه‌ها يا کارهايي از اين دست باشد که بعضا بسيار وقت‌گير هم هست.

حالا خيلي راحت‌تر هستيد که طوري برنامه‌ريزي کنيد در صف يا انتظار نايستيد يا حداقل از قبل بتوانيد پيش‌بيني درستي از شرايط پيش رو داشته باشيد.تکنولوژي به کمک شما مي‌آيد.

ديگر شما هستيد که بايد تلاش کنيد اين 11 گام مدیرت زمان را به ترتيب در زندگي پياده کنيد و تاثيرات شگفت‌انگيز آن را در طولاني مدت ببينيد.

maryam بازدید : 44 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 

يك احساس عمومي درباره وجدان

اي وجدان، اي شگفت‌انگيزترين آشناي روح انساني، ما ديگر به جستجوي كلمه‌اي كه بعنوان يك كالبد شايسته روح ترا دربرگيرد تلاش بيهوده نخواهيم كرد، مگر مي‌توان اقيانوس پرتلاطم و بي‌ساحل را كه هيچ كرانه و ژرفايش پيدا نيست در يك پيمانه كوچك جاي داد؟

اي خورشيد روح‌افزا ما، پرتو خود را از ما دريغ مدار، اگر هم براي چند لحظه چشم بهم گذاشته و مانند شب پرگان وصل ترا نخواهيم، بالاخره ديدگان خود را از دست نمي‌دهيم، زيرا به خوبي مي‌دانيم كه چشم بهم گذاشتن و خود را بنابينايي زدن با كوري همان فاصله را دارد كه هستي با نيستي، اي مشعل شبهاي تاريك ما، چرا ستايشت نكنيم؟ در آن هنگام كه گردبادهاي طوفاني تمايلات ما به لرزه‌ات درمي‌آورد، چه مقاومتهاي آهنيني كه از خود نشان نمي‌دهي؟ و چه اندازه نيرو در دفاع مخلصانه از شخصيت انساني كه صرف نمي كني؟ آري تا آب زلال روح خشتك نشده است اي ماه وش در آن آب زلال مي‌لرزي و مي‌لرزي و تمام وجود ما را مي‌شوراني، آه چه كوششها كه براي ادامه درخشندگي شعله‌هاي ملكوتي خود انجام مي‌دهي؟

تا آنگاه  كه ظلمات متراكم تمايلات و تبهكاريها تلاش بي‌نهايت ترا خنثي نموده و هنگام خاموشيت فرا رسد در آن موقع با صداي ضعيف زيرپنجه حيواني هوسهاي بنيان كوه ما كه با آخرين نفسهاي تو همراهست پايان انسانيت را اعلام داشته و به راه خود مي‌روي و از افق روح ناپديد مي‌گردي، پس از تو ديگر براي انسان جز مشتي رگ و پوست و استخوان و يك عده غزايز كوركورانه چه خواهد ماند؟

در تاريكي شبهاي ظلماني آنجه كه همه دادگران و دادپروران و دادرسان به خواب عميق فرو رفته‌اند. تو اي هميشه بيدار در بستر كاخهاي مجلل كه انسانهاي نيرومندي سربه بالش پر نيايش نهاده و به درياي خويشتن خم شده است و با دربيغوله اي از كوخهاي محقر كه انسان ضعيفي جسد آزرده خود را بر روي آن فرش نموده و به صداي جويبار خويشتن گوش فرا مي‌دهد در هر دو صحنه بساط محاكمه را مي‌گستراني و شرافت توأم با خرسندي يا رذالت توأم با ندامت در چهره دروني هر دو انسان براي تو نمودار مي‌گردد، در آن هنگام كه مي‌خواهيم از قضاوت عادلانه و انعطاف‌ناپذير تو روگردان مي‌شويم و ترا نديده بگيريم به هرطرف كه برمي‌گرديم مانند نورافكن دوار با ما مي‌گردي و نور خود را به قيافه تاريك و در هم پيچيده ما مي‌افكني، مگر انسان راه فراري از خويشتن سراغ دارد راستي آدمي كدامين روي خود را نشان مي‌دهد آن موقع كه مي‌خواهد از خويشتن طفره بزند؟

اين كبوتر ضعيف و اين هماي سعادت در مبارزه با كركس تمايلات تا زنده است بيدار و كوشش مي‌كند و دمي از مقاومت نمي‌ايستد تا آنگاه كه بال و پر او شكسته شود و موجوديت خود را از دست بدهد.

 

تعريف وجدان در معناي عام

كلمه وجدان در لغت نامه دهخدا در رديف كلمات وجد، وجود، اجدان آمده است كه به معناي يافتن، مستغني شدن، دوست داشتن، اندوهگين شدن، شيفتگي، آشفتگي، ذوق و شوق، شور، حالت، خوشحالي و فرح، توانايي و قدرت است و در بين اين كلمات وجد ارتباط نزديكي با وجدان دارد كه در اصطلاح در تعريف وجد آمده است آنچه بر قلب بدون تصنع و تكليف وارد شود وجد ناميده مي‌شود و گويند وجد برقهايي است كه مي‌درخشد و سپس بزودي خاموش مي‌گردد. حالت ذوق و شوق صوفيان سماع پسند را وجد مي‌گويند. محمدبن محمود آملي مي‌گويد وجد واردي است كه از حق سبحانه و تعالي برون آيد و باطن را از هيبت خود بگرداند بواسطه احداث وصفي همچون حزن يا فرح.

جنيد رحمه الله فرمود وجد انقطاع اوصاف است در هنگاميكه ذات به سرور موسوم شود.

در وجد و حال بين چو كبوتر زنند چرخ

بازان كز آشيان طريقت پريده اند «خاقاني»

پس آنانكه در وجد مستغرقند

شب و روز در عين حفظ حقند «سعدي»

گر مطرب حريفان اين پارسي بخواند

در وجد و حالت آرد پيران پارسا را «حافظ»

در عرف بعضي، وجدان عبارت است از نفس و نيروها يا قواي باطنه وجدان در مقابل فقدان است كه دلالت بر حضور كيفيت حالتي مي‌كند برخي دانشمندان گفته‌اند: وجدان نيروي فطري است وجدان به دو دسته تقسيم مي‌شود 1- وجدان توحيدي 2- وجدان اخلاقي تعريف وجدان به دو قسمت تقسيم مي‌شود 1- تعريف عمومي 2- تعريف خصوصي

تعريف عمومي تعاريفاتي هستند كه جنبه كلي و عمومي داشته و نمود مشخصي را بيان نمي‌كند هر پديده‌اي كه در درون ما استقرا پيدا مي‌كند ما با آن حقيقت وجدان داريم يعني آن را دريافته‌ايم خواه اين حقيقت به صورت واحدهاي مفرد يا بصورت قضاياي مركب و خواه مورد آگاهي روشن يا تاريك يا نيمه روشن قرار بگيرد، وجدانيات ناميده مي‌شود. در تعريفات عمومي وجدان قضايايي مطرح هستند كه ما واقعيت آنها را در درون انساني مشاهده مي‌كنيم. وجدان از نظر اخلاقي عبارت از آگاهي به بعضي از شئوون «شخصيت» وجدان به معناي فلسفي دريافت درونيست و همچنين شخصيت را مي‌توان به دو قسمت اساسي تقسيم كرد: يكي شخصيت خارجي اين قسم عبارتست از انعكاس وضع رواني يك فرد در اجتماع مثلاً‌ مي‌گوييم شخصيت فلان فرد چنين است . دوم شخصيت واقعي فرد: شخصيت واقعي هر فرد عبارتست از آنكه انسان در سازمان رواني خود به توسط غرايز يا امور اكتسابي ايجاد نموده است.

 

وجدان از ديدگاههاي مختلف:

نويسندگان بزرگ و ادبا چه شرقي و چه غربي آنانكه انسان را از نزديك و از جهات مختلفي مورد مطالعه قرار داده‌اند درباره قلمرو دروني انسانها هنوز پديده‌ها را از همديگر مانند نمودهاي فيزيكي مشخص تفكيك ننموده‌اند به همين جهت است گه گاهي دل مي‌گويند و مقصودشان وجدان است و گاهي وجدان مي‌گويند مرادشان پديده مخصوصي از دل است. وجدان داراي سه پديده است: 1- شعور روشن 2- شعور نيمه روشن (شعور نيمه تاريك) 3-  شعور تاريك يا وجدان مخفي لذا ممكن است واحدي در شعور كاملاً‌ تاريك ما بطور ناخودآگاه تحريكاتي ايجاد كند كه نه تنها قابل اهميت بوده باشد بلكه ممكن است سرنوشت رواني ما را كاملاً رهبري نمايد به قول مولوي:

چون كسي را خار دريا پيش خلد

پاي خود را بر سر زانو نهد

با سر سوزن همي جويد سرش

ور نيابد مي كند با لب ترش

خد در پا شد چنين دشوارياب

خار در دل چو بواد واده جواب

خار دل را اگر بديدي هر خسي

كي غمان را راه بودي بر كسي

از نظر ويكتور هوگو وجدان مركز اختلاط اوهام و علايق و ابتلات، كوره احلام و كنام افكاريست كه انسان از آن شرم دارد.

ابن سينا مي‌گويد: اهل معرفت كه داراي درون منزه هستند هنگاميكه كثافتهاي مادي از خود دور نمودند و از اشتغالات پست رها شدند رو به عالم قدس و سعادت بوده و با كمال اعلي به هيجان درمي‌آيند و براي آنان لذت عاليه‌اي رو مي‌دهد.

اميرالمومنين علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: همين خواص و پيشتازان حرفه‌ايي و بي‌وجدانند كه تاريخ بشريت را به روز سياه نشانده اند.

بررسي تاريخ در موضوع وجدان به تاريخ پيدايش بشريت برمي‌گردد و روش وجدان اخلاقي يكي از اركان تبليغي پيامبران بوده است.

بزرگترين عامل برقراري عدالت اجتماعي همان وجدان است و بس. در قرآن كريم نمود ماوراي طبيعي وجدان در قالب سه مورد آمده است: -1 سرزنش وجدان 2- نظارت وجدان 3- آرامش وجدان.

-1 سرزنش وجدان: « لااقسم بيوم القيامه و الااقسم بالنفس اللوامه.» سوگند به روز رستاخيز خورم و به نفس سرزنش كننده سوگند نمي‌خورم از اينجا نمود سرزنش وجدان بسيار حائز اهميت كه در معرض سوگند و معادل روز رستاخيز قرار گرفته است.

-2 نظارت وجدان: «ان الانسان علي نفسه بصيره و لو القي معاذيره» انسان به درون خود كاملاً آگاه است اگر چه در ظاهر به كردارهاي خود عذر مي‌تراشد.

-3 اطمينان و آرامش كلي وجدان: «يا ايتها النفس المطئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه» اين نفس با آرامش به سوي خدايت در حاليكه او از تو و تو از او خشنودي برگردم.

اگر ما فعاليت قلب و وجدان را نديده بگيريم كوششها و فداكاريهاي هزاران مردان مصلح و خردمند را كه براي جامعه خود انجام داده‌اند بدون اينكه كوچكترين نفع مادي يا شبه مادي در نظر داشته باشند براي ابد بصورت معماي لاينحل خواهد ماند، زيرا اگر وجدان و عظمت تسليم در مقابل راهنمايي آنرا در نظر نگيريم اينگونه اشخاص كه در تمام دورانهاي تاريخ نمودار شده‌اند بايستي مردان احمقي بوده باشند كه مخالف عقل زندگي خود را به مخاطره انداخته‌اند و از لذايذ شخصي دست كشيده‌اند.

در قرآن كريم آيه‌اي پيرامون كار و ارزش وجود دارد كه مي‌فرمايد: ليس الانسان الا ما سعي(نجم/39) بر انسان چيزي جز آنچه در نتيجه سعي و كوشش بدست آورده نيست. اگر در اين آيه دقت كنيم بطور قطع به ارتباط عميق بين وجدان و كار پي مي‌بريم چه اگر كسي خود را براساس تلاش جدي و عميق استوار نكند يقيناً نتيجه صحيح و نيكويي از آن بدست نخواهد آورد. بنابراين كار في نفسه داراي ارزش نيست بلكه آن كوشش مفيد و موثر است كه در سايه جديت صورت گرفته باشد.

وجدان چيست و تعريف آن كدام است؟ و كار چه توصيفي مي‌تواند داشته باشد و مشخصه‌هاي و مولفه‌هاي  آن كدام است؟ و چه ارتباطي بين وجدان و كار وجود دارد؟ اينها سوالاتي هستند كه در مقاله حاضر درصدد پاسخگويي به آنها هستيم. پيش از همه بايد متذكر شويم كه استناد اصلي در اين نوشتار بر نهج البلاغه و نگرش اميرالمومنين عليه‌السلام نسبت به اين دو مساله است.

در تعريف وجدان گفته‌اند كه وجدان قوه‌اي در باطن شخص كه وي را از نيك و بد اعمال آگاهي دهد. در واقع مي‌توان گفت كه خداوندتبارك و تعالي براي تمام آدميان نيرويي را عنايت كرده كه آنها در تمام لحظات بپايد و بر آنها متذكر شود كه پا از گليم اختيارات شرعي و عقلي خود فراتر نگذارند و نيز دايره نيك و بد را براي آنها مشخص كند و همچون چراغ فطري باشد كه آنها را از افتادن در چاه ندامت برحذر دارد.

به نظر مي‌رسد كه وجدان علاوه بر اين كار، كاركرد ديگري نيز دارد و آن تشخيص كم كاري و استيفاي امور كردن است به اين معنا كه اگر آدمي را وجداني در كار باشد بطور قطع او را از ارتكاب به كم كاري منع و به اتمام امور و دقت در آنها تشويق و ترغيب خواهد كرد. حال بايد پرسيد منظور از كار چيست؟

آنچه از شخصي يا شيئي صادر شود بايد تا بدان وسيله هم معيشت فردي و يا نيازهاي جمعي مرتفع گردد.

با توجه به تعريف فوق بايد گفت كه كار معمولاً براي دو مقصود در دو بخش اصلي و فرعي انجام مي‌گيرد به اين معنا كه يكبار آدمي كار را به منظور رفع نيازهاي خود انجام مي‌دهد بدون اينكه به منافع جمعي آن توجه و عنايت خاصي داشته باشد، در اينصورت منافع جمعي كار فرعي و سود شخصي و فردي آن اصل محسوب مي‌شود و يكبار هم برعكس است يعني آدمي كار را براي رفع نيازهاي جمعي انجام مي‌دهد اما نهايت بصورت فرعي نفعي هم به انجام دهنده آن مي‌رسد.

حال با توجه به تعاريف و تقسيم‌بندي كه از كار و وجدان ارائه كرديم ابتدا به وضع اين دو در نهج البلاغه نظري ميفكنيم و از آن پس به نسبت رابطه اين دو مي‌پردازيم.

 

وجدان در نهج البلاغه:

در نهج البلاغه دارندگان وجدان همان كساني‌اند كه از نعمت قلب سليم برخوردارند چه وجدان يك امر قلبي است رابطه وثيقي با قلب و اوصاف آن دارد. سخن بر سر اين نيست كه برخي از مردم از نعمت قلب (دل) محرومند بلكه هدف آن است كه بعضي از مردم از داشتن وصف سلامتي قلب محرومند. لذا اميرالمومنين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «فطوبي الذي قلب سليم اطاع الله من يهديه و تجنب من يهديه » (1) «زهي سعادت آن كه به يمن داشتن قلبي سالم» هر آن كس را كه از داشتن چنين قلبي متنعم است يقيناً آن را در تمام امور حاكم بر خدا خواهد كرد و هرگز بر فرمان او سرپيچي نخواهد نمود.

آن حضرت بي‌بهرگان از قلب سليم را مايه بي اعتمادي امراي عادل مي‌داند و بدين سبب آنها را مورد عتاب قرار مي‌دهد. اينگونه اشخاص در نظر آن حضرت توانايي حفظ بيت المال را هم دارند و سپردن امور مسلمين بدانها باعث تخريب امور مي‌شود و چون چنين شرايطي براي آدمي بوجود آيد بطور قطع خدا نيز در نظرش كم اهميت جلوه مي‌كند و نهايتاً امور مسلمين آنچنان آشفته مي‌شود كه به تعبير امير عليه‌السلام در تاريكي بر آنها شامل و چراغ هدايت خاموش مي‌گردد.(2)

آنحضرت در نامه‌اي به ابن عباس مي‌نويسد نسبت به وقوع چنين حالتي براي ايشان احساس خطر مي‌كند و او را از عروض چنين وضعي بازميدارد. «اما بعد، بي‌ترديد من ترا در امانت خويش شريك كردم و همراز محرم اسرار خود قرارت دادم؛ به گونه‌اي كه هيچ يك از يارانم را در مواسات و ياري متقابل و اداي امانت و تعهد بدان مطمئن‌تر از تو نمي‌شناختم. اما تو، همين كه ديدي روزگار بر عموزاده‌ات، پارسي كرد، دشمن به اوج خشونت رسيد، امانت مسلمانان را شكوه و ارجي نماند... چهره ديگر كردي و همراه و هماهنگ با ياران نيمه راه، بي تفاوتها و خيانتكاران، به كناره‌گيري و بي‌تفاوتي گراييدي و خيانت كردي بي‌كمترين همراهي با عموزاده‌ات، كوششي در اداي امانت و انجام دادن مسئوليت خويش؛ گويي از همان ابتدا نيز مبارزه  و جهادت براي خدا، و بر مبناي برهاني روشن از پروردگارت نبوده است.» (3)  پس اين وجدان است كه در نتيجه داشتن قلب سليم بر آدمي در تمام لحظات حاكم است و او را از ارتكاب به امور ناشايست بويژه از دستبرد زدن به بيت المال مسلمين بازميدارد.

در نهج البلاغه ؛ اميرالمومنين عليه‌السلام براي آدميان دو گونه محكمه را معين مي‌كنند كه يكي محكمه روز قيامت است كه تا زمان آن روز محشر آدميان از توبيخ و سرزنش و مجازات آن تا حد معيني در امان است اما علاوه بر آن محكمه ديگري وجود دارد كه آن محكمه وجدان است كه اگر كسي قلب خود را به امور باطل نيالايد بطور قطع او را در قضاوت و داوري حتي عليه خود كمك خواهد كرد. « و تمثل في حال تولتيك عنه اقياله عليك يدعوك الي عفوه ... و انت في ستره مقيم، و في سعه فضله منقلب! فلم عيفك فضله و لم يهتك عنك سده .. فما فلنك به لو اطعنه؟» (4) « و درست به هنگامي كه از او رخ برتافته‌اي روي كردن او را به خود در نظر آر كه تو را به بخشايش فرا مي‌خواند... و در حالي كه در پناه پرده پوشي او اقامت گزيده‌اي و در پهنه فضلش شناوري! و با اين همه فضل خويش را نه تنها از تو دريغ نمي‌كند كه پرده برگرفتن از راز تو را نيز روا نمي‌دارد ... پس چه مي‌پنداري اگر فرمانش مي‌بردي؟» علي عليه‌السلام با چنين مطالبي مي‌خواهند يك مطلب را به اثبات رسانند و آن اينكه در آدمي نيرويي وجود دارد كه وقتي عفو و بخشش خدا را به ياد آورد او را در طلب بخشش و اطاعت آن خداي مهربان راهنمايي مي‌كند و به هنگام مخالفت با او مخالفت مي‌كند والا گفتن اين سخنان جز اتلاف وقت چيز ديگر نخواهد بود. لذا امير عليه‌السلام با آگاهي از وجود چنين قوه‌اي آدميان را اينچنين مورد عتاب و خطاب خود قرار مي‌دهد. لذا خطاب علي در اين سخنان نيرويي جز نيروي وجدان نيست كه نه تنها آدمي را در انجام امور ياري مي‌رساند بلكه او را به عبادت و بخشش حق تعالي نيز دعوت مي‌كند.

 

كار در نهج البلاغه:

در ارزش كار و كوشش هيچ ترديدي نيست كه اسلام آدميان را به آن دعوت كرده است. آيتي كه در ابتداي سخن متذكر شديم مويد همين نگرش است. احاديث زيادي در ارزش كار و كوشش همين بس كه پيامبر صلي‌الله عليه و آله وسلم فرمود: «ملعون من اتقي كله علي الناس، نفرين شده است كسي كه بار خود را به دوش مردم اندازد.»

در نهج البلاغه نه تنها كار در مورد دنيا مورد تاكيد قرار گرفته بلكه تا آدمي دست به كار نزند قطعاً در آخرت نيز سودي نخواهد شد لذا اميرالمومنين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «العمل المعل، ثم النهايه و الاستقامه، الاستقامه ثم الصبر الصبر، عمل، عمل؛ پس از آن هدف،نيز استقامت، استقامت، سپس صبر، صبر» در جاي ديگر فرمود «فبادرو المعاد و سابقوا الاجال فان الناس يوشك ان ينقطع بهم الامل و برهفهم الاجل و يد عنهم باب القومه، پس بسوي معاد بشتابيد و بر اجلهاي خود پيشي بگيريد، چرا كه به زودي رشته آرزوي مردمان بگسلد، مرگشان دريابد و در توبه به روشان بسته شود.»

با توجه به اين بيانات مي‌توان نتيجه گرفت كه تا آدمي در زندگيش جديت بخرج ندهد، در امر آخرت نيز تساهل و كوتاهي خواهد نمود چه آدمي همچنانكه به زندگي خود اهميت ندهد و كار مردم را آنچنان كه بايد و شايد به انجام نرساند در امري كه به زعم مردم هنوز واقع نشده، تسامح و تنبلي‌اش زيادتر خواهد شد كه! «من قصر في العمل ابتلي ابالهم، هر آن كه اندك بكوشد به افسردگي دچار آيد.»

از ديدگاه علي عليه‌السلام ارج و منزلت آدميان به ميزان كارشان مشخص مي‌شود و بدون درنظر گرفتن اين ارتباط و نسبت عدالتي تحقق پيدا نمي‌كند. علي عليه‌السلام در نامه به يكي از واليانش مي‌نويسد: «رنج تلاش هركسي را عادلانه ارج بنه و به ديگري نسبت مده و در شناخت و بها دادن بدان كوتاهي مكن. هرگز مباد كه شرافت و شخصيت كسي وادارت كند كه كار و رنج كوچكش را بزرگ بشماري يا كار بزرگ و تلاش گمنامي را كوچك بيني.»

بنابراين در ديدگاه اسلام ملاك اصلي كار انسانهاست و حسب و نسب آنها در ارزش كرده آنها هيچگونه تاثيري نبايد داشته باشد بلكه تنها چيزي كه ملاك و معيار برتري افراد است در درجه اول تقوي و در ثاني كار و عمل و رنج دست آنهاست. لذا از نظر اميرالمومنين عليه‌السلام يكي از مهمترين ويژگيهاي انسان مومن پركاري است آن حضرت در توضيح اين مطلب مي‌فرمايد:‌«اين حقيقت رامسلم بدانيد كه مومن هر بام تا شام به خويشتن خود با بدبيني مي‌نگرد و همواره فزوه‌تر مي‌طلبد، پس شما نيز چونان پيشتازان و رهروان گذشته باشيد، كه با دنيا چونان مسافري خيمه به دوش برخورد مي‌كردند و بدين سال منزل به منزل پس پشتش مي‌افكندند، بي آنكه به منازل بين راه وابستگي بيايند.» و نيز در اوصاف متقين مي‌فرمايد:‌«به هيچ وجه از كارهاي اندك خويش خشنود نمي‌شوند، كار بسيار خويش را نيز زياد نمي‌شمارند. بدين سان همواره نسبت به نفس خويش بدبين و از كارنامه خود نگران‌اند.» پس انسان مومن نه تنها اهل شعار نيست بلكه كار زياد خود را كم مي‌بيند و از كار زياد خود راضي نيست. در حاليكه خيل زيادي از آدميان كه ادعاي اسلام هم دارند شعار و حرف و حتي عملشان از عمل و كارشان كمتر است و اين مشي علي عليه‌السلام نيست بلكه آنحضرت معتقدند عمل بايد بيش از سخن و شعار و حتي علم باشد و تا زماني كه بين علم و كار تقارن پديد نيايد مطلوب نخواهد بود. در اين باب فرمود: «العلم مقرون بالعمل فهن علم عمل، و العلم يهتف بالعمل، فان اجابه  و الا ارتحل عنه، دانش را با كردار پيوندي تنگاتنگ است؛ پس هر آنكه چيزي آموخت بايد به كارش گيرد؛ چه دانش، كردار را فرا مي‌خواند و اگر پاسخي نيابد مي‌كوچد.»

ناگفته نماند كه اين مسائل تمام افراد از هر طبقه و قشر را در برمي‌گيرد و بنا به نظر اميرالمومنين اميران و وكيلان، مديران و .. همه و همه بايد اين مباني و ملاكها را مدنظر داشته باشند و الا واليان و شهروندان جامعه اسلامي محسوب نمي‌شوند.

 

وجدان و كار؛ وجدان كاري:

پيش از اين يادآور شديم كه اگر آدمي از داشتن قلب سليم بي‌بهره باشد بطور قطع چنين انساني از وجدان نيز بي‌بهره است. پس براي بدست آوردن وجدان لازم است قلب را سالم و صحيح نگه داشت والا تلاش بيهوده خواهد شد.

اما آنچه در اينجا مهم است اينكه چه ارتباطي بين وجدان و كار وجود دارد و منظور از وجدان كاري چيست؟ در ديدگاه اسلام خداوند ناظر هميشگي و تمام اعمال آدميان است حالا اگر انسان بتواند حضور خدا را درك و وجدان كند قطعاً چنين شخصي احتياج زيادي به پاسبانهاي بشري نخواهد داشت. اما بايد توجه داشت كه چنين نگرش ما را از پروردن آدميان حتي آنهايي كه حضور خدا را درك نمي‌كنند بازدارد لذا اين نظريه مبنا را كار و وجدان قرار مي‌دهد و تمام آدميان را مورد خطاب قرار مي‌دهد.

پس بايد آدميان را با وجدان آشنا كرد تا در جاهايي كه ناظران بشري وجود ندارد ناظر دروني او را بپايد. ناگفته پيداست كه اگر انساني كار خود را با راهنمايي وجدان انجام ندهد قطعاً ناظران بشري هم بطور كامل توانايي واداشتن چنين شخصي به كار را نخواهد داشت.

پس بين وجدان و كار ارتباط تنگاتنگي وجود دارد و اگر در جامعه‌اي آدميان اين ارتباط را مدنظر قرار ندهند قطعاً كارها بصورت ناقص انجام خواهد پذيرفت اگر بگوييم كه در شرايطي ممكن است هيچ كاري هم انجام نپذيرد.

با توجه به آنچه گفته شد مي‌توان از وجدان كاري تعريفي را ارائه كرد:‌«وجدان كاري نوع نگرش است كه آدمي با عنايت به وجدان، كار خود را به انجام مي‌رساند و نهايت تلاش خود را بكار مي‌گيرد تا كار را بصورت تمام و كمال انجام دهد و پيش از آنكه ديگران از نقصان كار او ناراحت شوند او خود ديگر است و نسبت به تكميل آن باز تلاش نهايي خود را بكار مي‌گيرد.» پس انساني كه داراي وجدان كار است اولاً‌براي قانون احترام قائل است و آن را در مقام عمل بطور صددرصد اجرا مي‌كند حتي اگر در صورت عدم انجام مجازاتي مواخذاتي در كار نباشد. چنين انساني به هبچ وجه به تساهل و تسامح تن نمي‌دهد و درصدد توجيه آنها برنمي‌آيد.

با تاسف بايد گفت كه غربيها در عمل به وجدان كاري به مراتب از مسلمانان جلوتر و پيشقدم ترند از مامور شهرداري تا مامور سازمان جاسوسي گرفته تا رياست جمهوري يك كشور غربي بطور كامل به وجدان كاري باور عميق دارند. براي نمونه به برخي از نوشته‌هاي مستر همفر اشاره مي‌كنيم تا هم تاييدي بر وجدان كاري غربي باشد و هم بر ما مسلمانان پرادعاي كم كار غربي! همفر در خاطرات خود مي‌نويسد : «بعد از دو سال... خواستم به وطنم برگردم ... و برگشتم و مدت شش ماه در لندن ماندم و با دخترعمويم ماري شواي ازدواج كردم ... همين شش ماهي بود كه اوان زندگي را با همسر تازه و زيبا بسر بردم، از من حامله شد و من انتظار داشتم هرچه زودتر فرزند نوزادم را ببينم، ولي در اين بين از طرف وزارتخانه ابلاغ من صادر شد كه بايد براي اجراي برنامه بطرف عراق بروم ... لذا به مجرد صدور فرمان از ناحيه وزارتخانه من هم بدون درنگ برخلاف خواهش و اصرار همسر جوانم ماموريت تازه را پذيرفتم و روزي كه از او جدا شدم اشك و آه او سخت مرا آزرد، قيافه غمنده و پژمرده‌اش مرا گريان ساخت، از من خواست كه مرتب نامه بنويسم ... ولي عواطف خودم را افسار زدم و با همسرم خداحافظي كردم و ...»

 

وجدان ميزان سنجش:

چه ظلماتست اين شيي نامتناهي (درون- وجدان) كه همه افراد بشر آنرا با خود دارند و با نوميدي بسيار تمنيات دماغ و اعمال زندگي خود را به آن مي‌سنجند. مفهوم سنجش را با دو شكل مي‌توان تفسير نمود:

1- سنجش واقعيات و تشخيص حق و باطل با ساختن قضيه يا يك اصل مثلاً‌عهده‌دار بودند پرداخت وام واقعيتي است از هزاران واقعيات كه در زندگي انساني وجود دارد وجدان اين واقعيت را با نظر به اصول و قوانين اجتماعي انساني مي‌سنجد. در نتيجه پرداخت و از عهده برآمدن وام را حقيقت (وجدان) و تخلف از پرداخت را باطل تشخيص مي‌دهد.

2- سنجش واقعيات فقط از نظر تاثر و انعكاس نتيجه جريان خارجي در وجدان بوده و وجدان هيچگونه قضيه يا اصلي نمي‌سازد مانند سرخ شدن صورت انساني در موقع خجلت و شرمندگي و انبساط و شكفتگي در موقع خرسندي و رضايت.

ما اين دو جنبه را در درون خود مي‌بينيم يعني هم شناختن اصول و قوانيني را كه در نتيجه سنجشها بدست مي‌آيد و هم تاثر و منعكس ساختن نتيجه جريان واقعي را در پديده‌هاي زندگي كه پيش مي آيد.

منعكس ساختن اثري در وجدان از امتيازات خارجي يا دروني يك مسئله كاملاً روشن است يعني چنانكه شكنجه يا آرايش را در درون خود احساس مي‌كنيم همچنان وجداني را كه مانند ميزان الحراره استي كه وسيله سنجش نيكي‌ها و بدي‌هايي را كه انجام داده‌ايم بوسيله آن دريافت مي‌كنيم.

 

عوامل تئوريك و رواني عدم وجدان كار در ميان مسلمين:

آدمي تا زماني كه مساله‌اي از نظر تئوريك حل نكند در مقام عمل يقيناً با موانعي مواجه خواهد شد. بالاخره يا بايد عمل را عوض كرد و يا انديشه را . و از آنجاييكه پيشه‌ها تابع انديشه‌هايست لذا رفتار و اعمال انسانها منبعث از نوع انديشه‌اي است كه به آن اعتقاد دارد. پذيرفتني نيست كه بگوييم انديشه ما يك چيز جداگانه‌اي است و انديشه يك امر جدا. بلكه بايد بگوييم آدمي وقتي در مقام عمل نمي‌تواند مطابق انديشه‌اش رفتار كند يواش يواش نسبت به انديشه پيشين خود با تسامح برخورد مي كند و درصدد توجيه و تعديل آن برمي آيد.

الف)توجيه غلط توكل و تاثير آن در عمل: در قرآن و احاديث مسلمانان به زندگي متوكلانه دعوت شده‌اند و بر آنها فرض شده كه در زندگي خود به خداوند توكل كنند. اما در اثر توجيهات و تفسيرات غلط و نابجاي صوفيه توكل را آنچنان كه بايد جايگاه خود را پيدا نكرده است. تلقي آدميان از توكل اين است كه كارها را بايد طوري انجام داد كه جاي پايي و جاي دستي براي توكل به خداوند باقي ماند لذا راه صحيح آن است كه آدمي در انجام امور خود دقت و كارايي لازم را بكار نبرد تا بخشي از كار بلنگد و در آن بخش بتوان به خدا توكل كرد و الا معناي توكل كه ترك تدبير است درست درآيد؟ اما واقعيت توكل چيزي غير از اين است چه توكل در اموري صادق است كه خداوند دست آدمي را از انجام آنها و از نشان دادن عكس‌العمل منع كرده است. بعنوان مثال وقتي ما آخر استنباطات را درباره زلزله بعمل آورديم از آن پس بايد متوكلانه منتظر اوامر ديگر الهي باشيم. پس آن بخش از كاري كه به ما انسانها واگذار شده قطعاً بايد با آخرين و تا آخرين مرحله كار انجام دهيم و هيچ جاي توجيه براي كم كاري و عدم دقت نمي‌ماند، لذا اينگونه تعبير از توكل براي برخي از آدميان توجيه گر عدم وجدان كاري شده است.

ب) جدي نگرفتن امر دنيا: درست است كه هم قرآن و هم احاديث و هم زندگي معصومين همه و هم مبين نوع نگرش آنها به دنيا و عدم ميل و رغبت آنها به دنياست اما بعضاً اين نگرش آنچنان كه بايد فهم نمي‌شود و چنين تلقي مي‌شود كه چون دنيا ناپايدار است لذا در انجام امور نيز اهتمام لازم را نبايد بكار ببريم.

وقتي از يك صوفي پرسيدند چرا براي خود خانه مهيا نمي‌كني؟ در جواب گفت: «الامر السهل من ذلك، كار دنيا از اين آسانتر است كه به فكر تهيه خانه باشيم.» حال اگر كسي در زندگي خود چنين نگرش نسبت به دنيا داشته باشد قطعاً درصدد انجام دقيق امور برنخواهد آمد. وقتي عالم اخلاق جهان اسلام امام محمد غزالي در باب زهد نسبت به دنيا مي‌گويد: آخرين مرحله زهد نسبت به دنيا آن است كه براي فرداي خودت غذا نداشته باشي آنوقت وضع بقيه مشخص است.

بنابراين سهل گرفتن امر دنيا باعث بي‌دقتي و عدم وجدان كار در ميان مسلمين شده است. در حاليكه از آموزه‌هاي معصومين چنين برداشتي نمي‌توان كرد بلكه آنها توصيه مي‌كردند كار آنكس كرد كه تمام كرد.

ج) عدم توجه به قانون و تسامح نسبت به آن:‌ ايرانيها و مسلمانان با توجه به اينكه هيچ وقت قانون را براي قانون نمي‌خواستند بلكه آن را هميشه توجيه‌گر گريز از خطرات مي‌دانستند لذا با كمترين فرصتي از تن دادن بدان طفره مي‌رفتند اما اگر كسي قانون را براي قانون و نظم بخواهد و معتقد باشد كه قانون براي هميشه و همه جا است و بايد رعايت گردد چنين شخصي هرگز در انجام امور كوتاهي نخواهد كرد.

د) خلط بين بي‌عدالتي در قانون و عدم داشتن وجدان كار: غالب كساني كه به نحوي وجدان كاري ندارند يعني ناعادلانه بودن قانون (به زعم خودشان) و انجام ناتمام كار ملازمه اي مي بيند و ظالمانه بودن قانون را با ناتمام گذاشتن كار جبران مي كنند در حاليكه اگر كارمندي ،معلمي و ... نسبت به ميزان حقوق مضبوط در قوانين اعتراض دارند نبايد آن را با كم كاري و عدم وجدان كاري جبران كنند بلكه بايد توجه داشته باشند كه بين اين دو هيچ ملازمه‌اي در كار نيست اگر اشكالي در كار هست بايد آن را از مسير صحيح خود حل و فصل كرد. پس براي اينكه به وجدان كاري عامل باشيم لازم است انجام كار را با چيز ديگري مقايسه نكنيم بلكه وجدان را حاكم بر آن سازيم.

ذ) عدم اعتقاد به ارزش ذاتي كار: ما مسلمانان كار را وسيله‌اي براي اهداف ديگر در نظر مي‌گيريم لذا در انجام بسياري از امور خود توفيق چنداني بدست نمي‌آوريم. واقعيت اين است كه تنها كساني در زمينه‌هاي مختلف كار مي‌توانند توفيق حاصل كنند كه كار را فقط براي كار انجام مي‌دهند و آن را از نظر هدف مي‌بينند نه از منظر وسيله. عموم كساني كه به اين نگرش قائل نيستند در انجام كارهايشان هميشه با دلسردي و ناكامي مواجه‌اند بر خلاف مسلمانان؛ غربيها هم در باب علم و هم كار به جايگاه خوبي رسيدند به معنا كه در جهان غرب هم علم براي علم آموخته مي شود و هم كار براي انجام مي‌شود. يعني هر دوي اينها ارزش ذاتي دارند نه ارزش تبعي و به نظر نگارنده تا زماني كه چنين نگرش در ميان مسلمين پيدا نشود به وجدان كاري نخواهيم رسيد.

در نهج البلاغه علي عليه‌السلام هميشه نسبت به عدم انجام دقيق امور ناراحت مي‌شدند و از اين كه مسلمين آن دوران نسبت به انجام امور خود تساهل مي‌كردند معترض بودند. خطبه 27نهج البلاغه مبين و مويد اين اعتراض علي عليه‌السلام است و شايد همين عامل باعث عدم توفيق آن حضرت در گستر عدالت بوده باشد.

maryam بازدید : 30 یکشنبه 01 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

۱- فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

 

۲- از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

۳- روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

۴- سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان هوشیارانه می پذیرند و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان آید.

۵- مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

۶- سوالات درستی از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

۷- به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.

۸- سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.

۹- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

۱۰- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

۱۱- خودشان را با افرادی که با آنها هم‌فکر هستند متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

۱۲- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

۱۳- به وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی‌ می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

۱۴- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

۱۵- در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

۱۶- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

۱۷- همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

۱۸- دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

۱۹- ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.

۲۰- با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ‌وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

۲۱- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

۲۲- وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

۲۳- بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

۲۴- ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

۲۵- برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

۲۶- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

۲۷- ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

۲۸- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

۲۹- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

۳۰- از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می‌کنند و چه دارند و چه طور به نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

۳۱- دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.

۳۲- متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذت می‌برند.

۳۳- انعطاف‌پذیر هستند و تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را بر هم می‌زند از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

۳۴- همیشه سلامت جسمانی خود‌شان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند و می‌دانند که بدنشان خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

۳۵- موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

۳۶- همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

۳۷- با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

۳۸- وقت‌شان و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج‌ است صرف نمی‌کنند.

۳۹- کلید خاموش روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

۴۰- آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. درباره تئوری‌های عجیب و غریب خیالبافی نمی‌کنند بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند
maryam بازدید : 38 یکشنبه 01 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

در پاسخ به این پرسش که چگونه انسان می تواند خود را تهذیب کند باید به چند نکته اساسی توجه کرد.

 

۱- چنانکه در تربیت و سلامت بدن ریاضت و ورزش لازم است در خودسازی و تهذیب نیز ریاضت و جهاد با نفس ضرورت دارد.

 

۲- همان گونه که در تربیت جسم از اندک شروع کرده و به تدریج بالا می روند در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالا و بالاتر رسید.

پیامبر اسلام فرموده است : « به راستی این دین استوار و پابرجا است , با مدارا در آن وارد شوید و بندگان خدا را به زور وادار به عبادت نکنید, پس مانند سوار وامانده ای خواهید شد که نه راه را طی کرده و نه مرکب را سالم نگه داشته است » « اصول کافی ج ۲/ ص ۸۶»

و نیز امام صادق (ع) فرمود : « من در نوجوانی بیش از اندازه عبادت می کردم . پدرم به من فرمود پسرم ! بیش از توان خود عبادت می کنی , خداوند عز و جل اگر بنده ای را دوست بدارد با عبادت اندک از او خشنود می شود .»« همان منبع »

 

۳- چنانکه در ورزش بدنی , تداوم و استمرار لازم است در ریاضت نفسانی نیز تداوم شرط است

 که خداوند تعالی فرموده « آنانکه می گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی بمانند فرشتگان بر آنها فرود آیند و به آنها گویند نترسید و اندوهگین نباشید .....»«فصلت/۲۰»

و از امام باقر نقل شده است : « محبوب ترین کار نزد خدای عزوجل آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد .»«اصول کافی ج۲/ص۸۲»

از احادیث بر می آید که کمترین مدت برای مداومت یک سال است .چنانکه امام صادق (ع) می فرمایند :« هنگامی که انسان کاری را شروع می کند باید تا یک سال آن را ادامه دهد .« همان »

 

۴- چنانکه در سلامت جسم , فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم موثر است در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است .

مانند ادای واجبات و ترک محرمات , تولی و تبری , و این باید ادامه یابد زیرا بدون آن هیچ  عملی پذیرفته نیست و آنها که صالح و طالح ( بدکار و ناصالح) و بد و خوب را با هم مخلوط می کنند راه به جایی نمی برند . چنانکه خداوند فرمود : « خداوند تنها از اهل تقوا می پذیرد » «مائده/۲۷»

 

۵- مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود حضور قلب و اخلاص است .

همان گونه که در ورزشهای جسمانی تمرکز اراده موثر است در عبادات شرعی و ریاضتهای نفسانی و نیز تمرکز اراده و اخلاص در نیس و حضور قلب نقش اساسی را ایفا می کند .

خداوند متعال در قرآن کریم مکرر بر این نکته تأکید دارد چنانکه می فرماید : « به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند .»« بینه/۵ »

maryam بازدید : 30 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

رزش و اهمیت وجدان کاری

ادر فرهنگ اسلامی هر گونه عمل هدفمند که پروردگار آن را بپسندد، عبادت است. بنابراین شایسته است که مسلمان در تمامی فعالیت های فردی و اجتماعی خویش، دقت و تلاش فراوانی به کار گیرد و با احساس مسئولیت، وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهد.

همه انسان ها، اعم از پدران و مادران در تربیت فرزندان خویش، مربیان و معلمان در ادای وظیفه آموزش و پرورش آینده سازان و... در انجام هر چه بهتر مسئولیت خویش نیازمند وجدان کاری هستند. و اهمیت وجدان کاری بر کسی پوشیده نیست، رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی سال 1374 به این نکته مهم چنین اشاره می کند:

کسانی که وجدان کاری دارند، کار را عملی صالح، وظیفه ای حقیقی، مسئولیتی اجتماعی و سیاسی و یک عبادت می دانند. رحمت خدا، انسان هایی را شامل می شود که وظایف خود را نیکو، محکم، متقن و صحیح انجام دهند و از سرهم بندی و بی اعتنایی به استحکام کار به شدت پرهیز کنند.

پیشوایان دینی به اهمیت وجدان کاری در جاهای مختلف تأکید ورزیده اند، امام علی علیه السلام الگوی نیکوکاران می فرماید: «امانت داری و وفای به عهد، درست انجام دادن کارهاست».

در حقیقت، کارهای دیگران، امانت هایی هستند که به ما سپرده شده اند و ما متعهد به انجام درست آنها هستیم و باید برای توفیق در این امر از خداوند کمک بخواهیم. امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند: «از خداوند، راستی و درستی بخواهید و همراه با آن، درستکاری را از او درخواست کنید».

امام علی علیه السلام وجدان کاری را زینت انسان می داند و می فرماید: «الزّینةُ بِحُسْنِ الصَّوابِ لا بِحُسنِ الثِّیابِ؛ زینت و زیبایی انسان به راستی و درستی است نه به لباس نیکو».

عمر بن یزید می گوید از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «هنگامی که مؤمن کارش را به خوبی و درستی انجام دهد، خداوند ثواب آن کار را هفتصد برابر می کند...».

البته بهره مندی از وجدان کاری، نشان دهنده عنایت الهی به بنده درستکار است، چنان که حضرت امیر علیه السلام نیز در تأیید این سخن می فرماید: «مَنْ اَمدَّه التَّوفیقُ اَحْسَنَ الْعَمَلَ؛ هر کس توفیق الهی مددکارش باشد، کار را به خوبی و درستی انجام می دهد».

و به راستی که به فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله : «خداوند کسی را که به [هرگاه [کاری بر عهده اش می نهند به درستی انجام می دهد، دوست می دارد».

maryam بازدید : 33 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

عروسی، سور، بیوگانی مراسمی سنتی یا آیینی است که طی آن آغاز یک ازدواج و زندگی مشترک یک زوج جشن گرفته می‌شود. این مراسم در کشورها و فرهنگ‌ها، ادیان و مذاهب، گروه‌های قومی و حتی طبقات اجتماعی گوناگون، به اشکال مختلفی برگزار می‌گردد.

بلژیک


در کشور بلژیک عموما همیشه عروس لباس سفید می پوشد مرد به خانه ی عروس می رود و به وی دسته گل می دهد «که عموما دسته گل سفید و یا به رنگ های روشن است.»آن ها به کلیسا می روند و داماد در داخل کلیسا است هنگامی که پدر عروس ،عروس را همراهی می کند و به همسر آینده اش تحویل دهد و در پایان هنگامی که آن ها از کلیسا خارج می شوند خانواده ی آن ها بر سر آن ها برنج می ریزند.


برزیل

مراسم ازدواج در برزیل جزئیات مهم بسیاری دارد. به عنوان مثال داماد نمی تواند عروس را در حالی که لباس عروسی پوشیده است تا قبل از مراسم ببیند. عروس باید یک چیز کهنه و چیزی نو و چیزی که قرض گرفته شده باشد را درمراسم استفاده کند. یک نکته ی دیگر آن است که حلقه باید حکاکی شده باشد و بر روی حلقه ی عروس نام داماد و بر روی حلقه ی داماد نام عروس حکاکی شود.



چین


چگونه مراسم عروسی با باران همراه باشد. اگر عروس مستقیماً از قابلمه ی غذا بخورد در روز عروسی باران خواهد بارید. دستمال رد و بدل کردن و آرزوی خوشبختی برای یک دیگر کردن. در چین ، هر زوج جدیدی پیش تر از آغاز مراسم عصرانه باید به پارک بروند و یک فیلم ویدیویی تهیه کنند. اگر زوج تازه ازدواج کرده ، در پارک همدیگر را ببینند عروس و داماد باید دستمال های جدیدشان را با هم عوض کنند و برای یکدیگر آرزوی موفقیت و خوشبختی کنند. این دستمال باید قرمز باشد و عکس اردک چینی روی آن باشد چرا که این اردک ها همیشه کنار هم باقی می مانند و این بدان معنی است که زوج همیشه کنار هم باقی می مانند ما این رسم را داریم که شادی را با هم تقسیم کنیم و به یکدیگر تبریک بگوییم رسم بدین سان است که هر چه بیشتر شادی داشته باشیم خوش شانسی بیشتری به شما روی خواهد آورد. به همین دلیل فراموش نکنید که برای ازدواجتان این دستمال ها را دست دوز فراهم کنید. یکی از نکات جالب توجه در مراسم عروسی چینی ها: در مراسم سنتی ازدواج چینی ها همیشه مهمانان و دوستان مراسم جالب سرگرم کننده ای را روی زوج تازه ازدواج کرده اجرا می کنند. به عنوان مثال ، در طی مراسم یک سیب که به نخی متصل است رو به رو ی زوج نگه داشته می شود. افرادی که در مراسم از روی لج آن ها شرکت دارند از عروس و داماد می خواهند تا هم زمان سیب را گاز بزنند تا نمایان گر علاقه ی آن دو به هم است اما در لحظه ای که لبان آن ها به سیب تماس حاصل می کند یکی از دوستان ناگهان آن را عقب می کشد که در نتیجه آن لب های زوج به هم نزدیک سیب می شود که به جای گاز زدن سیب که در مقابل آن ها اســـت آن ها یکدیگر را می بوسند. نکته ی قابل توجه این است که این عمل همیشه به شادی و خنده های بلند منجر می شود.


کلمبیا

مراسم شمع: در مراسم ازدواج مسیحیان کلمبیایی یک رسم سنتی وجود دارد که بعد از مراسم حلقه ، داماد و عروس بایستی شمع روشن کنند.این رسم معنای ویژه ای دارد. هر شمع روشن شده ای نشان دهنده ی زندگی هر یک از آن ها است. پس از آن با هم یک شمع را روشن می کنند و شمع اولیه ای را که هر یک جداگانه روشن کرده اند خاموش می کند فقط شمعی که باهم روشن کرده اند را روشن نگه می دارند. شمع روشن باقی مانده بیان گر آن است که هم اکنون آن دو یکی شده اند و باهم لحظه به لحظه زندگیشان را سپری خواهند کرد.


اروپای شرقی



درخواست اجازه از پدر عروس: نامزدی مراسمی است که بیشتر از ازدواج برپا می شود. یک ماه مانده به عروسی ، داماد از پدر دختر تقاضا می کند تا دختر را از خانه ی پدری اش ببرد. داماد صبح هنگام به همراه گروه موسیقی به خانه ی عروس می رود و تمام همسایگان جهت دیدن تازه عروس بیرون می آیند و به وی تبریک می گویند.


ال سالوادور


همراهی عروس تا کلیسا: همه ی مراسم ازدواج در سراسر جهان خواهان آن هستند تا چیزهای مختلفی را از طریق این مراسم بیان کنند.به دلایلی در مناطقی از ال سالوادور ،هنگامی که مراسم ازدواج برپا می شود،این مراسم بدون حضور عروس صورت می گیرد.داماد و تمام افرادی که به مراســـم دعوت شده اند در این تشریفات در انتظار عروس هستند. هنگامی که تشریفات مراسم عروسی آغاز می شود گروهی متشکل از هفت مرد به خانه ی عروس می روند.عروس و خانواده اش در انتظار هفت ماشین سفید هستند که این ماشین ها تا زمان رسیدن ماشین حامل عروس تا کلیسا وی را همراهی می کنند و در آخر به هنگام ورود عروس به کلیسا آهنگ عروسی شروع به نواختن می شود.



آلمان



عروسی به همراه ظروف شکسته (پلترابند) چند روز پیش از مراسم ازدواج دوستان و فامیل ظروف کهنه و چینی خود را برای انداختن بر روی زمین بر مقابل عروس و داماد می آورند و این بدین مناسبت است که این مراسم برای آن دو شادی و زندگی خوبی به ارمغان می آورد و به همین دلیل این مراسم عصرانه را(پلترابند)یعنی عصری که در آن ظروف چینی بسیاری را می شکنند نام گرفته است.



هند


ازدواج دو خانواده و نه فقط دو فرد. در"سیخ فیت"(sikh faith)در شرق هند برخی ازدواج ها از قبل تعیین شده و برخی بر اساس عشق و علاقه است.وقتی دو نفر خواهان ازدواج با هم هستند این بدین معنا است که دو خانواده با هم ازدواج می کنند ونه فقط آندو فرد .عروس نیز طبق سنت قرمز می پوشد(سفید در فرهنگ هند بیانگر مرگ است) و داماد کت کرم رنگی را که "اتچکین"نامیده می شود همراه با عمامه ی قرمز رنگی می پوشد.پدر دختر،عروس و داماد را از طریق قرار دادن یک گوشه از لباس عروس در دســــــتان داماد به یک دیگر منتقل می کند.داماد چهار مرتبه با کمک برادران عروس و سه عمو ها عروس را به دور کتاب مقدس می چرخاند.بعد از اتمام چهار مرتبه چرخش آن دو زن و شــوهر محســــــوب می شوند.کشیش را یا دعای خیرشان را نثار آن دو می کند و به زوج نصیحت می کنند که چگونه زندگی کنند و چگونه در زندگی جدید مشترکشان عشق بورزند.این زوج دو بدن با یک روح هستند.


ایران



رسم ساییدن قند: رسم های زیادی در ارتباط با ازدواج وجود دارد که به طور حتم باید مورد توجه قرار گیرد که در غیر آن صورت اقبال بد به طور قطعی به دنبال آن ها خواهد آمد.به عنوان مثال سه یا چهار دختره ازدواج نکرده یک پارچه ی تمیز و سفید رنگی را بالای سر عروس و داماد در حالی که آنها بر روی نیمکت یا زمین نشسته اند می گیرند بعد یکی از دختر ها شروع به ساییدن دو کله قند بزرگ بالای سر آن دو می کند و هنگامی که این کار را انجام می دهد از خدا می خواهد که روح بد را از زندگی زوج تازه ازدواج کرده براند .قبل از مراسم خانواده ی پسر و دختر باید اطمینان حاصل کنند که دختری که قند می ساید قابل اعتماد محبوب باشد . این عمل همچنین سبب می شود که سایر دختران ازدواج نکرده حاضر در این مراسم نیز در مدت نه چندان دور ازدواج کنند.



ژاپن


مراسم شراب حاکی از وفاداری : ازدواج به سبک "شینتو" مراسم خاصی دارد . زوج در مقابل کشیش شراب برنج ژاپنی می نوشند در ابتدا عروس از فنجان کوچکی شراب می نوشد سپس فنجان را به داماد می دهد و وی نیز از همان فنجان می نوشد . آنها سه بار از آن شراب می نوشند این مراسم به این معنی است که آنها قول می دهند که به یکدیگر وفادار باقی بمانند .


کره



پرت کردن دسته گل عروس و اهدا کردن آجیل و عناب بسیاری از مردم جوان کره به سبک غربی ازدواج می کنند به این ترتیب که زنان لباس کوتاه و مردان کت و شلوار نوی غربی می پوشند عروس از پشت سرش دسته گلش را پرتاب می کند و دختری که دسته گل رابگیرد کسی خواهد بود که ازدواج خواهد کرد . پس از آن که مراسم ازدواج تمام شد کعروس و داماد لباس های سنتی کره ای می پوشند و در مقابل والدین و بزررگان فامیل تعظیم می کنند و سپس والدین و بزرگان فامیل به آنها مقدار زیادی آجیل ،عناب و پول می دهند. آجیل وعناب نمایانگر آن است که آنها بچه دار خواهند شد و برای آن دو آرزوی ازدواجی مبارک و فرخنده می کنند . فرزنددختر است یا پسر اگر داماد در هنگام عروسی زیاد لبخند بزندفرزنداولش دختر خواهد شد اگر عروس آجیل برداردوی صاحب فرزندان پسر زیادی خواهد شد(رسم آن است که و والدین داماد آجیل و آلو بر روی عروس می ریزند و در این هنگام عروس آجیل و آلو را را پیراهنش می گیرد)‌


مکزیک


دسته ی گل برای مریم مقدس: در مکزیک هنگام مراسم عروسی کاتولیک ها ،عروس دسته گل خود را به مریم مقدس اهدا می کنند و آن را در پایین مجسمه ی مریم مقدس قرار می دهند بدین دلیل که از وی تشکر کنند و از او خواهان داشتن زندگی خوبی می شوند و نیز اینکه دعای خیر وی پشت سرشان باشد .این لحظه ای رسمی و جدی در پایان مراسم محسوب می شود .پس از آن عروس و داماد را ملاقات می کند و دعای خیر کشیش نثارشان می شود که این به معنای پایان مراسم است.


نپال

اندکی پودر سرخ رنگ روی پیشانی عروس : یکی از مراسم مهم در ازدواج سنتی این است که داماد مقدار کمی پودر قرمز رنگ بر روی پیشانی عروس قرار می دهد.این بدان معنی است که آن ها دیگر زن و شوهر محصوب می شوند. رنگ قرمز بررویپیشانی خانم این فرق را قائل می شود که آیا وی عروسی کرده است یا خیر ؟



اندونزی

در"جاوا"عروس و داماد در این روز نباید یکدیگر را ببینند چرا که اقبال بد به همراه خواهد داشت.


عربستان

آروزی خوشبختی برای عروس : در عربستان هنگامی که زن و مرد می خواهند ازدواج کنند آن ها ترجیح می دهند که لباس های نو بخرند و لباس های کهنه شان را دور بریزند . آنها بر این عقیده اندکه این زندگی جدیدی است پس نیاز به لباس های جدیدی دارد. در شب عروسی مرد لباس سفید و دشتاشه ی بلندی که بیشت نامیده می شود می پوشد و عروس نیز لباس سفیدی بر تن می کند در پایان عروسی مردبه همراه پدر و فامیل به اتاق ازدواج می رود و چند دقیقه ای آنجا می مانند و قهوه می نوشند و سپس آن جا را ترک می کنند . سپس عروس به همراه مادر و اقوامشان می آیند و همین کار را تکرار می کنند . این سبب می شود که اضطراب از زن و مرد دور شود و برای آغاز زندگی جدید با هم خواهند بود . فردای ازدواج مرد هدیه ای به عروسش اهدا می کند .




اسپانیا

به این نکات توجه کنید اگر می خواهید در اسپانیا ازدواج کنید : - اگر دوست داما د تکه ای از کروات وی را ببرد او به زودی ازدواج خواهد کرد. - اگر عروس یک لباس آبی به تن داشته باشد وی ازدواج مبارکی خواهد داشت.


ترکیه



در ترکیه هنگامی که دختری ازدواج می کند تمام دوستان وی نامشان را درون کفش عروسی وی می نویسند و در پایان مراسم ازدواج اگر کسی نامش از داخل کفش وی پاک شده باشد بدان معنی است که وی فردی خواهد بود که بعد از وی ازدواج خواهد کرد . خرافات هایی در ارتباط به ازدواج در ترکیه : اگر بین 2 عید مذهبی سالیانه که 2 ماه از هم فاصله دارند ازدواج صورت گیرد ممکن است که بد شگون باشد. اگر شما نام یکی از دوستان خود را در کف کفش عروسی خود بنویسید و آن نوشته پاک شود آن دختر یا پسر در مدت زمان کوتاهی ازدواج هواهند کرد . اگر شما آب نباتی را که توسط عروس پرتاب می شود را دریافت کنید شمادر مدت زمان کوتاهی ازدواج خواهید کرد.


ونزوئلا

عهد بستن و عشق ورزیدن و مراقبت از یکدیگر مهم ترین و فراموش نشدنی ترین واقعه در زندگی هر فرد ازدواج است ودر ونزویلا داماد باید به عروس قول دهند که تا آخر زندگیش به وی عشق بورزد و همیشه با وی بماند. عروس نیز باید همین حکم را تکرار کند و عموما این گونه رواج دارد که زوج یک لیســـــت از این احکام را دریافت می کند و زوج این عهد و پیمان را برای یکدیگر به صورت شـــــعر می خوانند . و آن لحظه بسیار زیبایی است.

maryam بازدید : 54 جمعه 16 فروردین 1392 نظرات (0)

«شلختگی» یک اختلال رفتاری است و گاهی وقت ها غیرارادی. در مورد تعریف شلختگی می گویند که اگر در روند زندگی، فرد در محیط اطراف خود هر چیز را در جای خود قرار ندهد و در انجام وظایف روزمره خود کوتاهی کند، «شلخته» است...
 
این وضعیت به شکل های گوناگونی در افراد مختلف دیده می شود. قرار ندادن وسایل در جای خود، حمام نرفتن، عدم رسیدگی به وسایل شخصی و کثیف بودن اتاق، همه نمودی از شلختگی است.
 
 
 

آیا شلختگی و فراموشکاری یکی هستند؟

عده ای تصور می کنند که شلختگی در اثر فراموشکاری به وجود می آید و تعریفی یکسان برای این دو ارائه می دهند ولی در واقع این طور نیست. در فراموشکاری، فرد انجام کارهای مختلف را فراموش می کند، ولی در شلختگی می داند که باید فلان کار را انجام دهد ولی از انجام آن سر باز می زند و آن را به آینده موکول می کند. ممکن است نتیجه فراموشکاری در افراد، گاهی به صورت شلختگی بروز کند ولی این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند.
 

عوامل بروز شلختگی چیست؟

عوامل متعددی در بروز شلختگی نقش دارند که موارد زیر را می توان از مهم ترین آنها برشمرد:
1. ارث: این رفتار ممکن است به صورت ارثی در افراد وجود داشته باشد و فرد خواه ناخواه به این سمت حرکت می کند.
 
2. یادگیری: فرد به مرور زمان در حال آموختن است و این آموختن می تواند در جنبه های منفی یا مثبت باشد.
 
3. مشاهده: مشاهده یکی از عوامل بسیار مۆثر در بروز رفتار در فرد است. وقتی فرد رفتار پدر و مادر خود را مشاهده می کند، کم و بیش از آنها تاثیر می گیرد و خود نیز به آن سمت کشیده می شود. در واقع فرد در این حالت به تجربه و عینی کردن مواردی که مشاهده کرده است، می پردازد.
 
4. تقویت شدن: این عامل نیز در بروز رفتار بسیار مۆثر است. مثلا اینکه فرد کاری را انجام دهد و اطرافیان جلوی او را نگیرند. اگر رفتارهایی مثل حمام نرفتن، مسواک نزدن و مرتب نکردن وسایل شخصی با ممانعت اطرافیان مواجه نشود، مدام تکرار می شود و به تدریج با تقویت شدن آن، به صورت بخشی از شخصیت فرد در خواهد آمد.
 

راه های برخورد با شلختگی چیست؟

یکی از مشکلاتی که خانواده های این قبیل افراد با آن روبه رو هستند، این است که نمی دانند بهترین برخورد با افراد شلخته چیست؟
 

8 توصیه زیر می تواند کمک تان کند:

1. برخورد آگاهانه: برای درمان شلختگی بهتر است که فرد روش آگاهانه را انتخاب کند. یعنی در قدم اول خود فرد باید بخواهد که از این وضعیت خلاص شود و آگاهانه سعی در بهبود وضعیت اش داشته باشد. ثابت شده است که اگر کسی نخواهد، درمان ها و روش های مختلف نتیجه ای نخواهد داد.
 
2. تنظیم قرارداد: زن و شوهر می توانند با تنظیم یک قرارداد بین خود به حل این مشکل بپردازند. همسر فرد در این حالت تعهد می دهد تا در مواقع لزوم، در مورد انجام کارها به فرد یادآوری و او را یاری کند.
 
3. حداقل انتظار: همسر فرد شلخته در این مرحله باید بداند که باید حداقل رفتار را از همسر خود انتظار داشته باشد و نخواهد تمام کارها از همان ابتدا به نحو مطلوب انجام شوند.
 
4. کاهش پیام های کلامی: همسر نباید خود در گوشه ای بایستد و فقط با پیام های کلامی فرد را به انجام کارهای مختلف تشویق کند. اینکه ما فقط از کسی بخواهیم که مثلا فلان کار را انجام دهد، نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت. باید دقت کرد که پیام ها همواره باید با رفتار توأم باشد.
 
5. پاداش: به حداقل رفتار اصلاح شده باید پاداش تعلق گیرد و همسر باید نشان دهد متوجه آنهاست. پیام هایی مثل «خونه امروز چقدر تمیز شده» یا «تو چقدر امروز آراسته ای» نشان دهنده این است که تلاش های فرد در جهت اصلاح رفتار، دیده می شود.
 
6. همراهی کردن: نباید انتظار داشته باشیم که فرد از همان ابتدا همه کارها را خود به تنهایی انجام دهد. در واقع اگر می توانست این کار را انجام دهد به مداخله درمانی نیاز نبود. اصلا چون فرد با انجام این کارها مشکل داشته به همراهی نیاز دارد.
7. تلاش غیر مستقیم: در این حالت همراه یا همسر فرد تلاش می کند تا به صورت غیرمستقیم، راه صحیح را به او نشان دهد. مثلا اگر فرد لباس خود را در میان اتاق ها رها کرد، همسر او بلافاصله آن را از زمین بردارد و در جایش قرار دهد. یا مثلا اگر باقیمانده های غذا برای مدت طولانی روی کابینت مانده، همسرش از او بخواهد ظرف را برای قرار دادن در یخچال به او بدهد.
 
8. تهیه جدول: می توان جدولی از تغییرات رفتاری تهیه کرد تا خود شخص بداند که در چه مواردی و به چه میزانی تغییر کرده است و وقتی شاهد این تغییرات مثبت باشد، برای ادامه راه راغب تر خواهد شد.
«شلختگی» یک اختلال رفتاری است و گاهی وقت ها غیرارادی. در مورد تعریف شلختگی می گویند که اگر در روند زندگی، فرد در محیط اطراف خود هر چیز را در جای خود قرار ندهد و در انجام وظایف روزمره خود کوتاهی کند، «شلخته» است...
 

روش های نادرست برخورد با افراد شلخته چیست؟


یکی از کارهایی که در برخورد با این افراد باید به شدت از آن اجتناب کرد، استفاده از پیام های کلامی است. زیرا ممکن است تاثیر کاملا عکسی در فرد ایجاد کند. پیام کلامی تند مثلا «تو بازم لباست رو اینجا انداختی»، لحن نامناسب، پرخاشگری، تحقیر، تمسخر و تندی کردن تاثیر بسیار منفی ای در اصلاح رفتار فرد خواهد گذاشت. یکی دیگر از مسایلی که باید در برخورد با افراد شلخته از انجام آن اجتناب کرد، «از خود دفاع کردن» است. عبارت هایی مانند «من از صبح تا شب دارم کار می کنم ولی تو...»، «کی می خوای قدر کارهای من رو بدونی...» و جملاتی از این دست، تاثیرات منفی فراوانی را خواهند داشت. همسر فردی که دارای رفتار شلختگی است، باید به شدت از مقایسه او با دیگر اعضای خانواده اجتناب کند. تهدید برای قطع رابطه و قهر نیز می تواند اصلاح رفتار در فرد را دچار مشکل کند. همراه فرد نباید صبر کند تا رفتار غلطی انجام شود و بعد او را به دلیل آن مواخذه کند. باید از بروز رفتار غلط جلوگیری کرد.
 

آیا برای درمان شلختگی، دارو درمانی لازم است؟

معمولا اگر شدت رفتار و نوع آن قابل کنترل باشد، داروی خاصی توصیه نمی شود. مشاور رفتار درمان اگر این رفتار را در ارتباط با سایر اختلالات مثل افسردگی و کرختی ببیند، ممکن است از دارو درمانی استفاده کند ولی در سایر موارد معمولا نیازی نیست.
 

 مراجعه به مشاور در چه زمانی لازم است؟

با توجه به اینکه فرد معمولا مشکل خود را نمی پذیرد و با این موضوع کنار نمی آید، پیشنهاد ما مراجعه به مشاور از همان مراحل ابتدایی است. این کار باعث می شود فرد با آگاهی از مشکل رفتاری خود، به صورت آگاهانه با آن برخورد کند و بتواند در مدت کمتری به روال عادی زندگی برگردد. افرادی که به مشاور مراجعه نمی کنند، معمولا شلختگی خود را با عناوینی مثل راحت بودن، سخت نگرفتن، خاکی بودن و... توجیه می کنند. معمولا اصلاح رفتار در افرادی که دچار شلختگی هستند، حدود 4 تا 9 ماه زمان نیاز خواهد داشت.
maryam بازدید : 40 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

دانشمندان در آمریكا موفق شدند به طور انتخابی بخش‌هایی از حافظه ناآرام و ناخوشایند موش‌های آزمایشگاهی را پاك كنند.
با توجه به این دستاورد جدید دانشمندان امیدوارند روزی بتوانند قرصی تولید كنند كه قادر باشد خاطره‌های دردناك را از ذهن پاك كند.
در این آزمایش‌ها كه روی موش‌ها انجام شده، پژوهشگران كالج پزشكی جورجیا توانستند خاطرات را بدون آسیب رساندن به مغز موش‌ها، پاك كنند.
آنها معتقدند از این تكنیك كه با تاثیر روی یك پروتئین خاص در مغز عمل می‌كند، می‌توان در آینده برای كمك به انسان‌ها در جهت غلبه بر رویدادهای ناگوار و مصیبت‌های زندگی بهره گرفت.

اما سرپرست اصلی این دانشمندان می‌گوید: برای رسیدن به این نقطه چندین سال و یا چندین دهه وقت برای مطالعه و آزمایش مورد نیاز است.
این دانشمندان در مطالعات خود یك مكانیسم مولكولی را شناسایی كرده‌اند كه می‌تواند به سرعت بخش‌های خاصی از حافظه را حذف كند.
به گفته دانشمندان این پروتئین خاص در شكل‌گیری خاطرات نقش حیاتی دارد.

maryam بازدید : 27 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

 

من از آن روز که دربند توام آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند

در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت

تا بیایند عزیزان به مبارک بادم

من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس

پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ

یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

به وفای تو کز آن روز که دلبند منی

دل نبستم به وفای کس و در نگشادم

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست

گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم

به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی

وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک

حاصل آنست که چون طبل تهی پربادم

می‌نماید که جفای فلک از دامن من

دست کوته نکند تا نکند بنیادم

ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل

جهد سودی نکند تن به قضا دردادم

ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم

داوری نیست که از وی بستاند دادم

دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت

وقت آنست که پرسی خبر از بغدادم

هیچ شک نیست که فریاد من آن جا برسد

عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم

سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح

نتوان مرد به سختی که من این جا زادم

 

maryam بازدید : 27 دوشنبه 14 اسفند 1391 نظرات (0)

 

معاون توسعه منابع انساني هلال احمر خبر داد:
آموزش 15 ميليون نفر نيروي امدادي   

خبرگزاري فارس: معاون توسعه منابع انساني و پشتيباني هلال احمر ايران گفت: برنامه‌ريزي براي آموزش 15 ميليون نفر نيروي امدادي در كشور از اولويت‌هاي كاري اين جمعيت است.

به گزارش خبرگزاري فارس از اردبيل، عسگر ظاهري بعد از ظهر امروز در مراسم توديع و معارفه مديران عامل جمعيت هلال احمر استان اردبيل اظهار داشت: براي تحقق اين هدف كه ارائه آموزش‌هاي امدادي به افراد واجب‌التعليم از جمعيت 75 ميليون نفري كشورمان است، بايد هلال احمر در سراسر كشور برنامه‌ريزي مدون و اصولي داشته باشد. وي با بيان اينكه نيروها و سرمايه‌هاي اصلي جمعيت هلال احمر ايران مردم و نيروهاي آموزش ديده اين جمعيت هستند، تصريح كرد: مردم مي‌توانند با شركت در برنامه‌هاي آموزش هلال احمر در كوتاهترين زمان نيروهاي امدادي عظيم چند ميليوني را براي استفاده در مواقع بروز حوادث گوناگون و شرايط بحراني به وجود آورند. ظاهري جمعيت هلال احمر ايران را ارگاني غير دولتي برشمرد و اذعان داشت: مردم، نيروهاي فعال، داوطلب، عضو و اداره‌ها و سازمان ها هستند كه اين جمعيت را پشتيباني مي‌كنند. اين مسئول ادامه داد: دولت احمدي‌نژاد و مجلس شوراي اسلامي از چند سال گذشته حمايت‌هاي ويژه‌اي را از هلال احمر داشته‌اند به گونه‌اي كه در سال گذشته تجهيزات هلال احمر در كشور از وضعيت بسيار مناسبي برخوردار شد و از لحاظ اعتباري نيز امسال در مقايسه با سال گذشته اعتبار هلال احمر صد در صد افزايش يافته است. معاون توسعه منابع انساني هلال احمر، از ايران به عنوان كشوري حادثه‌خيز ياد كرد و افزود: سال گذشته نقاط گوناگون كشورمان 10 هزار و 420 بار بر اثر وقوع زلزله لرزيده است و به همين لحاظ بايد نسبت به استحكام‌سازي، ايجاد مقاومت و نيز اقتدار نيروها و آموزش‌هاي همگاني براي كاستن از ميزان خسارات و تلفات در مواقع بروز حوادث مختلف بيش از پيش توجه شود. وي در ادامه آمادگي هلال احمر، نيروهاي امداد و نجات و همه مردم را در مقابل اينگونه حوادث كه اغلب اجتناب ناپذير هستند ضروري خواند. معاون توسعه منابع انساني هلال احمر در ادامه از تلاش‌هاي سيد فخرالدين زاهد مديرعامل سابق جمعيت هلال احمر استان اردبيل تقدير كرد و گفت: فخرالدين زاهد از نيروهاي تلاشگر، فعال و متعهد هلال احمر است كه خدمات ارزنده‌اي را در مدت مسئوليت وي شاهد بوديم. به گزارش خبرگزاري فارس از اردبيل، در پايان اين مراسم با تقدير از تلاش‌هاي سيد فخرالدين زاهد مديرعامل قبلي هلال احمر اردبيل، احمد انجم‌شعار مديركل هماهنگي و امور استان‌هاي جمعيت هلال احمر كشور حكم مديرعامل اين جمعيت را در ارتباط با معرفي بهرام غيبي به عنوان سرپرست جمعيت هلال احمر استان اردبيل قرائت و او را به اين سمت منصوب كرد.

maryam بازدید : 53 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (1)

آموزشهای فرهنگی و هنری كشور در سالهای پس از انقلاب و بخصوص در سالهای 1372 – 1362 سیر صعودی داشته و فراوانی آموزشهای هنری، مذهبی، ورزشی در سالهای 1372 – 1368 نسبت به سالهای قبل به ترتیب 3 تا 15 برابر بوده است. 
 

دكترعلی منتظری

دوره های پژوهش بعد از انقلاب
از آنجا كه نگارش نهایی این طرح هنوز به پایان نرسیده، لذا در این مقاله به یافته‌های پژوهش در چهاربخش به شرح زیر اكتفا می شود. در بررسی حاضر فقط به پژوهش های فرهنگی ـ اجتماعی توجه شده است و به سایر انواع پژوهش های علمی نپرداخته ایم . در نتیجه روند تغییرات وتأثیر تحولات فرهنگی را فقط در رابطه با پژوهش های فوق مورد تحلیل قرار داده ایم . به منظور انجام یك بررسی كلی دوره 18 ساله پس از انقلاب اسلامی را به چهار دوره الف ـ دوره اول ( 62-58) ب ـ دوره دوم( 67-63) ج ـ دوره سوم ( 71-68) و د ـ دوره چهارم (75- 72) تقسیم نموده ایم . همچنین مجموعه چهل و شش سازمان بزرگ و كوچك كه در طی 18 سال فعالیتهای تحقیقاتی داشته اند با توجه به حجم تحقیقات به شش گروه اصلی تقسیم شده اند. بیشترین میزان تحقیقات فرهنگی اجتماعی انجام شده توسط وزارت علوم تحقیقات و فن‌آوری صورت گرفته است و بیشترین میزان تحقیقات این وزارتخانه در دوره های دوم و سوم انجام گرفته است . از میان واحدهای اصلی علوم تحقیقات و فناوری بیشترین میزان تحقیقات به دانشگاه تهران مربوط می شود . دانشگاه تهران در تمامی دوره های تحقیقاتی فوق فعال بوده است و بیشترین تحقیقات آن در دوره سوم و كمترین میزان تحقیقات این دانشگاه مربوط به دورة اول است. در وزارت آموزش و پرورش اكثر تحقیقات از نوع فرهنگی و اجتماعی بوده و تحقیقات فرهنگی دینی در جایگاه بعدی قرار گرفته اند . كمترین سهم تحقیقات در این وزارتخانه مربوطه به تحقیقات فرهنگی هنری است . بیشترین میزان تحقیقات وزارت آموزش و پرورش در دوره چهارم به انجام رسیده است . از میان واحدهای اصلی تحقیقاتی وزارت آموزش و پرورش بیشترین میزان تحقیقات مربوط به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی است؛ اما در دوره چهارم انجمن اولیاء و مربیان در رأس سازمانهای پژوهشی وزارت آموزش و پرورش قرار می گیرد. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشترین سهم تحقیقات به پژوهشهای فرهنگ مردم اختصاص یافته است . این وزارتخانه اكثریت تحقیقات خود را در دوره چهارم انجام داده و در سایر دوره ها فعالیت كمتری داشته است . از میان 18 واحد اصلی تحقیقاتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سازمان میراث فرهنگی از همه فعالتر بوده است كه بیش از نیمی از تحقیقات این وزارتخانه را انجام داده است . صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بیشترین سهم تحقیقات خود را به تحقیقات مربوط به رسانه ها اختصاص داده است و تحقیقات فرهنگی و اجتماعی در رتبه دوم قرار داشته اند . فعالیت صدا و سیما در دوره دوم قابل توجه تر از سایر دوره هاست . جهاد دانشگاهی بیشترین میزان تحقیقات خود را به سمت موضوعات فرهنگی و هنری سوق داده است . جهاد دانشگاهی در دوره اول ودوم فعال تر بوده است .
سازمان برنامه و بودجه در موضوعات فرهنگی و اجتماعی بیشترین تحقیقات خود را ارائه نموده است و دوره فعال بودن آن دوره دوم است . بطور كلی با مقایسه تحقیقات شش سازمان فوق كه اصلی ترین سازمانهای پژوهشی كشور بوده اند . به ترتیب وزارت فرهنگ و آموزش عالی،‌ آموزش و پرورش ، جهاد دانشگاهی ، سازمان برنامه و بودجه متولیان تحقیقات فرهنگی اجتماعی بوده اند . در حالی كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی پژوهش در فرهنگ مردم و صدا و سیما متولی پژوهشهای رسانه ها بوده اند . سایر سازمان های پژوهشی كه متشكل از 40 سازمان تحقیقاتی دیگر است بر روی هم 6/13% كل تحقیقات كشور را انجام داده‌ اند‌. بطور كلی نتایج این تحقیق نشان می دهد كه از میان 3616 تحقیقی كه آمار آن در گزارشهای سالانه موجود است تنها 32% آنها منتشر شده اند و بقیه تحقیقات یا منتشر شده ( 28 درصد ) و یا اصلاً به اتمام نرسیده اند (5/34 درصد).بنابراین لازم است در آینده تلاش شود تحقیقات با نظارت كامل اولاً به اتمام برسند ثانیاً منتشر شده و در دسترس دست اندركاران امور پژوهش قرار گیرند.

نگاهی به وضعیت مطبوعات و نشریات در سالهای پس از انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی فصلی تازه را در حیات 150 سالة مطبوعات كشور ما گشود و مطبوعات را به لحاظ كمی و كیفی دچار تغییراتی مهم نمود.بررسی های بعمل آمده نشان می دهد كه تعداد نشریات در سالهای پس از انقلاب نسبت به پیش از انقلاب افرایشی چشمگیری داشته است  كافی است نگاهی گذرا به رقم نشریات نوپا در سال 58 و 5 سال قبل و بعد از آن داشته باشیم.سال 58 كه اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی است، در مطبوعات كشور سالی استثنایی محسوب می شود . چرا كه در این سال هم شماری بالا از نشریات تعطیل شده در سالهای پیش از انقلاب ، انتشار مجدد خود را آغاز كردند و هم تعداد قابل توجهی از گروههای سیاسی در فضای انقلاب پدید آمدند و یا اگر از قبل حیات مخفی داشتند، حیات علنی یافتند. غالب این گروهها دارای نشریه ای خاص بودند. بسیاری از این نشریات در قالب دقیق مطبوعات واقع نمی شوند. اما به هر حال در شمار نشریات آن سال بحساب آمده اند. طبعاً بسیاری از این نشریات كه مجوز قانونی انتشار نداشتند و بعضاً وابستگی های آشكار به رژیم پهلوی داشتند . در سال 59 تعطیل شدند . با آغاز جنگ این روند تا حدودی تشدید شد به نحوی كه در سال 60 نشریات نوپا به 98 و در سال 61 به 93 و در سال 62 به تعداد 56 نشریه كاهش یافته است . اما از سال 63 به بعد شاهد رشد مجدد رقم نشریات نوپا در كشور هستیم به نحوی كه در سال 1373 رقم نشریات در كشور به 769 می رسد. وضعیت مطبوعات را در دوران انقلاب اسلامی در ظرف زمانی دیگری هم مقایسه كرده ایم . مقایسه وضع مطبوعات در دوران انقلاب با دو دوره زمانی حاكمیت استبدادی پهلوی نتایج جالب توجهی بدست می دهد.رقم نشریات نوپا ( منظور نشریاتی است كه امتیاز نشر گرفته اند ) در دوره اول یعنی 1340-1298 كه متجاوز از چهل سال را شامل می شود 172 نشریه بوده یعنی بطور متوسط هر سال 4 نشریه در دوره دوم حاكمیت پهلوی (1357- 1340) 220 نشریه تازه در كشور منتشر شده كه بطور متوسط حدود 14 نشریه در سال برآورد می شود، اما در دوران سوم كه دوران انقلاب اسلامی است و در بررسی ما شامل سالهای 1358 تا 1373 می شود، 1861 نشریه تازه قدم به عرصه مطبوعات گذاشته اند كه بطور متوسط شامل 143 نشریه در سال می شود كه رقمی معادل 10 برابر نشریات نوپای دوره دوم و 35 برابر دوره اول را نشان می دهد. به لحاظ محل انتشار نشریات باید گفت كه در دوره اول حاكمیت رژیم منحوس پهلوی 51 درصد نشریات در تهران و 49 درصد در شهرستانها منتشر می شده است . در دوره دوم فاصله تهران و شهرستانها بسیار زیادتر شده و این رقم به 82 درصد در تهران و 18 درصد در شهرستانها رسیده است  در دوران انقلاب اسلامی تفاوت میان تهران و شهرستانها كاهش یافته و نشریات نوپای تهرانی 74 درصد و نشریات شهرستانی 26 درصد نشریات را تشكیل می دهند و این نشان دهنده سمت گیری انقلاب اسلامی در جهت كم كردن فاصله مركز و سایر شهرهای كشور است . اگرچه هنوز این فاصله به حد قابل قبول كاهش نیافته است.در دوره اول حاكمیت رژیم كودتا (1340- 1298) نشریات نوپای روزانه 11 درصد كل نشریات را تشكیل می دادند كه این نسبت در دوره دوم به 1/2 درصد و در دوره سوم یعنی در دوران انقلاب اسلامی به 3 درصد می رسد . لازم به ذكر است كه كم بودن تعداد كل نشریات نوپا و بالا بودن نسبت نشریات روزانه موجب درصد زیاد مزبور برای دوره اول شده است و گرنه تعداد نشریات در دوره اول 13، در دوره دوم 5 و در دوران انقلاب اسلامی 58 نشریه است . درصد نشریات هفتگی نوپا در دوره اول 1/27 درصد، در دوره دوم 7/24 درصد و در دوره سوم 5/17 درصد است  لازم به ذكر است كه نوعاً نشریات هفتگی مخصوصاً در نظام فرهنگی رژیم پهلوی نشریاتی صرفاً تفننی، سرگرم كننده و به لحاظ محتوا سبك و بلكه مبتذل بوده اند . بیشترین رشد در میان نشریات نوپا در دوران انقلاب اسلامی در نشریات ماهانه (‌4/40) درصد مشاهده می شود . در دوره دوم این درصد 9/20 و در دوره اول 9/22 درصد بوده است . قابل ذكر است كه نشریات ماهانه نوعاً نشریاتی وزین تر، تخصصی تر و غنی تر از مجلات هفتگی هستند . به لحاظ زبان انتشار نشریات نوپا در دوره اول پهلوی 95 درصد نشریات فارسی و 5 درصد بقیه غیرفارسی بوده است . در دوره دوم 82 درصد از نشریات مجوز نشر فارسی و 18 درصد مجوز نشر غیرفارسی گرفته اند . در دوران اسلامی 5/92 درصد از نشریات نوپا فارسی زبان و 5/7 درصد غیرفارسی هستند . نشریات غیرفارسی در دوره اول تعداد 20 نشریه، در دوره دوم 40 نشریه و در دوره سوم 140 نشریه را در بر می گیرد . در یك نگاه كلی به وضعیت مطبوعات در دوران انقلاب اسلامی باید گفت كه نشریات و مطبوعات در این دوران رشد كمی قابل توجه داشته اند كه چنین رشد كمی قطعاً بر كیفیت و سطح حرفه ای كار هم تأثیر مثبت می نهد، بی اینكه بتوان ادعا كرد كه این ارتقاء در یك اندازه صورت پذیرفته است . بنظر می رسد ارتقاء كیفی و حرفه ای مطبوعات در گرو عواملی دیگر چون ارتقای سطح تحصیلات تا حد عالی برای روزنامه نگاران، بهبود محتوای آموزشی دوره های عالی مزبور، روشن شدن جایگاه قانونی و حرفه ای روزنامه نگاری در كشور، بالا رفتن تضمینهای حقوقی، شغلی، مالی و رفاهی روزنامه نگاران باشد. در رشد مطبوعات اهمیت افزایش نرخ باسوادی در كشور را نمی توان نادیده گرفت . اما واقعیت آن است كه باسوادی شرط لازم برای روزنامه خوانی است و نه شرط كافی . باید عادت به مطالعه در میان مردم پدید آید و قوت گیرد، وگرنه علیرغم رشد نسبی قابل توجه تعداد مطبوعات در سالهای پس از انقلاب، مقایسه ارقام مربوط به مطبوعات در سالنامه آماری سازمان ملل نشان می دهد كه كشور ما نه تنها نسبت به كشورهای پیشرفته بلكه در مقایسه با بعضی كشورهای جهان سوم هم هنوز سطح شمارگان و تعداد مطبوعات قابل قبولی ندارد . سوای چند كشور چون افغانستان ، عراق و اتیوپی ، ایران در سال 1373 با 29 نشریه روزانه نسبت به كره جنوبی با 63 نشریه روزانه، ژاپن با 121 نشریه روزانه و پاكستان با 273 نشریه روزانه در سطح بسیار پایینی قرار دارد. از میان برداشتن چنین فاصله بزرگی نیازمند گردآمدن همتهای ارباب جراید، مسؤولان امور فرهنگی و مطبوعاتی و همه مردم اندیشمند و فرهیخته كشور است.

نگاهی به وضعیت‌آموزشهای فرهنگی و هنری كشور در سالهای پس از انقلاب اسلامی
147 نوع آموزش فرهنگی و هنری كشور در چهار دسته كلی ( آموزش هنری، مذهبی‌، ورزشی و عمومی ) در سالهای پس از انقلاب ( 1373 – 1358) در استانهای مختلف كشور و در مراكز‌آموزشی مختلف مورد بررسی قرار گرفته است . به طور كلی در سال 1372 – 1358 در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری در كشور تعداد 3889816 نفر آموزش دیده اند .بررسی های كلی نشان می دهند كه آموزش های هنری با 73 درصد بالاترین فراوانی آموزشهای فرهنگی و هنری را دارا بوده و در رشته های هنری هم آموزش صنایع دستی با 2/54 درصد بالاترین فراوانی آموزشهای هنری را داراست.

وضعیت آموزشهای فرهنگی و هنری كشور را در مجموع می توان به سه دوره زمانی تقسیم نمود:
1-دوره ركود 1363 – 1358 ( سالهای ابتدایی جنگ) كه 3/1 درصد از كل آموزشها در این سالها انجام شده است.
2-دوره نوسان 1367- 1364 ( سالهای انتهای جنگ) كه 3/24 درصد ازكل آموزشها در این سالها انجام شده است.
3-دوره پیشرفت 1372 – 1368 ( سالهای بعد از جنگ) كه 3/74 درصد از كل آموزشها در این سالها انجام شده است.

نتیجه كلی این است كه آموزشهای فرهنگی و هنری كشور در سالهای پس از انقلاب و بخصوص در سالهای 1372 – 1362 سیر صعودی داشته است به گونه‌ای كه فراوانی آموزشهای هنری، مذهبی، ورزشی در سالهای 1372 – 1368 نسبت به سالهای قبل به ترتیب 3 برابر، 15 برابر و 3 برابر بوده است و تنها فراوانی آموزشهای عمومی در سالهای 1372 – 1368 3/1 سالهای قبل بوده است . همچنین در زیر گروه آموزشهای هنری در سال های 1372- 1368 نسبت به سال‌های قبل فراوانی آموزش هایی مانند موسیقی و خوشنویسی 15 برابر ، صنایع دستی 3 برابر ، موسیقی 2 برابر و فیلم و نمایش 12 برابر بوده است. در همین دوره فراوانی آموزش های دست دوزی، 24/1 ادبیات و شعر 4/1 و آموزش نظری هنر 12/1 بوده است. نتیجه اینكه در سالهای پس از انقلاب فراوانی برخی از آموزشهای فرهنگی وهنری مانند آموزش های هنری، مذهبی، ورزشی، نقاشی و خوشنویسی ، صنایع دستی ، موسیقی و فیلم و نمایش سیر صعودی داشته و فراوانی آموزشهایی مانند آموزش عمومی، دست دوزی، ادبیات و شعر و آموزش نظری هنر سیر نزولی داشته است. عوامل احتمالی مربوط به ركود و نوسان آموزشهای فرهنگی و هنری در سالهای 67-58 عواملی مانند تعطیلی دانشگاه، مشكلات مربوط به برنامه ریزی امور فرهنگی، وجود دیدگاه مذهبی خاص نسبت به برخی رشته های هنری، ناهنجاری فرهنگی و رشد بی رویه جمعیت، تأثیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جنگ و عدم فعالیت برخی از مراكز آموزشی بوده است . همچنین در تحلیل و تفسیر عوامل احتمالی مربوط به افزایش فراوانی آموزشهای فرهنگی و هنری كشور در سالهای 1372-1368 می توان از عواملی مانند پایان یافتن جنگ ، بالا رفتن توان اقتصادی، تحولات فرهنگی و برنامه توسعه اول فرهنگی كشور را نام برد.استانهای كشور از نظر آموزشهای فرهنگی و هنری بر اساس 2 معیار ( فراوانی خام و فراوانی نسبی، تعداد جمعیت استان/ تعداد آموزش دیدگان ) رتبه بندی شده‌اند. بطور كلی بر اساس فراوانی خام استان تهران در آموزشهای فرهنگی و هنری رتبه اول اما بر اساس فراوانی نسبی استان كرمانشاه رتبه اول را كسب نموده است. در آموزشهای مذهبی بر اساس فراوانی خام و فراوانی نسبی استان آذربایجان غربی رتبه اول را كسب نموده است . در آموزشهای ورزشی بر اساس فراوانی خام استان تهران و بر اساس فراوانی نسبی استان سمنان رتبه اول را كسب نموده است . در آموزشهای عمومی بر اساس فراوانی خام و نسبی استان فارس رتبه اول را كسب نموده است . بطور كلی در كشور از نظر فراوانی خام آموزشهای فرهنگی و هنری استانهای تهران، اصفهان ، فارس و خراسان و مازندران و كرمانشاه به ترتیب 6 استان برتر كشور می باشند . اما براساس فراوانی نسبی استان های كرمانشاه ،‌ اصفهان ، فارس ، آذربایجان غربی ، سمنان ، سیستان و بلوچستان به ترتیب 6 استان برتر كشور می باشند. استانهای ایلام، كهگیلویه و بویراحمد ، بوشهر، كردستان، هرمزگان، استانهایی هستند كه كمترین فراوانی آموزشهای فرهنگی و هنری و جغرافیایی را می‌توان به عنوان عوامل مرتبط با كاهش و افزایش فراوانی ها مورد توجه قرار داد. مراكز آموزشی كشور در سه دسته كلی ( مراكز آموزش دولتی رسمی، دولتی غیررسمی و آزاد) مورد بررسی قرار گرفته و نتایج زیر بدست آمده است: مراكز دولتی غیررسمی با 3141706 نفر ( 8/80 درصد ) بیشترین تعداد آموزش ها را بخود اختصاص داده اند . مراكز دولتی رسمی با 721086 نفر ( 5/18 درصد) در رتبه بعدی و مراكز آموزش آزاد با 27026 نفر (7/0 درصد) كمترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند . مراكز آموزش دولتی غیررسمی، شامل كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان، مراكز فرهنگی شهرداری تهران، هلال احمر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم تحقیقات و فناوری ، صدا و سیما و سازمانهای مختلف بوده است. كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان 73 درصد آموزشها را بخود اختصاص داده است . بهترین فعالیتهای این كانون در زمینه آموزشهای هنری و مذهبی و نقاشی و خوشنویسی، صنایع دستی و فیلم و نمایش بوده است . هلال احمر در آموزش ورزشی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آموزش موسیقی فعالیت بیشتری داشته‌اند . مراكز آموزشی آزاد بیشتر در زمینه های هنری بخصوص طراحی، نقاشی ، خوشنویسی و موسیقی و هنرهای تجسمی فعالیت داشته اند . نكته بسیار مهمی كه در زمینه مراكز آموزش كشور وجود دارد فعالیت كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان است كه به تنهایی 4/54 درصد از آموزشهای فرهنگی و هنری كل كشور بخصوص آموزشهای هنری و مذهبی را بخود اختصاص داده است و این میزان آموزش را تنها در سالهای 1372 – 1368 یعنی سالهای بعد از جنگ انجام داده است . بطور كلی رتبه بندی مراكز آموزش غیررسمی از نظر فراوانی آموزشهای انجام شده به ترتیب عبارت است از: كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان 73 درصد، هلال احمر 9/12 درصد، سازمانهای مختلف 1/6 درصد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 7/5 درصد، مراكز فرهنگی شهرداری تهران 12/1 درصد، صدا و سیما 2/0 درصد، وزارت علوم تحقیقات و فناوری 6/0 درصد.

نگاهی به وضعیت جشنواره ها و مسابقات فرهنگی
فعالیتهایی كه در این قسمت مورد بررسی قرار گرفته است عبارتند از : جشنواره ها ، مسابقات ، سخنرانیها، سیمنارها، شب شعرها و مراسم مذهبی كه بر اساس آمار و اطلاعات مندرج در گزارش فرهنگی كشور به ترتیب 4/83، 6/9، 5/1، 7/1، 5/3، 3 درصد از حجم فعالیت ها را بخود اختصاص داده اند. در موضوع جشنواره ها بیشترین حجم فعالیت مربوط به جشنواره فیلم با 3/90 درصد است . در بخش مسابقات فرهنگی بیشترین سهم مسابقات مربوط به مسابقاتی در زمینه احكام و موضوعات دینی و پس از آن شعر و ادبیات و هنر بوده است.در موضوع سمینارها اطلاعات موجود را باید با احتیاط بررسی كرد زیرا 65 درصد از سمینارهای فرهنگی و هنری از نظر موضوع نامشخص اعلام شده است. با وجود این، در موضوعات مشخص شده 24% این سمینارها به مناسبت ها اختصاص داشته است.
تعداد شب شعرهای برگزار شده بر اساس آمار موجود 283 مورد بوده است كه در آن 6337 نفر شركت داشته اند.
در موضوع مراسم مذهبی آنچه در كتاب گزارش فرهنگی آمده، مراسمی است كه سازمانها و نهادها و مؤسسه های دولتی یا نیمه دولتی به نحوی در برگزاری آن دخالت داشته اند . این مراسم مذهبی چندگونه بوده اند:
1-مراسم مربوط به قرآن ( حفط، قرائت .....) 2- امام خمینی (ره) 3- شبیه خوانی 4-نامشخص كه به ترتیب 8/33، 5/1، 2/3 ، 7/88 درصد را بخود اختصاص داده‌اند.با توجه به تغییرات هر یك از موضوعات فوق در سالهای مختلف پس از انقلاب و همچنین چگونگی توزیع استانی آنها یافته های قابل توجهی بدست آمده است . كه ذكر نتایج و تفسیر یافته های آن در این مختصر نمی گنجد. اما به لحاظ توزیع سازمانی فعالیتهای فوق، می توان گفت كه: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (5/39 درصد) آموزش و پرورش (8/6 درصد) از جشنواره ها و مسابقات را بخود اختصاص داده اند . وضعیت فعالیت های هر یك از سازمانها بر حسب سالهای مختلف در هر یك از موضوعات به تفكیك در گزارش تفصیلی این پژوهش قابل دسترسی است . پژوهش حاضر یك پژوهش توصیفی است كه به سفارش معاونت پژوهشی و آموزشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به انجام رسیده است. این پژوهش محصول تلاش پژوهشگران جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران است و یافته های این پژوهش در چهاربخش در قالب سخنرانی در سمینار راهبردها و رویكردهای ساماندهی فرهنگی ارائه شده است.

سخن پایانی
اگرچه ارائه یك گزارش جامع از فعالیتهای فرهنگی كشور در دوران پس از انقلاب شكوهمند اسلامی فرصتی فراخ می طلبد. اما همین نگاه مختصر كه بخشی از آنها به زبان اعداد و ارقام ارائه شد گویای بسیاری از ناگفته ها است . اجازه می خواهم با كلامی از معمار فقید انقلاب حضرت امام خمینی (ره) سخنان خود را خاتمه بخشم. با این امید كه نتایج تفضیلی این پژوهش بزودی در اختیار همگان قرار گیرد. فرهنگ مبداء همه خوشبختیها و بدبختیهای یك ملت است. خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ، ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه ها در سطح كشور آنچنان محتاج تلاش و كوشش است كه برای تحقق‌ آن سالیان دراز باید زحمت‌كشید.

منبع: فصلنامه پژوهش و سنجش، نسخه شماره 22

maryam بازدید : 44 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (1)

بدون ترديد يكي از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگي هاي او سير مي كند. در واقع آن گونه كه قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايي به چنين نحوي، جنبه هاي متفاوت و کرامت انساني در نظر گرفته نشده است. در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگي هاي بسيار متمايزي برخوردار است كه به احسن الخالقين خطاب شده است.

در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سير طبيعي آفرينش او اشاره مي شود كه چگونه انسان به دنيا آمد بعد از آن كه به آفرينش زمين و آسمان اشاره مي شود، به اين مطلب اشاره مي نمايد كه:

و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انساني را از گل و لاي سالخوردة تغيير يافته آفريديم . آن گاه بعد از آن كه در آيات مختلفي به خلقت او مي پردازد به نتيجه اين آفرينش اشاره مي كند كه: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ كه ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (نيكوترين مراتب صورت وجود) بيافريديم. در حقيقت از ميان مخلوقات گوناگون الهي، اين انسان است كه داراي ويژگي هاي ممتازي است كه مقام خليفه الهي را در ميان موجودات از آن خود كرده است. اگرچه در اين جا خلافت الهي براي نخستين انسان، يعني حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ايشان نبوده است و عموميت داشته و شامل انسان هاي بعد از او نيز مي شود.

براي عموميت اين منظور الهي مي توان به آيه ديگري در اين باره اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد:

هو الذي جعلكم خلائف في الارض.

البته در اين مورد كه چه كساني از فرزندان آدم مي توانند به اين مقام برسند، آنهايي كه علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پيامبران الهي و ائمه معصومين.

علاوه بر مقام خلافت الهي، خداوند به انسان عظمت و شرافت ديگري بخشيده و آن دميدن روح خود در او بوده است بعد از آن كه او را (انسان را) در نيكوترين وجه و زيباتر تركيب آفريد: و نفخت فيه من روحي.

اين كه خداوند از روح خود در انسان مي دمد، نشان گر شرافت و قداست اين مخلوق الهي است و به عبارت ديگر همين روح دميده شده در آدم او را سزاوار و شايستة تقديس و تكريم فرشتگان ساخته است.

چنان كه از قرآن برداشت مي گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تكميل آفرينش انسان و دميده شدن روح در او صادر شده است و اين گوياي شرافت انسان است؛ چرا كه فرشتگاني كه مقربان درگاه الهي بودند، موظف به سجده در برابر او شدند و يكي از آنها (ابليس) با تمام سوابق بندگي و منزلتي كه در نزد حق تعالي داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهي و سرپيچي از فرمان او و سجده نكردن بر انسان براي هميشه از درگاه الهي رانده شد و از مقام خود سقوط كرد.

كرامت در لغت يعني گرامي داشتن و بزرگداشت ديگران(افرام) كرامت و عزت و بزرگواري جزئي از سرشت انسان است . اين است كه اگر انسان خود را آنچنانكه هست بيابد كرامت و عزت مي يابد.

قرآن در ارتباط با کرامت انساني دو گونه تعبير دارد: در بخشي از آيات قرآن، از کرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده و در برخي، انسان، نکوهش و حتي بحث فروتر بودن او از حيوانات مطرح شده است. در سورة اسراء، تكريم خداوند نسبت به بني آدم و برتري آنها بر بسياري از مخلوقات مطرح مي شود: و لقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقناهم من الطّيبات و فضّلنا هم علي كثيرٍ ممّن خلقنا تفضيلا ؛ فرزندان آدم را حقيقتاً گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا بر نشانديم و از چيزهاي پاك به ايشان روزي داديم و بر بسياري از آفريده هاي خود، آنان را به گونه اي برجسته برتري داديم .

هم چنين در آيات ديگري بر اين مسئله تأكيد شده كه آن چه در آسمان و زمين است، براي انسان مسخر گشته و يا اين كه براي او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لكم ما في السموات و ما في الارض و اسبغَ عليكم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آيا مشاهده نكرده و نيانديشيدند كه به راستي خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است براي شما مسخر ساخته و نعمت هاي آشكار و پنهان خود را به طور كامل بر شما فرو ريخت .

اينها همه نشان گر کرامت، شرافت و برتري انسان بر ساير موجودات و مخلوقات هستي است.

پس کرامت انسان در اطاعت خداست. بايد به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالي سر خم نکند و جز او را بندگي ننمايد تا گوهر کرامتش آسيب نبيند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خداي کريم به اعتلاي روحي مي رسد و از پستي و فرومايگي پاک مي شود. کرامت حقيقي در اطاعت و بندگي حق تعالي است و آن مزيتي که مزيت حقيقي است و آدمي را بالا مي برد و به سعادت حقيقي اش که همان زندگي پاک و ابدي در جوار رحمت پروردگار مي رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت هاي الهي و تقوا پيشه کردن است.

 خداي سبحان تقوا را راه تحصيل کرامت معرفي کرده و باکرامت ترين مردمان را با تقواترين آنها مي داند و مي فرمايد: "ان اکرمکم عندالله اتقيکم؛ به درستي که گرامي ترين شما نزد حق تعالي پرهيزگارترين شماست"

کرامت انساني

بدون ترديد يكي از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگي هاي او سير مي كند. در واقع آن گونه كه قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايي به چنين نحوي، جنبه هاي متفاوت و کرامت انساني در نظر گرفته نشده است. در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگي هاي بسيار متمايزي برخوردار است كه به احسن الخالقين خطاب شده است. حق كرامت يا حرمت داشتن اشخاص در جامعه همانند حق حيات از موارد بسيار مهم در زندگي اجتماعي است.انسان يك موجود اجتماعي است و هنگامي مي تواند به رشد و تكامل مورد نظر خويش برسد كه بتواند از مواهب و نعمات الهي اعم از مادي و معنوي فردي و اجتماعي استفاده كند لذا براي ايجاد بستر مناسب جهت تكامل انسان در درجه نخست بايستي حرمت و احترام اجتماعي انسان كه نياز طبيعتي و فطري اوست صيانت گردد و مورد تحقير واقع نشود. انساني كه هتك حرمت شود و مورد انواع و اقسام توهينها قرار گيرد فاقد شخصيت خواهد شد و دچار تزلزل و نااميدي مي گردد. در مرحله بعد بايستي اين امكان براي همه انسانها فراهم شود كه بتوانند از امكانات و نعمات موجود در راستاي نيل به تعالي و كمال مطلوب بهره گيرند.

انسان در قرآن

در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سير طبيعي آفرينش او اشاره مي شود كه چگونه انسان به دنيا آمد بعد از آن كه به آفرينش زمين و آسمان اشاره مي شود، به اين مطلب اشاره مي نمايد كه:

و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انساني را از گل و لاي سالخوردة تغيير يافته آفريديم .

آن گاه بعد از آن كه در آيات مختلفي به خلقت او مي پردازد به نتيجه اين آفرينش اشاره مي كند كه: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ كه ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (نيكوترين مراتب صورت وجود) بيافريديم .

در حقيقت از ميان مخلوقات گوناگون الهي، اين انسان است كه داراي ويژگي هاي ممتازي است كه مقام خليفه الهي را در ميان موجودات از آن خود كرده است.

انسان موجودي است كه تمام هستي در او ادغام شده، به گونه اي كه مرحوم صدرالمتألهين در اسفار مي فرمايند كه انسان، نمونه اي از مجموعه اسفل السافلين تا اعلي عليّين است؛ در حالي كه موجودات ديگر، هر يك تنها در محدوده خاصي قرار دارند(صدر المتألهين).

 در واقع، انسان، كمالات تمامي مراتب و عوالم، از ماده و گياه و حيوان تا عالم عقول و ملائکه و ماوراي تجرّد را داراست و اين همان تعبيري است كه انسان را احسن تقويم مي دانست كه بهترين نوع معماري در ساختمان او به كار رفته است. و انسان آيينة تمام نماي هستي است. فرشتگان در برابر او تعظيم مي کنند و ملائك در خدمت او در مي آيند: خلق لكم ما في الارض جميعا؛ همة موجودات زمين را براي شما خلق كرد.

قرآن در عالي ترين تعبير خود راجع به انسان او را خليفه خدا در زمين معرفي مي كند: اني جاعلٌ في الارض خليفه؛ من در زمين خليفه خواهم گماشت .

گرچه در اين جا خلافت الهي براي نخستين انسان، يعني حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ايشان نبوده است و عموميت داشته و شامل انسان هاي بعد از او نيز مي شود.

براي عموميت اين منظور الهي مي توان به آيه ديگري در اين باره اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد:

هو الذي جعلكم خلائف في الارض.

البته در اين مورد كه چه كساني از فرزندان آدم مي توانند به اين مقام برسند، آنهايي كه علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پيامبران الهي و ائمه معصومين.

علاوه بر مقام خلافت الهي، خداوند به انسان عظمت و شرافت ديگري بخشيده و ان دميدن روح خود در او بوده است بعد از آن كه او را (انسان را) در نيكوترين وجه و زيباتر تركيب آفريد: و نفخت فيه من روحي.

اين كه خداوند از روح خود در انسان مي دمد، نشان گر شرافت و قداست اين مخلوق الهي است و به عبارت ديگر همين روح دميده شده در آدم او را سزاوار و شايستة تقديس و تكريم فرشتگان ساخته است.

چنان كه از قرآن برداشت مي گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تكميل آفرينش انسان و دميده شدن روح در او صادر شده است و اين گوياي شرافت انسان است؛ چرا كه فرشتگاني كه مقربان درگاه الهي بودند، موظف به سجده در برابر او شدند[15] و يكي از آنها (ابليس) با تمام سوابق بندگي و منزلتي كه در نزد حق تعالي داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهي و سرپيچي از فرمان او و سجده نكردن بر انسان براي هميشه از درگاه الهي رانده شد و از مقام خود سقوط كرد.

البته بايد به اين مطلب اشاره نمود كه رشد واقعي انسان ها در پناه ايمان به دست مي آيد. به عبارت ديگر، انساني كه از روح خداوند در او دميده شده و شايسته مقام خليفه الهي و سجود فرشتگان است، تنها در سايه ايمان است كه مي تواند به رشد واقعي برسد: فليستجيبوالي و ليومنوا بي لعلهم يرشدون؛ اجابت از من بخواهند و به من ايمان بياورند، شايد كه به رشد برسند  و در آيات ديگري با همين مضمون به اين مطلب اساسي اشاره مي كند: فمن اَسْلَم فاولئك تحروّا رشدا؛ آنان كه اسلام آوردند، نهايت كوشش را كرده و به رشد خويشتن رسيده اند.

معناي لغوي كرامت

كرامت در لغت يعني گرامي داشتن و بزرگداشت ديگران(افرام) كرامت و عزت و بزرگواري جزئي از سرشت انسان است . اين است كه اگر انسان خود را آنچنانكه هست بيابد كرامت و عزت مي يابد.

معناي اصطلاحي كرامت

منظور از كرامت اين است كه انسان داراي حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زيست كند و كسي حق ندارد با گفتار و رفتار خويش حيثيت او را با خطر مواجه سازد. هم چنين قوه مقننه در تدوين قانون و قوه مجريه در اجراي قانون بايد به گونه اي عمل كنند كه موجب بي حرمتي به شخص مجرم نگردد. احترام به انسان در جامعه بعنوان يك اصل مورد پذيرش اسلام بوده و در اين خصوص تاكيدات فراواني صورت پذيرفته است . در روايات بسياري آمده كه هر كس مومني را تحقير نمايد به ذات كبريائي خداوند اهانت نموده و با او اعلام جنگ نموده است.

کرامت انسان در قرآن

قرآن در ارتباط با کرامت انساني دو گونه تعبير دارد: در بخشي از آيات قرآن، از کرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده و در برخي، انسان، نكوهش و حتّي بحث فروتر بودن او از حيوانات مطرح شده است.

در سورة اسراء، تكريم خداوند نسبت به بني آدم و برتري آنها بر بسياري از مخلوقات مطرح مي شود: و لقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقناهم من الطّيبات و فضّلنا هم علي كثيرٍ ممّن خلقنا تفضيلا؛ فرزندان آدم را حقيقتاً گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا بر نشانديم و از چيزهاي پاك به ايشان روزي داديم و بر بسياري از آفريده هاي خود، آنان را به گونه اي برجسته برتري داديم .

در سورة تين و مؤمنون نيز از اين كه انسان در بهترين نوع خلق شده، سخن گفته شده است: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ حقيقتاً ما انسان را در بهترين بنيان آفريديم، و

فتبارك الله احسن الخالقين؛ خجسته و پر بركت باد بر خداوند كه بهترين آفريننده است.

همچنين در آيات ديگري بر اين مسئله تأكيد شده كه آن چه در آسمان و زمين است، براي انسان مسخر گشته و يا اين كه براي او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لكم ما في السموات و ما في الارض و اسبغَ عليكم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آيا مشاهده نكرده و نيانديشيدند كه به راستي خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است براي شما مسخر ساخته و نعمت هاي آشكار و پنهان خود را به طور كامل بر شما فرو ريخت .

اينها همه نشان گر كرامت، شرافت و برتري انسان بر ساير موجودات و مخلوقات هستي است.

انواع کرامت انساني از ديدگاه قرآن

1.كرامت تكويني        2. كرامت اكتسابي

كرامت تكويني

با توجه به مطالب گذشته، به اين نتيجه رسيديم كه قرآن براي حضرت آدم به منزله نمونه يك انسان كامل، منزلت ها و برتري هايي را قرار داده است. و هم چنين بيان شد كه اين امتيازات اختصاص به آدم نخستين ندارد، بلكه هر يك از انسان ها و فرزندان آدم كه بتوانند به مقام انسان كامل برسند، شايسته اين امتياز و مقام برتر در نزد پروردگار مي شوند.

در حقيقت، مراد از كرامت تكويني يا ذاتي اين است كه خداوند انسان را به گونه اي خلق كرده كه در مقايسه با ساير موجودات داراي مزاياي بيشتري است. در واقع اين نوع كرامت ناشي از توجه ويژه خداوند به انسان است و تمام انسان ها از اين مقام برخوردارند، يعني انسان چه بخواهد و چه نخواهد از اين كرامت تكويني برخوردار است.

البته در موارد متعددي، قرآن، انسان را شايسته كرامت و فضيلت برتر از اين مقدار نيز مي داند و آن را در ساية مبارزة پيوسته با نفس اماره و شيطان وسوسه گر مي داند. چنان كه در مطالب پيشين نيز گذشت بعضي از آيات قرآن بر كرامت تكويني انسان دلالت دارند از جمله آيات 4 از سورة تين، آية 14 سورة مومنون و آيه 70 سورة اسراء.

نتيجه اين كه كرامت تكويني به آن دسته از شايستگي هاي ذاتي و استعدادهاي انساني اطلاق مي گردد كه مي تواند در معرض هدايت و تربيت تعاليم آسماني پيامبران قرار گيرد و باعث رشد و صعود انسان به مراتب كمال و مقامات والاي انساني شود و انسان را تا سر حدّ فرشته شدن و بالاتر از آن تعالي بخشد، بنابراين مي توان گفت كه كرامت تكويني عبارت است از: برخورداري از شرافت وجودي نشأت گرفته از روح مقدس خدايي.

البته در مورد تفاوت كرامت با فضيلت، علامه طباطبايي، مي فرمايند:

هر يك از دو كلمه تفضيل و تكريم، ناظر به يك دسته از موهبت هاي الهي است كه به انسان داده شده است؛ تكريمش به دادن عقل است كه به هيچ موجود ديگري داده نشد، و انسان به وسيلة آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيك را از بد تميز مي دهد... تفضيل انسان بر ساير موجودات به اين است كه از آن چه كه به آنها داده، سهم بيشتري به انسان داده است.

اما در مورد اين كه كرامت انساني ناشي از چيست و مظاهر كرامت تكويني چه مواردي هستند، گفته اند كه مظاهر كرامت انسان در قوه، عقل، آزادي اراده و ساير ويژگي هاي متمايز او از موجودات ديگر است.

در واقع بزرگ ترين ويژگي انسان در دو مورد است: عقل و اختيار. و انسان با كمك قوه عقل و ارادة خود مي تواند به درجات بالاتر نايل آيد.

كرامت اكتسابي

در قرآن بعد از ذكر آياتي كه دلالت بر كرامت تكويني انسان مي كردند، به آياتي نيز دربارة  كرامت اكتسابي يا اختياري انسان نيز اشاره مي شود.

منظور از كرامت اختياري، دست يابي انسان به كمالات و ويژگي هايي است كه با اختيار و ارادة انسان حاصل مي شود. بر خلاف كرامت تكويني كه در وجود انسان ها نهفته بود، در اين جا تلاش و سعي انسان به منزله پلي براي رسيدن به درجات بالاتر ايفاي نقش مي كند. در حقيقت انسان ها استعداد رسيدن به كمالات را دارند، ولي برخي با اختيار و ارادة خود به آن دست مي يابند و برخي ديگر راه مقابل را طي مي كنند كه به اسفل السافلين چارپايان منجر مي گردد.

در اين دو تعبير، به سبب آن كه آنها (برخي انسان ها) عقل و انديشه خود را به كار نبسته اند به اين راه ختم شده اند. اما آياتي كه دالّ بر كرامت اكتسابي است، عبارتند از: ان اكرمكم عند الله اتقيكم؛ به راستي كه گرامي ترين شما در پيشگاه خداوند،  با تقواترين شماست

و يا آياتي كه بعد از نفي كرامت اكتسابي، برخي از انسان ها را از آن استثنا مي نمايد ؛

ان الانسان لفي خسر. الا الذين آمنوا

ان الانسان خلق هلوعا... الا المصلين.

از آن جا كه تنها معيار كرامت در نزد خداوند، تقواست و راه رسيدن به او همان تقوا پيشه كردن است؛ در نتيجه بايد گفت كه كرامت انسان داراي حد و حدودي نيست؛ چرا كه تقوا كه پايه و اساس كرامت است، محدود نيست.

و هم چنين با توجه به اين كه خداوند تقوا را به خودش نسبت داده است، و بر اساس آيات قرآن، هر چه در نزد خداست، زوال ناپذير است؛ بنابراين با توجه به ثبات خدا، كرامت انسان نيز پايدار و ثابت است، ولي براي رسيدن به كرامت اكتسابي بايد تلاش كند و تقوا پيشه نمايد.

البته در خاتمه بحث بايد به برخي از تفاوت هاي كرامت تكويني و كرامت اكتسابي اشاره گردد:

الف) كرامت تكويني، كمال انسان به حساب مي آيد، ولي ارزش اخلاقي ندارد، اما كرامت اكتسابي جزء كمالات انسان بوده و ارزش اخلاقي محسوب مي شود؛

ب) كرامت تكويني، مقدمه اي براي رسيدن به كرامت اكتسابي به شمار مي رود؛ بنابراين ارزش كرامت اكتسابي بيشتر است و ... كه مي توان با مقايسه آيات كرامت تكويني و اكتسابي بدان دست يافت.

درجات کرامت

همه انسانها در برخورداري از کرامت يکسان نيستند وبا همديگر متفاوتند . به همان دليلي که کرامت را متغيرو زوال پذير دانستيم ميتوانيم بگوييم که هر دو نوع کرامت داراي درجات و مراتب مي باشد ، زيرا به نسبت تلاش و کوشش انسان مي تواند کمرنگ يا پررنگ شود . استاد علامه محمد تقي جعفري کرامات را داراي 6 درجه و مرتبه مي داند که به طور اختصار عبارتند از:

1 – انسان طبيعي اولي که رشد شخصيتش به مرحله اي نرسيده که ضرورت و شايستگي هاي زندگي مستند به اصل و قانون را درک نمايد و بپذيرد و بر مبناي آن زندگي کند ، او از انسانيت فقط کالبد جسماني را دارد و مغز ناشکفته و شخصيت در حال بذري که در مزرعه وجودش کاشته شده است .

2 – انسان در مرحله دوم با رشد نسبي شخصيت مي تواند ديگر انسانها را نيز مانند خود درک کند و زندگي خود را بر مبناي اصول و قوانيني قرار دهد و هماهنگي با زندگي ديگر انسانها را مي پذيرد و براي مراعات حال ديگران در درون خود احساس تعهد مي کند .

3- انسان در مرحله سوم مي تواند موجوديت خود را با استناد به آغاز و انجام معني دار هستي تفسير معقول نمايد و معتقد است وجود او از مبدائي بي نياز و توانا سرچشمه گرفته است و بايد در اين دنيا از اراده آن مبدأ که به وسيله عقل و وجدان درک مي شود و به نفع مردم است ، پيروي کنند .

4 - انسان در مرحله چهارم از نمايندگان خدا در روي زمين که پيامبران ناميده مي شوند نيز تبعيت مي کند . پيامبراني که اراده خدا را در باره خلقت و انسان براي انسانها تبليغ مي کنند اين گروه از انسانها منحصر در چهار گروهند که عبارتند از يهود –   مسيحي – مجوس و مسلمان .

5 – انسان در مرحله پنجم علاوه بر اينکه ساير اديان ابراهيمي را قبول دارد ، اسلام را پذيرفته و به آن معتقد مي شود و معتقد است که اسلام همان دين الهي است که پيامبران از حضرت نوح به اينطرف آن را تبليغ کرده اند .

6- انسان در مرحله ششم ، اسلام را پذيرفته و بدان عمل کرده و کمال او به درجه تقوا رسيده است . مطابق ترجمه آيه کريمه : ان اکرمکم عندا... اتقيکم : عاليترين درجه کرامت مخصوص انسانهاي با تقوا است .  انسانهاي با تقوا کساني هستند که ذات خود را از آلودگي ها و عوامل تباه کننده حفظ مي کنند .تقوا در اين تعريف همان صيانت ذات در جاذبه کمال الهي است و تقوا به اين معنا در پنج گروه از گروههاي شش گانه – به جز گروه اول – قابل وصول است.

حق کرامت قابل اسقاط نيست

حق کرامت همانند حق آزادي و حق حيات به معناي معمول در علم حقوق از نوع حکم است نه حق.زيرا حق قابل نقل و انتقال و اسقاط است اما اين حق انساني از نوع حکم است و بنا بر اين هيچ انساني حق ندارد اين موهبت الهي را نقل ؛اسقاط يا سلب کند مثلا کسي حق ندارد از حق حيات در برابر مقداري پول بگذرد و نيز حق ندارد در مقابل مبلغي پول حق کرامت و احترام خود را اسقاط کند.

هيچ کس حق اهانت به کرامت انساني ندارد

از آنجا که همه انسانها داراي کرامت و شرافت ذاتي هستند بنابر اين اگر کسي بخواهد به کرامت و شرافت ديگران اهانت کند نخست کرامت و شرافت ذاتي خود را از دست مي دهد و در نتيجه پست تر از حيوانات نيز مي گردد. هيچ نظام حقوقي حق ندارد به بهانه دفاع از آزادي بيان و قلم به کرامت و شرافت انسانها و مقدسات مقبول و معقول آنها اهانت نمايد. بنابر اين آزادي بيان و قلم مشروط به عدم اهانت و اخلال به کرامت و شرافت انسانها است . پس کرامت انساني بر حق آزادي اولويت دارد. . هر چند که حق آزادي از مهم ترين موهبت هاي خداوندي است که در حرکت به سوي کمالات انسان را کمک مي کند. و لذا حضرت علي (ع) مي فرمايد : «لا تکن عبد غيرک فقد جعلک الله حرّا.»

از دست رفتن کرامت در صورت نافرماني الهي

در داستان خلقت آدم و زوجش، به فرمان الهي از نزديک شدن و خوردن از درختي منع مي شوند اما به وسوسه شيطان از اين امر الهي سرپيچي کرده و اين نافرماني سبب مي شود که برهنه شوند و زشتي هايشان آشکار شود. چنانچه حق تعالي خطاب به آدم مي فرمايد: "و يا آدم اسکن انت و زوجک الجنه فکلا من حيث شئتما و لاتقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمين؛ اي آدم تو و همسرت در بهشت جاي گيريد و از هر چه مي خواهيد بخوريد اما به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد شد."

جايگاه کرامت زن و مرد در اين خلقت آن قدر بالاست که خداوند آنها را در بهشت در نزديک قرب خود جاي مي دهد اما به سبب نافرماني، ظالم شمرده مي شوند و به سبب خوردن از درخت منهي، برهنگي آنها (زشتي هايشان) آشکار مي شود و آنها براي پوشاندن خود به چسباندن برگ درختان بهشت مي پردازند.

بنابراين نافرماني امر الهي سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است و معلوم مي شود که ارزش و کرامت انسان به اطاعت از حق تعالي است، چنانکه مي فرمايد: "فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما کان فيه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم في الارض مستقر و متاع الي حين... قلنا اهبطوا منها جميعا"؛ پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به در آورد، گفتيم: فرود آييد، شما دشمن همديگريد و براي شما در زمين قرارگاه و تا چندي برخورداري خواهد بود. هبوط به معني انحدار و پايين آمدن قهري است مثل هبوط و افتادن سنگ و چون در مورد انسان بکار رود بر سبيل استخفاف و سبک شمردن مي باشد بر خلاف انزال که درمورد چيزهاي شريف استعمال شده، مثل انزال ملائکه و قرآن.

پس کرامت انسان در اطاعت خداست. بايد به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالي سر خم نکند و جز او را بندگي ننمايد تا گوهر کرامتش آسيب نبيند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خداي کريم به اعتلاي روحي مي رسد و از پستي و فرومايگي پاک مي شود. کرامت حقيقي در اطاعت و بندگي حق تعالي است و آن مزيتي که مزيت حقيقي است و آدمي را بالا مي برد و به سعادت حقيقي اش که همان زندگي پاک و ابدي در جوار رحمت پروردگار مي رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت هاي الهي و تقوا پيشه کردن است.

خداي سبحان تقوا را راه تحصيل کرامت معرفي کرده و باکرامت ترين مردمان را با تقواترين آنها مي داند و مي فرمايد: "ان اکرمکم عندالله اتقيکم؛ به درستي که گرامي ترين شما نزد حق تعالي پرهيزگارترين شماست"

انسان کريم خدايي را که کريم ترين است و کرامت و موهبت اوست، نافرماني نمي کند و گوهر کرامت را به معصيت نمي آلايد، چنانکه اميرالمومنين(ع) فرمود: من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته، هر که کرامت نفس داشته باشد، شهوات و تمايلات نفساني نزد او خوار و حقير است.

نتيجه گيري

با توجه به اهميت موضوع انسان و بحث انسان شناسي در دنياي معاصر، و نيز جامع الجوانب بودن انسان، كمتر كسي توانسته به تمام ابعاد وجودي انسان دست يابد. اما قرآن كه كامل ترين كتاب آسماني به شمار مي رود، از انسان به گونه اي ويژه ياد كرده است.

در اين نوشتار بعد از بحث دربارة انسان در قرآن به دو بعد كرامت انساني در قرآن اشاره گشت.

آيات قرآن از دو نوع كرامت دربارة انسان سخن رانده است: الف) كرامت تكويني و ب)كرامت اكتسابي . هم چنين با مرور آيات متعددي كه دربارة انواع كرامت انساني ذكر شد، به اين نتيجه رسيديم كه تمام انسان ها در قياس با ساير موجودات از تكريم بيشتري برخوردار گشته اند كه همان كرامت تكويني است و برخي با تقوا و اختيار و تلاش خود به كرامت اكتسابي دست يافته اند كه از ارزش بالاتري نسبت به كرامت نوع اول برخوردار است

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به قالب سایت چه نمره ای میدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 41
  • بازدید سال : 70
  • بازدید کلی : 5,155
  • کدهای اختصاصی